نامه سرگشاده مینا احدی به سیما سمر در افغانستان
خانم سمر
از روزهایی كه در برلین در مورد آینده افغانستان در یك كنفرانس
زنان صحبت كردیم٬ سالها میگذرد. من و شما در آن كنفرانس در دو جهت
متفاوت حرف زدیم. این جهات متفاوت امروز در ایران نیز بین صحبتهای
من و مثلا شیرین عبادی كه بسیار شبیه به شما می اندیشد وجود دارد.
شما در مصاحبه خودتان به مناسبت هشت مارس روز جهانی زن٬ گفته اید
كه مشكل اصلی زنان و مردم در افغانستان٬ خود مسئولین حكومتی٬ دولت
و نهادهای دولتی هستند. گفته اید كه افغانستان اگر چه كشور اسلامی
است٬ اما باید این كشور به كنوانسیونهای جهانی دفاع از حقوق زنان
ملحق شود و در نهایت راه حل بسیاری از معضلات در افغانستان را
تفسیر بهتر از اسلام و قران مطرح كرده اید. به نیت خیر شما برای
كمك به زنان و مردم افغانستان٬ كاری ندارم٬ این راه حل ها عملا به
هیچ جایی منجر نمیشود. شما بعد از ده سال دیگر نیز٬ با این شعارها
و با این راه حلها باید بگویم متاسفانه نه تنها عملا به جایی
نخواهید رسید٬ بلكه اوضاع از اینهم بدتر خواهد شد٬ مادام در
افغانستان یك جنبش مدرن رادیكال و شفاف علیه جنبش اسلامی شكل
نگیرد.
من به چند نكته از سخنان شما با بی بی سی میپردازم. چه كسی گفته
افغانستان كشور اسلامی است؟ اصلا سوال اینست كشور اسلامی یعنی چه ٬
این ترم كشور اسلامی بعد از روی كار آمدن اسلام سیاسی در كشورهایی
نظیر ایران و افغانستان از سوی دوول غربی كه به روی كار آمدن
مجاهدین افغان و سپس طالبان و همینطور خمینی در ایران كمك كردند
مطرح شد- برای مقابله با نفوذ شوروی سابق و یا قدرت گرفتن چپ در
این مناطق٬ مطرح شده و در حقیقت سیاستی است برای اسلامیزه كردن این
مناطق. سوال اینست یك كشور اسلامی چه كشوری است؟ آیا در این كشور
اسلامی٬ درختها و خاك اسلامی است؟ یا اینكه ما از كشوری حرف میزنیم
كه در آن باندهای تروریست اسلامی دولت تشكیل داده و با قوانین
ارتجاعی اسلامی و شریعه ٬ خون مردم را در شیشه كرده اند؟ رفتن به
این زمین بازی كه گویا افغانستان كشور اسلامی است و مردم آن دلشان
برای شریعه و سنگسار زنان می طپد٬ باختن همه چیز از آغاز به یك
جنبش ارتجاعی و زن ستیز اسلامی است. آیا كسی كشور آمریكا را كشوری
مسیحی خطاب میكند؟ اگر نه چرا این لقب كثیف مذهبی را فقط باید به
كشورهای ایران و افغانساتان و غیره كه اسلامیزه شده اند بچسبانند؟
افغانستان كشوری است با مردمی كه تعلقات مذهبی مختلفی دارند و
اسلام و یا تعلق به اسلام یكی از این تعلقات مذهبی است. سوال اینست
چرا امروز تعلق به مذهب در ایران و عراق و افغانستان و حتی برای
فراریان از افغانستان و ایران در اروپا نیز این قدر مهم شده است؟
چرا هویت مردم در قرن بیست و یك با هویت ویا تعلق مذهبی آنها
سنجیده میشود؟ آیا انسانها عقبگرد كرده اند و یا اینكه این یك
سیاست بسیار مهم از سوی جنبش اسلامی و همچنین دولتهای غربی تا كنون
مدافع جنبش اسلامی در منطقه خاورمیانه است؟ شما و كمیسیون مستقل
حقوق بشر كه در افغانستان فعالیت میكنید٬ به امر دخالت مذهب و
قوانین شریعه در زندگی زنان در افغانستان اشاره كرده و سپس راه حل
را تفسیر بهتر از اسلام و قران طرح كرده اید. چه كسی قرار است این
تفسیرهای بهتر را ارائه دهد و چه كسی آنها را قبول میكند؟ طالبان و
مجاهدین و كرزایی٬ یا كی؟
تفسیر بهتر از قران هم سرابی است كه در مصر و سودان و پاكستان٬
فمینیست های اسلامی مطرح كرده و در مقابل یك جنبش جنایتكار اسلامی
مجبور شدند٬ به خانه های خود رفته و عملا زمین گیر شوند. تفسیر
بهتر از اسلام امكان پذیر نیست این مذهب به اندازه كافی حربه دست
باندهای تروریست اسلامی میدهد كه بكشند و اعدام و سنگسار كنند و
زنان را به كنج خانه ها رانده وبا آنها همچون بردگان رفتار كنند٬
چرا كه در قران همه این بی حقوقی ها و جنایات به رسمیت شناخته شده
است.
سوال اینست كه آیا خواست جدایی مذهب از دولت و آموزش وپرورش و
بویژه در كشوری مثل افغانستان كه زنان ضربات بسیار مهلك و دردناكی
از جنبش اسلامی خورده و زندگیشان به جهنم تبدیل شده است٬ زیادی
رادیكال است یا اینكه طرح یك خواست عاجل و فوری در كشور افغانستان
است٬ چرا شما حتی این حداقلها را هم مطرح نمیكنید؟ داشتن لكنت زبان
در طرد دخالت اسلام در زندگی زنان٬ عملا كمك كردن به ادامه همین
وضع موجود است.
تفسیر بهتر از قران نه ممكن است و نه كرزای و مجاهدین و طالبان
چنین چیزی را اجرا خواهند كرد. اینها هدفشان قدرت داشتن در
افغانستان و مكیدن خون مردم و ثروت اندوزی است و چه چیزی بهتر از
اسلام میتواند كمكشان كند. با در دست داشتن قران و با اتكا به
اسلام بهتر میتوان مردم را سرجای خود گذاشت. میتوان كشت و سنگسار و
تجاوز كرد٬ میتوان زنان را به كنج خانه ها راند و همه اینها را با
اتكا به خدا و پیغمبر اسلام كرد و مردم را ساكت نمود. اسلام مذهب
ارتجاعی و عقب ماندگی است و متعلق به قرون تاریكی و تحجر است. همه
مذاهب چنین هستند. انسان مدرن قرن بیست و یك٬ نه تنها باید خواهان
جدایی مذهب از دولت و آموزش و پرورش و خواهان قطع دست مذهب از
زندگی زنان باشد بلكه باید تمام حق انسانی خود را بخواهد. فقط با
این خواستها میتوان در اافغانستان هم به جایی رسید و نه با گفتگو و
یا دیالوگ با مرتجعین زن ستیز اسلامی و جنبش تروریستی اسلامی ٬ كه
با حمله به زنان و تكه تكه كردن زنان٬ به قدرت رسیده و ضدیت با زن٬
با مدرنیسم و آزادگی یك كاراكتر اصلی این جنبش و حكومتهای اسلامی
است.
خانم سمر!
زنان ایران و افغانستان سرنوشت مشتركی دارند. در ایران یك جنبش قوی
و پیشرو و در عین حال یك جنبش منتقد اسلام و منزجر ازحكومت اسلامی٬
جنبش معترض به حجاب و آپارتاید جنسی در جریان است. ما پیشروی خود
را مدیون سیاستها غیر مذهبی٬ انسانی٬ مدرن و تحولخواه میدانیم كه
از آغاز گفت٬ حكومت اسلامی نمیخواهیم٬ حكومت اسلامی دون شان بشر
است و این قوانین ارتجاعی و قرون وسطایی را باید دور انداخت. تنها
و تنها با یك افق٬ سكولاریستی و مدرن و بدور از دخالت قوانین
اسلامی و جنبش اسلامی ٬ و بر مبنای آزادی انسان از فقر و استبداد و
استثمار زنان میتوانند نفس بكشند به آزادی خود امیدوار باشند. این
سیاستها در مبارزه زنان در افغانستان برای رهایی و نفس كشیدن ٬
بطریق اولی ضروری است. جنبش ملی اسلامی در ایران و شخصیت هایی
همچون شیرین عبادی ٬ همان حرفهایی را میزنند كه امروز شما میزنید.
زنان ایران در تجربه سی ساله خود دیدند كه این افراد بخشی از جنبشی
هستند كه بخش دیگر آن در حكومت است. این جنبشی است كه به ساخته شدن
حكومت اسلامی و روی كار آمدن آن كمك كرد و امروز كه دستشان از همه
جا بریده شده٬ نقدهای بسیار كوچكی از حكومت میكنند٬ اینها نیز
میگویند ایران كشور اسلامی است و اینها نیز حواهان تفسیر بهتر از
اسلام هستند. اینها ولی در ایران بیست و پنج سال ساكت بوده و یا
بخشی از آنها با حكومت همراهی میكردند. اما در ایران و همچنین در
افغانستان یك جنبش مدرن و برابری طلبانه زنان همواره وجود داشته و
دارد كه باید جلوتر بیاید و حرف خود را بزند. انتقاد به اسلام و
مذهب نبايد تابو باشد. بویژه در افغانستان با اینهمه سبعیت و
وحشیگیری مجاهدین و طالبان و جنبش اسلامی٬ باید با صدای بلند علیه
دخالت اسلام و مذهب در زندگی زنان٬ علیه اسلام سیاسی و باندهای
تروریست اسلامی بود و با صدای بلند گفت كه مذهب از دولت جدا و دست
مذهب از زندگی زنان كوتاه. كرزای و شركا ٬ جزئي از این جنبش و حركت
ارتجاعی هستند و برای بهبود زندگی زنان و مردم در ایران انگشت
اتهام باید بسوی آنها گرفته شود. رئیس كمیسیون مستقل حقوق بشر در
افغانستان بودن شغل بدی نیست٬ ولی سیاست نجات دهنده برای مردم و
زنان افغانساتان باید انسانی و نه مذهبی باشد. سیاستهای مذهبی با
هر تفسیری با حقوق انسانی و انسانیت انسانها در تناقض است.*
|