مقاله

 

 

نامه اوباما به خامنه ای، فرآیند مذاکره احتمالی رژیم با آمریکا

مهرنوش موسوی

 


انتشار نامه اوباما به خامنه ای و مفاد آن نشان داد که تا چه حد هیئت حاکمه آمریکا در باره ایران بی افق، بدون استراتژی و بدون نقشه است. آقای اوباما از خامنه ای خواسته بود پشت سوریه را خالی کند. جواب خامنه ای به اردوغان این بود که جمهوری اسلامی اگر پشت سوریه را خالی کند، شاهراه ارتباط این حکومت با لبنان و مسئله فلسطین که مرداب تغذیه اجتماعی این تروریستهای حاکم است قطع خواهد شد. خامنه ای در مقابل خواست اوباما بر دفاعش از سوریه پافشاری کرد.

 رادیو فرانسه نوشت که اوباما در رابطه با مسئله سوریه از ایران شکست خورد. دومین خواست این بود که ایران دست از تبلیغات ضد آمریکایی بردارد. این دیگر از آن اولی مسخره تر بود. هیئت حاکمه آمریکا لابد میداند که تمام هدف رژیم جمهوری اسلامی از این تبلیغات، سرپا نگه داشتن خود در منطقه به عنوان پرچم اعتراض اسلامی علیه غرب و مشخصن علیه آمریکاست. جمهوری اسلامی بدون ضدیت با غرب و بخصوص آمریکا و اسرائیل دیگر جمهوری اسلامی نیست. رژیمی است شبیه رژیم مبارک در مصر که بازخوانی تجربه انقلابات عرب به هر کسی درس نداده باشد، به خامنه ای ثابت کرد که سرنوشت متحدین آمریکا در منطقه، بهتر از دشمنانش نیست. نکته جالب اینکه در نامه اخیر اوباما به نظر ایران در باره آمریکا و لزوم دست برداشتن تبلیغات علیه آنها اشاره شده بود، اما هیچ اشاره ای به عر و تیزهای آشکار و علنی اینها برای نابودی اسرائیل نشده بود. آدم گمان میکند اوباما چنان تراز را پایین و به کف زمین رسانده است که دیگر حتی از روی خودش نیز مجبور است رد شود.



آقای اوباما گفته است با پذیرش این شروط اصلن میتوانند البته با اما و اگر غنی سازی را نیز داشته و آن را گسترش بدهند.



سئوال این است که آیا این نامه و تلاشهای فعلی تلاشهایی برای سازش با رژیم جمهوری اسلامی در معیت فعلی است، یا که نه، تلاشهایی برای تغییر این حکومت از بالا و از طریق مذاکره و سپس سازش با آن موجود سومی است که حاصل این مذاکرات است؟



جواب هر چه باشد یک امر مسلم است. خامنه ای نه میتواند و نه میخواهد با آمریکا بسازد. چرا که سازش با آمریکا بحران درون حکومت را بسیار تشدید خواهد کرد. هم الان هنوز به استامبول و بغداد نرفته، رضایی نامه هاشمی به "امام" را در باره رابطه با آمریکا به عمد منتشر نموده است. خود همین باعث تشدید بحران درون حکومت شده است. رژیم ایران یکدست نیست. نفس رقابت برای نزدیکی و دوری به آمریکا این حکومت بسیار ضعیف و شکننده را بیشتر از قبل بحرانی میکند. رآس حاکمیت مطلقن خواهان سازش با آمریکا نیست. جناح مقابل خامنه ای و مشخصن محفل رفسنجانی اما بارها بصورت آشکار و پنهان این تلاش را نموده اند. خامنه ای اما اگر سازش کند خواهد رفت.چرا که هر سازشی به معنای نفی ویژگیهای ضد آمریکایی این حکومت اسلامی است. ویژگیهایی که درون جنبش تروریسم اسلامی به این حکومت مقبولیت میبخشد. ویژگیهایی که باعث ادعای این جنبش به مثابه پرچم اعتراض مردم منطقه از دست ستمگریهای دول غربی میشود.

 

 کوچکترین سازشی میان رژیم اسلامی با آمریکا، باعث حل مسائل میان اسلام سیاسی با آمریکا نمیشود، این باعث نقل مکان سردمداری این جنبش تروریستی و ضد غربی از رژیم جمهوری اسلامی به سایر دستجات اسلامی در منطقه خواهد شد. باعث فروپاشی و نقل مکان این حکومت از بالا به قعر خواهد بود. دوم اینکه آمریکا با تغییر لحن این سیاستمدار در چهارچوب رژیم اسلامی، آن مذاکره و این نامه و آن شادباش نوروزی به جایی نمیرسد. این درجه عقب نشینیها درد اوباما را دوا نخواهد کرد. آمریکا یا باید به عنوان فاتح این جنگ از میدان بیرون بیاید، یا هر تلاشی برای بدست آوردن مینیمالیستی یک دست آورد موقعیت خود آمریکا را بدتر از امروز خواهد کرد، به نحویی که مورد تمسخر کیهان، بیت رهبری و همه رگه های جنبش اسلامی خواهد بود که نظاره گر این صحنه اند. یک دلیل وضعیت امروز آمریکا در این مذاکرات و مجادلات از دست رفتن هزمونی تاریخی و سیاسی آمریکا در کل جهان است. اگر مذاکرات با ایران و رابطه با ایران چنان پیروزی عظیمی برای آمریکا به ارمغان نیاورد که همچون پایان جنگ سرد، به لحاظ فکری، ایدئولوژیک، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهر خود را بکوبد، فقط باعث فروپاشی بیشتر این امپراطوری بدون افق خواهد شد. خود همین موقعیت باعث خواهد شد خامنه ای از خود سئوال کند که چرا باید با چنین حکومتی با این درجه ضعف بسازد؟



سوم اینکه مسئله اسرائیل و فلسطین یک فاکتور مهم به نتیجه نرسیدن این معاملات و مذاکرات خواه پنهان و یا آشکار است. اینکه سیاست حاکم بر اسرائیل چیست، اینکه الان آمریکا رسمن به نسبت دوره بوش از اسرائیل فاصله گرفته است، اینکه در خود اسرائیل سئوال بر سر موجودیت سیاست دولت این کشور زیر سئوال رفته و مدتهاست که بویژه با پایان جنگ سرد، اسرائیل در بازتعریف نقش خود در منطقه جامانده و وامانده است همگی یک چیز است، این که رژیم جمهوری اسلامی به هیچ عنوان در معیت کنونی پای به رسمیت شناختن موجودیت اسرائیل نخواهد آمد چیز دیگری است. برای اوباما رابطه و سازش با ایران بدون روشن کردن رابطه با اسرائیل از هر سه طرف غیر ممکن است. اگر رژیم جمهوری اسلامی فقط اعلام کند که موجودیت اسرائیل را میپذیرد، مردم به خیابانها خواهند ریخت و این را به عنوان سرنگونی حکومت جشن خواهند گرفت.

چون این مهمترین و ایدئولوژیک ترین علامت فروپاشی و ریختن ر ژیم اسلامی است. متمرکز کردن مذاکرات روی مسئله هسته ای به هیچ عنوان نمیتواند مکان استراتزیکی را که این سئوال دارد زیر بگیرد. در عین حال مسئله فلسطین یک موضوع مهم در جدال میان آمریکا و دول غربی با اسلام سیاسی است. به رسمیت شناختن یکجانبه موجودیت اسرائیل، بدون گرفتن برداشتن حتی کوچکترین اقدامی برای حل مسئله فلسطین اسلام سیاسی را خلع سلاح و وادار به عقب نشینی نمیکند. بل همانگونه که گفتم بلای سرنوشت عرفات را سر خامنه ای می آورد. گیریم که اصلن امکان پذیر نیست. آمریکا قادر نیست کوچکترین قدمی برای حل مسئله فلسطین بردارد، جمهوری اسلامی از این کانفلیکت اجتماعی بهره برداری خود را میکند. دست راستیهای افراطی حاکم بر اسرائیل زیر بار هیچگونه عقب نشینی نخواهند رفت. اسرائیل به تدریج وارد فازی شده است که رژیم اسلامی سالهاست در آن قرار دارد. اینکه هر گونه عقب نشینی به معنی نابودی است. چهارم و مهمتر از همه این دلایل مردم ایرانند.

به نظر من آمریکا با جمع بندی خیزش مردم در سال 88 متوجه شد که راه انداختن انقلاب مخملی، حتی انقلاباتی که همچون انقلابات عرب بعدن قابل کنترل بشوند، در ایران غیر ممکن است. نتیجه خیزش انقلابی 88 این بود که آمریکا حتی برگ اصلاح طلبان را هم از دست داد. چرا؟ چون توقعات مردم ایران بالاست. چون مردم ایران به اینکه خامنه ای بماند یا برود ولی اوضاع سیاسی تغییر نکند رضایت نمیدهند. راستش مردم لیبی و مصر و تونس هم رضایت ندادند. فرق مسئله این است که مردم ایران سی سال جلوترند و میدانند چه میخواهند. آقای اوباما مدام در طی دوره ریاست جمهوری خودش به برقراری اسلام میانه رو در منطقه تاکید داشته و راستش تحت هژمونی سیاست ایشان اکنون در بسیاری از کشورهای منطقه اسلام میانه رو سر کار آمده است. نتیجه این چیست؟ به نظر من این افق کمپلت در عمل آزمایش و شکست خورد. اوباما اکنون باید بداند که حتی در کوره دهات تونس هم نپذیرفتند. جوانان و زنان نپذیرفتند. چرا که الان جمعیت جوان خاورمیانه خودش را با بالاترین سطح ارزشها و دستاوردهای زندگی بشر مقایسه میکند. نمیشود فیس بوک را جلو دست این جمعیت گذاشت تا انقلاب کنند، وقتی دیکتاتورها را پایین کشیدند، گفت خب دیگر پایتان را از گلیمتان درازتر نکنید. همین اندازه بس است. فعلن حق شما اخوان المسلمین است! نمیشود. با ارتش نمیشود، با اعدام نمیشود، با خشونت نمیشود.

 بحران دیکتاتوریهای منطقه و بحران قدرت سیاسی آمریکا در منطقه یک بحران نسلی است. 75 درصد جمعیت خاورمیانه زیر 30 سال است. یک جامعه شناس الجزایری چند روز قبل در یک مصاحبه رادیویی با آلمان میگفت هر کسی دو تا نوجوان زیر 20 سال در خانه داشت و روزی صد بار به خودش گفت من اصلن از پس زیاده خواهی، غرور و اراده اینها در دوره بلوغ برای اینکه هر کاری خودشان بخواهند انجام میدهند، نسل قبل و تجربه اش را زیاد محاسبه نمیکنند، معتقدند میخواهند دنیا را تغییر دهند بر نمی آیم، آنوقت میتواند بفهمد چه بر دولت الجزایر میرود که 85 درصد جمعیت کشورش جوان است. زیر سی سال است. همه چیز میخواهد. اراده آهنینی برای تغییر دارد و میتوانند تغییر دهد. نسلی که به شک و تردیدها، ترسها و محافظه کاریهای نسل قبل میخندند و ابایی از این ندارد همه چیز را بهم بریزد و دوباره بسازد.



به نظر من این جامعه شناس حق دارد و من به این ابراز نظر اضافه میکنم که این نسل دنبال اسلام و سنت، فقر و خفقان در خاورمیانه گذاشته است و راه حل اسلام میانه در مقابل چنین نیرویی فقط برای خنده خوب است. در ایران که یک جنبش عظیم نقد دین اسلام و جنبش سرنگون کردن حاکمیت نشسته است، هر درجه عقب نشینی حکومت را ولو در مذاکره به نفع خودش و به عنوان سوت شروع حمله ای دیگر ارزیابی میکند. آقای اوباما و آمریکا همین یک قلم را یا نفهمیده و یا نمیخواهند بفهمند. این قدرت عظیم سیاسی در ایران در کنترل و اراده هیچ کسی نیست. نه احزاب سیاسی، نه حاکمیت، نه اصلاح طلب. هیچ کس. یک نیرویی است که از شیشه خارج شده است. تازه به اعتقاد من این احزاب هستند که وقتی در مقابل مردم از نفس می افتند از رده خارج میشوند. این نیرو سوبسید سازش آمریکا نیست. بر عکس فاکتور پرابلم است. به اعتقاد من در ایران فقط یک راه حل وجود دارد. تسلیم شدن به اراده مردم و بخصوص این نسل. باید جامعه را تحویل این نسل بدهند، همانطور که فکر میکند رژیم را خراب کند و جامعه را از نو بسازد. راه وسطی نمانده است




 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد