مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :02.10.2024

کشف نفت؛ سرآغاز یک جنایت عظیم

کاوه آبسالان. حانیه رضوی



داستان فیلم تاریخی قاتلان ماه گل در زمان کشف نفت در سال ۱۹۲۰ جریان دارد، جایی که سرخ‌پوستان با کسب این منبع عظیم در زمین‌های پدری‌شان یک‌شبه رهی صدساله را طی کردند و به ثروت بزرگی رسیدند. این اتفاق، گرگ‌های آمریکایی سفیدپوست را طمع‌کار کرد تا با جنایت‌هایی سازمان‌یافته و مخفی ثروت سرخ‌پوستان را از چنگشان درآورند. فیلم با همین سناریو داستانش را روایت می‌کند و خوشبختانه این کار را به‌بهترین‌نحو انجام می‌دهد.

بیننده به‌خوبی می‌تواند حس کند که چطور آن صفا و صمیمیتی که در اول فیلم بین سفیدپوست‌ها و سرخ‌پوست‌ها وجود دارد آهسته و به‌تدریج جای خود را به کشتاری عظیم، خشونت، نفرت، ترس و پارانویا می‌دهد.

نکته‌ای که در این نقد فیلم بسیار برجسته است موسیقی آن است. ریتم بی‌نظیر گیتار از همان ابتدا ذهن مخاطب را درگیر و او را آمادۀ اتفاقات و سکانس‌های مهیب و خشن آتی می‌کند. بیننده با وجود تماشای زندگی دوستانه و مسالمت‌آمیزی که بین دو نژاد وجود دارد حس می‌کند که یک‌جای کار می‌لنگد و یک‌چیز سرجایش نیست. فیلم با ساخت یک تعلیق و شک و شبهه مناسب حوادث بعدی‌اش را همچون فوران آتشفشان در صورت مخاطب می‌کوبد. در نقد فیلم قاتلان ماه کامل باید گوییم که نحوۀ تغییر و تحول لحن و ریتم فیلم بزرگ‌ترین نقطۀ قوت آن است؛ چراکه فیلم با وجود زمان طولانی‌اش با استفاده از همین ویژگی به‌خوبی می‌تواند مخاطب را با خود همراه و او را شگفت‌زده کند!


ای‌کاش همه تغییر و تحول‌های فیلم بی‌نقص بودند!
متاسفانه هرچه‌قدر که فیلم در نمایش حوادث تاریخی موفق است، در ساخت تحول یک‌سری از عوامل دیگر درجا می‌زند. با نگاهی عمیق‌تر در تحلیل فیلم قاتلان ماه گل متوجه می‌شویم که رابطۀ بین ارنست بورکهارت با بازی لئوناردو دی‌کاپریو و مالی بورکهارت با بازی لی‌لی گلادِستون، به‌هیچ‌وجه از تحول و ساخت مناسبی بهره‌مند نیست.

درواقع مشکلی که نقد فیلم خارجی مارتین اسکورسیزی به آن اشاره دارد این است که همه‌چیز خیلی سریع رخ می‌دهد. هیچ شیمی درست‌وحسابی‌ای میان دو نفر شکل نمی‌گیرد و مخاطب فقط یک سیر روایت را می‌بیند و نمی‌تواند نحوۀ علاقه‌مند شدن این دو به‌ یک‌دیگر را حس کند. گسترش خانواده‌ نیز به‌ درستی شکل نمی‌گیرد. ما در اواسط فیلم ناگهان می‌بینیم که لئوناردو دی‌کاپریو و لی‌لی‌ گلاد‌استون چند فرزند دارند! حالا لئوناردو دی‌کاپریو شد پدر و لی‌لی‌ گلاداستون هم مادر، خب، همین؟ این‌طوری که نشد آقای اسکورسیزی! با صرفاً نشان دادن چند سکانس چند ثانیه‌ای از حضور کودکان در کنار دو شخصیت اصلی و گه‌گداری بازی با آن‌ها که نمی‌توان در یک قصه پدر و مادر ساخت!

این ساخت اشتباه از پایه باعث می‌شود که مخاطب کنش‌هایی را که در ادامه میان دو نفر شکل می‌گیرد نتواند به‌خوبی درک کند و تصویر واضحی از یک پدر و یک مادر نیز برای او شکل نمی‌گیرد. متأسفانه اسکورسیزی به‌غیر از فیلم رفقای خوب، که از ابتدا و پایه رابطۀ زناشویی میان شخصیت اصلی و همسرش را به‌درستی شکل و نمایش داد، از همان فیلم‌های ابتدایی‌اش (از خیابان‌های پایین‌شهر گرفته تا فیلم‌های اخیرش مثل گرگ‌های خیابان وال‌استریت و مرد ایرلندی) هیچ‌گاه قادر به نمایش یک ارتباط زناشویی واقعی میان شخصیت‌های مرد و زن نبوده است.

ارتباطات موجود در فیلم قاتلان ماه گل نیز فقط یک بُعد از ارتباطات دنیای واقعی را نمایش می‌دهند و باورپذیر نیستند. این فیلم نیز از قاعده مستثنی نیست و امتیاز خوبی را در نقد فیلم قاتلان ماه گل دریافت نمی‌کند.


نگران نباشید؛ سایر شخصیت‌ها هم اوضاع بهتری ندارند!
متأسفانه شخصیت‌های دیگر فیلم درام قاتلان ماه گل نیز پایشان را از یک تیپ ساده فراتر نمی‌گذارند و امتیاز بهتری در نقد و بررسی فیلم کسب نمی‌کنند. شخصیت ویلیام هیل با بازی رابرت دنیرو به‌عنوان معاون کلانتر معرفی می‌شود اما تنها چیزی که مخاطب می‌تواند از این حرفۀ او دستگیرش شود یک هفت‌تیر درون غلاف است! دیگر نه دفتر و محل مقر کلانتری او نمایش داده می‌شود، نه فعالیتی از او برای حفظ نظم و قانون در سرزمین اوسیج شکل می‌گیرد و هیچ‌وقت نیز به این مسئله اشارۀ مستقیمی نمی‌شود.

ویلیام هیل پروتاگونیست و نقش منفی قصه است و همانند شخصیت جیمی کانوی در فیلم رفقای خوب که اعضای باندش را یک‌به‌یک قتل‌عام می‌کرد، تک‌تک سرخ‌پوستان برای دستیابی به ثروتشان می‌کشد.

منتها در فیلم رفقای خوب، شاهد یک شخصیت‌پردازی مناسب از جیمی کانوی بودیم که اینجا در نقد و بررسی فیلم قاتلان ماه گل شاهد چنین امری نیستیم. خانوادۀ مالی بورکهارت – خواهران و مادرش – نیز اوضاع بهتری ندارند. آن‌ها به شکلی ناگهانی و بدون ساخت قبلی وارد فیلم می‌شوند و تنها تعدادی تیپ هستند که پیشرفتی هم در طول فیلم ندارند. آن‌ها زنانی ستم‌دیده هستند که منتظرند تا کشته شوند و وقایع فیلم را جلو ببرند.

شاید شخصیت آنا با بازی کارا جِید مایرز کمی فعال و کنش‌گر باشد و با سایر شخصیت‌ها تعامل و زد‌و‌خورد کند، اما سایر خواهران ازجمله ریتا با بازی جنای کالینز و مینی با بازی جیلیان دیون فقط‌وفقط برای پیش‌برد قصۀ داستان در فیلم حضور دارند و کنش مؤثری انجام نمی‌دهند. شخصیت مینی که از همان ابتدا حالش بد است و سریع از فیلم خارج و ریتا هم درنهایت کشته می‌شود.

هیچ شخصیت‌پردازی خاصی صورت نمی‌گیرد و مخاطب نیز پس از مرگ این شخصیت‌ها توجه خاصی به‌ آن‌ها نمی‌کند. تنها کسی که اندکی می‌تواند یک هویت مستقل برای خودش خلق کند و تبدیل به قسمتی نسبتاً برجسته در نقد فیلم سینمایی قاتلان ماه گل شود، شخصیت مادر با بازی تانتو کاردینال است که جدا از آن تیپ خسته و رنجوری که همۀ زنان دارند، مسئلۀ دیدن یک جغد هنگام مرگ را مطرح و با همین عامل اندکی در دل مخاطب جا باز می‌کند، اما همین موضوع نیز تأثیری بر ادامۀ داستان نمی‌گذارد، پتانسیلش هدر می‌رود و تبدیل به نکته‌ای منفی در نقد فیلم Killers of the Flower Moon می‌شود.


جهانی پویا؛ جامعه‌ای راکد!
خوشبختانه آقای کارگردان یک تصویر کلی مناسب از سرزمین اوسیج را به مخاطبانش ارائه می‌دهد. مخاطب از همان ابتدا با توضیحات شخصیت ارنست بورکهارت، با پیشینه و تاریخچۀ سرزمین‌های سرخ‌پوستان از جمله اوسیج آشنا می‌شود و درنتیجه فضا و محیط اطراف شخصیت‌ها یک شناسنامه و هویت نسبی مستقل کسب می‌کند.

یکی دیگر از نکات مثبت در بررسی فیلم قاتلان ماه گل گذر زمان و پیشرفت بشریت در نحوۀ زندگی در فیلم است. در حالی که در ابتدای فیلم بیشتر جامعۀ اوسیج را سرخ‌پوستان تشکیل می‌دهند و محل زندگی بیشتر مردم چادرها و پلاس‌ها است، در یک سوم پایانی این چادرها و پلاس‌ها جای خود را به خانه‌های نقلی، کوچه‌ها و خیابان‌های مشخص و واضح می‌دهند و دیگر مثل دورۀ غرب وحشی شاهد چند مغازه و خانۀ محدود نیستیم. بخشی که در نقد فیلم قاتلان ماه گل یک ضعف به‌حساب می‌آید، نحوۀ نمایش مردم جامعۀ اوسیج است.

هرچه‌قدر که فیلم سعی می‌کند پویا باشد و محیط اطراف خود را با گذر زمان منطبق کند، در نمایش درست جامعۀ سرخ‌پوستان ضعف دارد؛ ضعفی که حتی شاید خنده‌دار باشد و آن‌هم نمایش ندادن درست‌و‌حسابی جامعۀ مردان سرخ‌پوست است!

لئوناردو دی‌کاپریو و رابرت دنیرو با کلی نقشه دست به قتل زنان سرخ‌پوست می‌زنند و کسانی مثل کارآگاه خصوصی اواسط فیلم و هرکس دیگری را که سد راهشان است از میان برمی‌دارند.

حالا یک سؤال پیش می‌آید: چرا هیچ‌وقت هیچ مردی از جامعؤ سرخ‌پوستان تلاشی برای پیدا کردن منشأ این قتل‌ها نمی‌کند؟ چرا فقط بزرگان قبیلۀ سرخ‌پوست هستند که به فکر این قتل‌ها هستند؟ پس جوانان این وسط کجا رفته‌اند؟

از معدود مردان سرخ‌پوستی که فیلم نمایش می‌دهد زیردست و همکار رابرت دنیرو، هنری روئان با بازی ویلیام بلو است که او هم فردی الکلی و افسرده است و نمی‌تواند جلوی خشمش را بگیرد. درواقع فیلم طوری جامعۀ سرخ‌پوستان را نمایش می‌دهد که انگار بیشتر زنانش ضعیف، رنجور و ناتوان هستند و مردان هم یا وجود خارجی ندارند، یا اگر هم داشته باشند همگی کهن‌سالند یا دچار مشکلات روحی و روانی هستند.

ما در این فیلم به‌هیچ‌وجه قشر جوان را نمی‌بینیم. این نحوۀ نمایش ناقص مردم سرخ‌پوست یک ایراد اساسی در فیلم است که یک قدم عقب برای اسکورسیزی در مقایسه با فیلم‌های پیشین او محسوب می‌شود. در ادامۀ نقد فیلم قاتلان ماه گل بیشتر به بررسی شخصیت‌های اصلی فیلم می‌پردازیم.


شخصیت‌های کامل؛ بازی‌های ناقص
دو شخصیت اصلی فیلم، یعنی مالی بورکهارت و ارنست بورکهارت روی کاغذ شخصیت‌های کاملی هستند که در ادامه نیز دو الی سه بار دچار تغییر و تحول می‌شوند. این موضوع به‌خودی‌خود یک نکتۀ بسیار طلایی است و مخاطب را به‌خوبی با خود همراه می‌کند، اما فیلم در عمل اسیر یک‌سری مشکلات اجرایی در نوع نمایش این دو شخصیت می‌شود.

ارنست بورکهارت یک جوان از جنگ برگشته است که اکنون قصد دارد به خانه‌ و نزد دایی‌اش برگردد و برای خود یک زندگی موفق بسازد، اما هرچه جلوتر می‌رود طمع و حرصش بیشتر می‌شود و دست به جنایت‌هایی مخوف می‌زند. درواقع ما شاهد تغییر یک جوان مهربان و سرحال به فردی بی‌رحم، خشن و حقه‌باز هستیم. منتها نوع بازی‌ای که اسکورسیزی از لئوناردو دی‌کاپریو در ابتدای فیلم می‌گیرد، بیشتر از این‌که او را یک جوان ساده و مظلوم نمایش دهد، از او یک احمق و یک فرد عقب‌افتاده می‌سازد که فقط باید به حرف دایی‌اش گوش کند و دست از پا خطا نکند.

در ادامه دی‌کاپریو جدی‌تر بازی می‌کند و مخاطب می‌تواند خبیث شدن تدریجی او را احساس کند، اما باز نمی‌توان منکر مشکل قسمت اول بازی او شد. نکتۀ مثبتی که با تمام این تفاسیر در بازی دی‌کاپریو و در بررسی فیلم قاتلان گل ماه وجود دارد، سکانس‌های گفت‌وگوهای او با لی‌لی گِلاداِستون است. دی‌کاپریو در آن سکانس‌ها با تمام وجود بازی می‌کند و به‌خوبی می‌توان حس کرد که چطور آهسته دل گلاداِستون را به‌دست می‌آورد و در ادامه با خشونت و سوءاستفاده اعمالش را به او تحمیل می‌کند.

عواطف انسانی در غالب زجه زدن!
لی‌لی گلاداِستون بسیار بهتر از لئوناردو دی‌کاپریو بازی می‌کند. یک زن مهربان و خوش‌قلب که به‌شدت سعی در مراقبت از خانواده‌اش و اعمال عدالت بر جنایت‌کاران دارد. متأسفانه با وجود بازی بسیار تمیز و درجه‌ یک لی‌لی گلاداِستون، فیلم باز هم در عمل در نمایش درست کارکتر گلاداِستون ناتوان می‌ماند.

درواقع فیلم یک ارتباط خانوادگی درست و اصولی بین شخصیت گلاداِستون، خواهران و مادرش برای بیننده نمی‌سازد و به‌جایش سر مرگ هریک خواهران و مرگ مادر از گلاداِستون گریه می‌گیرد! درواقع فیلم به‌جای ساخت یک ارتباط و باند قدرتمند بین گلاداستون و اعضای خانواده‌‌اش قصد دارد نزدیکی او با خانواده‌ا‌ش را با زجه‌های قدرتمندی که گلاداِستون نمایش می‌دهد به مخاطب تحمیل کند! درواقع آخرین اثر اسکورسیزی فقید ترجیح می‌دهد که فقط از گریه‌ها و ناراحتی‌های شخصیت گلاد‌اِستون برای تأثیر گذاشتن روی مخاطب استفاده کند که پس از دو یا سه بار اثرش را از دست می‌رود!

نقد فیلم قاتلان ماه گل این نوع نمایش نزدیکی اعضای خانواده به یک‌دیگر را چیزی فراتر از یک تیپ تک‌بعدی ساده نمی‌بیند! چیزی مشابه ارتباط لئوناردو دی‌کاپریو با همسر اولش در فیلم گرگ‌های خیابان وال‌‌استریت. مخاطبی که خیلی از ابعاد حانوادۀ لی‌لی گلاداِستون یا همان مالی بورکهارت برایش فاش نشده است، تنها هم‌دردی‌ای که می‌تواند با مرگ خواهرها و مادر برقرار کند، تأثیری است که بازی قدرت‌مند گلاداِستون روی او می‌گذارد.

احتمالاً در آینده طرفداران فیلم قاتلان ماه گل هنگام معرفی فیلم به یک‌دیگر به بازی این بازیگر نیز اشاره خواهند داشت و با توجه اعلام نتایج اسکار، هرچه‌قدر که فیلم جدید مارتین اسکورسیزی ایراد داشت اما حیف شد که جایزه‌ بهترین بازیگر زن به گلاداِستون نرسید!

قاتلان ماه گل؛ پرتره‌ای از تمام فیلم‌های قبلی اسکورسیزی
یکی از ویژگی‌های برجسته و درعین‌حال پنهان جدیدترین اثر اسکورسیزی، که به‌خصوص هوادارن سفت‌وسخت فیلم‌های او را سر ذوق می‌آورد، اشارات و ارجاعاتی از آثار قبلی اسکورسیزی است که در فیلم وجود دارد.

درست همانند آنتاگونیست بزرگ، فرانک کاستِلو در فیلم رفتگان با بازی جک نیکلسون افسانه‌ای، این‌جا هم شاهد یک آنتاگونیست ترسناک با بازی رابرت دنیروی بزرگ هستیم. اگرچه به‌پای میزان خوف‌ناکی شخصیت نیکلسون نمی‌رسد، اما به‌خصوص در سکانس جریمه کردن لئوناردو دی‌کاپریو در اتاق دادگاه، فیلم به‌خوبی سکانس بازجویی شخصیت جک نیکلسون از لئوناردو دی‌کاپریو و کوبیدن کفش بر گچ دور دست او را برای مخاطب تداعی می‌کند.


اف‌بی‌آی؟ اف‌بی‌آی کجا بوده مرد حسابی؟!
در کمال تأسف و حسرت باید اعلام کنیم که بدترین و بدساخت‌ترین قسمت فیلم متعلق به ورود مامور اف‌بی‌آی و ورود این سازمان به قصه است. به‌قدری ورود این سازمان برای من هنگام تماشای فیلم ناگهانی و بدون پیش‌زمینه قبلی بود که یاد فاجعۀ فیلم تبدیل‌شوندگان در ساخت جهانش در نقد فیلم تبدیل شوندگان: ظهور جانوران افتادم! بگذارید خلاصه برایتان بگوییم:

یک روز به شکلی کاملاً ناگهانی یک مرد خوشتیپ با بازی جسی پلمونز فقید با یک کلاه گاوچرانی موقر سر راه رابرت دنیرو قرار می‌گیرد و خود را مأمور دفتر تحقیقات فدرال یا همان اف‌بی‌آی معرفی می‌کند که دنبال منشأ قتل‌های اخیر سرخ‌پوستان می‌گردد، همین! این شد افتتاحیه‌ و ساخت یک سازمان قدرتمند و قدیمی در قانون آمریکا!

در ادامه ما چند لوکیشن از یک اتاق بازجویی و تعدادی زندان می‌بینیم که قرار است به مخاطب فضا و مقر این سازمان را بشناساند. این سطح از هول‌هولکی عمل کردن در فیلم‌نامه واقعاً از شخصی مثل مارتین اسکورسیزی بعید است! فیلم به‌قدری ورود این سازمان را سریع نمایش می‌دهد که حتی می‌توان گمان کرد که شاید این مردان خوشتیپِ به‌اصطلاح مأمور قانون یک دستۀ دیگر از جنایت‌کارانی باشند که آمده‌اند دار‌ودستۀ رابرت دنیرو را کله‌پا کنند و ثروت سرخ‌پوستان را برای خودشان بردارند!

جالب است که این حفرۀ فیلم‌نامه قادر است یک طرح اولیه از یک داستان جنایی ـ گنگستری دیگر را خلق کند! برای اختتامیۀ این بخش از تحلیل فیلم Killers of the Flower Moon به‌صراحت اعلام می‌کنم که قسمت ورود اف‌بی‌آی و دستگیری اعضای باند رابرت دنیرو بدترین قسمت اثر جدید مارتین اسکورسیزی محسوب می‌شود و به‌قول یکی از منتقدان مطرح کشورمان، مقوایی بیش نیست و به‌شدت فیلم‌فارسی است!


به‌طور خلاصه بخواهیم بگوییم، هر فیلم گنگستری اسکورسیزی شبیه یک موج در دریا است؛ یک موج خروشان که یک ضرب ثابت دارد و قدرت خود را تا انتها نگه می‌دارد. مثل یک ریتم قوی ولی ثابت از موسیقی یک گیتار در طول یک کنسرت. مخاطب اصلاً متوجه نمی‌شود که نزدیک سه ساعت از فیلم گذشته است؛ چراکه هیجان و ریتم شاداب فیلم او را تا انتها نگه می‌دارد و نمی‌گذارد که او خسته شود.

با‌این‌حال این ویژگی زیبا ناخواسته اشکالاتی را هم به‌همراه دارد. فیلم‌های پختۀ کارگردانی مثل مارتین اسکورسیزی از اوج‌وفرود‌های بسیاری برخوردار است و مخاطب را شگفت‌زده می‌کند. البته گاهی تأثیر این اوج‌وفرودها زیر سایۀ همان ریتم بدون توقف و ثابت فیلم کم‌رنگ می‌شوند.

به‌عنوان مثال به‌قدری انرژی و ریتم فیلم قدرتمندی مثل رفقای خوب بالا است که مخاطب فرصت هضم آن‌همه اتفاق جورواجور را ندارد و تا می‌آید یک اتفاق را درک کند، سریع حادثۀ بعدی رخ می‌دهد! بیلی بتس می‌میرد، پانزده دقیقه بعد تامی می‌میرد، ده دقیقه بعد تک‌تک اعضا می‌میرند و دوباره ده دقیقه بعد هنری باید با پلیس همکاری می‌کند.

درواقع اتفاقات فیلم‌های اسکورسیزی تحت‌تأثیر آن ریتم سریعی که دارند به‌خوبی و کامل نمی‌توانند روی مخاطب تأثیر بگذارند و بیشتر شبیه قصه‌های رادیویی می‌شوند! با‌این‌حال، چیزی که همۀ فیلم‌های اسکورسیزی دارند، انرژی زیاد و مفرح بودنشان است که در انتها بر لبان مخاطب لبخند ایجاد می‌کنند. خوشبختانه در بررسی فیلم Killers of the Flower Moon اعلام می‌کنم که این اثر نیز با تمام بدی‌هایی که دارد همچنان آن ریتم پرجنب‌و‌جوشش را حفظ و مخاطب را به‌خوبی سرگرم می‌کند.

فیلم حماسی تاریخی قاتلان ماه گل؛ اثری عظیم ولی ناقص
در این قسمت از مجله هنری اهل سینما به نقد فیلم قاتلان ماه گل پرداختیم و با بیان نکات مثبت و منفی‌اش، میزان پیشرفت مهارت آقای کارگردان در فیلم‌سازی‌ را بررسی کردیم. متأسفانه علی‌رغم اینکه فیلم قاتلان ماه گل یک اثر قدرتمند و تماشایی است، همچنان از یک‌سری ضعف‌های همیشگی فیلم‌های اسکورسیزی رنج می‌برد و در موارد اندکی نیز مقداری عقب‌گرد دارد؛ درنتیجه فیلم جدید اسکورسیزی هنوز هم می‌تواند طرفداران دوآتیشه و مخاطبان سینما‌دوست را راضی نگه دارد، اما به بهترین اثر اسکورسیزی نیز تبدیل نمی‌شود!

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد