مقاله






چه کسانی ندا آقا سلطان را کشته اند؟

بخش 2

حمید محوی


پس از تحلیل مواردی که به تصویر مربوط می شد، در این بخش به گفته ها و شنیده ها و نوشته ها و نظریات می پردازیم. و در همین جا باید یادآور شوم که مطالب مطروحه و تحلیل ها هیچ گاه یک بار برای همیشه نیست، و ما برای پاسخ گویی به دقت نظری که ازچنین تحلیلی انتظار می رود، بارها باید مطالب و مسائل را باز بینی و باز خوانی کنیم.

پیش از همه به گفته های سرویس اطلاعاتی ایران می پردازم. بر اساس توضیحات راوی، ندای «فریب کار» به نوبت خود «فریب خورده» توسط دوستان خودش، و پس از نمایش خون آلود خیابانی، با سلاح کمری در اتومبیلی که او را به بیمارستان منتقل می کرده، بین راه کشته می شود.

یکی از موضوعات مهمی که در بررسی قتل ندا باید توجه ما را به خود جلب کند، نقطۀ اصابت گلوله در بدن ندا می باشد، زیرا در دعاوی شاهدان عینی تناقضاتی وجود دارد که ما را کمی بیشتر به حقیقت نزدیک می سازد. آیا گلوله از جلو به ندا اصابت کرده و یا از پشت؟

تناقض در تعیین محل اصابت گلوله

همان طور که پیش از این گفتیم، دکتر آرش حجازی دو روز بعد از واقعه در مصاحبه با بی بی سی، دیاگنوستیک خود را به این شکل اعلام می کند که گلوله از جلو به سینۀ ندا اصابت کرده و علاوه بر این، به دقت می گوید که گلوله به آئورت اصابت کرده و موجب پارگی ریۀ او شده و در نتیجه پس از کمتر از یک دقیقه می میرد...در متن دومینیکو لوسوردو می بینیم که او نیز از اصابت گلوله به سینه حرف می زند. بر اساس یکی از کامنت ها (در پانوشت شمارۀ 4 در بخش 1) گویا که حمید پناهی، «معلم موسیقی ندا» گفته است که گلوله از پشت به او اصابت کرده. در حالی که سرویس اطلاعاتی ایران مدعی شده است که ندا از پشت و با زاویه مورد اصابت گلوله قرار گرفته. تحلیل دومینیکو و تحلیل دولت ایران از نحوۀ کشته شدن ندا تطبیق می کند : ندا طی مسیر بیمارستان توسط دوستانش به قتل رسیده است.

این موضوع بی شک می توانست از طریق پزشکی قانونی ایران روشن گردد، احتمالا با عکس برداری از بدن او و راه حل های دیگر برای اثبات واقعه در اذهان عمومی.



متأسفانه من از مدارکی که دولت ایران در اختیار دارد بی اطلاع هستم، مطمئنا سرویس های اطلاعاتی ایران این موضوع را به دقت می دانند، ولی مشکل ما این جا است که در این بررسی به گفته های هیچ کس، خصوصا به گزارشات مأموران اطلاعاتی ایران نمی توانیم تکیه کنیم، البته می توانیم گزارشات آنها را یادآور شویم ولی در جنگ رسانه ای از کجا می توانیم بدانیم که این و یا آن گزارش صحیح است یا دروغ ؟ در این صورت باید تمام داده های موجود را گردآوری کرده و آنها را در رابطۀ دیالکتیک با یکدیگر قرار دهیم.
در تفسیر راوی ایرانی که به نوعی تعبیر دولت ایران را مطرح می کند، مهمترین شاخصی که مطرح می کند همان «بطری» کوچک در دست ندا می باشد. در حالی که در تعبیر دومینیکو با یک شاخص دیگر نیز اشنا می شویم که مرتبط است به واکنش جسمی عصبی فرد تیر خورده آن هم در ناحیۀ قلب و شاهرگ قلب. با این وجود، ما در این جا سعی می کنیم حداکثر شواهد را جمع آوری کنیم.
در مورد فیلمی که جمهوری اسلامی تهیه کرده، واقعا باید بگوییم که اگر چه مهمترین شاخص را مطرح می کند، یعنی بطری خون یا چیزی که شبیه خون است، ولی با توجه به امکانات گسترده ای که دولت ایران برای آشکار ساختن جزئیات موضوع در اختیار داشته، بسیار ناچیز به نظر می رسد. کما این که راوی در تحلیل فیلم بسیاری از مسائل را به شکل سر بسته توضیح می دهد، و تنها طرح کلی قتل ندا را ترسیم می کند : «دشمنان جمهوری اسلامی، منافقین و دوستان خارجی به قصد ایجاد ناآرامی و نا امنی، و دامن زدن به جنگ شیعه و سنی... »هر چند که بطری کوچکی که ندا در دست دارد حقیقت را کتمان نمی کند.

به قول دکتر آرش حجازی «اصلا غیر ممکنه، هیچ کس هم این را باور نخواهد کرد که ایشان توسط یکی از معترضین مورد اصابت گلوله قرار گرفته باشد ». البته من هم با نظریۀ آرش حجازی کاملا موافق هستم و او را تأیید می کنم، آری هیچ کس باور نخواهد کرد.

ولی از آنهایی که می گویند«هیچ کس باور نخواهد کرد» باید پرسید، آیا اگر هیچ کس باور نکند، شما رضایت خاطر خواهید داشت؟ آیا شاخص حقیقت برای دکتر آرش حجازی بر این اساس است که همه «چیزی» را باور کنند و یا هیچ کس «چیزی» را باور نکند؟

بر اساس بازی زبانی در گفتمان دکتر آرش حجازی می توانیم نتیجه بگیریم که حقیقت به باور عمومی بستگی دارد، و موقعیت مطلوب برای حقیقت آن است که تأیید عمومی را با خود داشته باشد و دروغ آن است که هیچ کس آن را باور نکند.
با این وجود به شهادت تاریخ – در محدودۀ همین گزارشاتی که ما اخیرا در گاهنامۀ هنر و مبارزه منتشر کرده ایم، می بینیم که چه دروغ هایی که مقبولیت عام پیدا نکرده و منجر به تعویض رژیم ها و یا تجزیۀ کشورها نشده است، آخرین کشوری که تجزیه شد لیبی بود، چه انقلابی های آزادی بخشی که بعدها جنایت کار از آب در آمدند، مانند ارتش آزادیبخش کوزوو.

خوانندگان این سطور توجه داشته باشند که این تحلیل هنوز در کارگاه نقد گاهنامۀ هنر و مبارزه است و هنوز هیچ مورد قطعی وجود ندارد : به جز شاخص هایی که مطرح کردیم. این موارد را البته باید قطعی بدانیم.

ولی از هم اکنون می توانیم در رابطه با گفتمان دکتر آرش حجازی یکی دو پرسش اساسی دیگر مطرح کنیم، پرسش اوّل این است که او از کجا و به چه اعتباری اولا می تواند مسیر عبور گلوله را در بدن ندا تشخیص دهد که «گلوله حتما به آئورت ایشان اصابت کرده و ریۀ او را پاره کرده است»، و چگونه و با چه اطمینانی می تواند کاملا احتمال تیراندازی از جانب فرد دیگری را به جز مأموران جمهوری اسلامی رد کند؟
دومینیکو لوسوردو با اشاره به همین موضوع می گوید که «هیچ کس نمی تواند بگوید که او بر حسب اتفاق گلوله خورده و یا هدف گرفته شده است». البته در این جا یا دومینیکو به دقت توضیح نداده است و یا خود من متن او را بد ترجمه کرده ام، ولی منظور این است که اگر توطئۀ قتل را ندا در نظر نگیریم و بطری کوچکی را که در مشت دست چپ دارد و شصت او را هم نبینیم که از روی سر بطری برداشته می شود و بسته می شود...و فرضیۀ گلوله خوردن ندا را در خیابان را بپذیریم، تحت چنین شرایطی هیچ کس نمی تواند بگوید که چه کسی به سوی او شلیک کرده و آیا اتفاقی بوده و یا این که مشخصا ندا آقا سلطان از پیش به عنوان هدف تعیین شده بوده است؟ البته در این باره ممکن است سؤالات بسیاری بتوانیم مطرح کنیم، به عنوان مثال تکلیف آن بسیجی به نام «عباس کارگر جاوید» که مردم دستگیر کرده بودند چه می شود؟ در مورداین شخص نیز مطالب ضد و نقیض و ابهام بسیار زیادی وجود دارد. بعدا به این موضوع خواهیم پرداخت. مطمئنا ادعای دکتر آرش حجازی مبنی بر این که « هیچ کس باور نخواهد کرد» کاملا درست است، هیچ کس باور نخواهد کرد، چون که باور کردنی نیست و به همین علت است که دست به چنین کار باورنکردنی زدند.
ولی نه تنها گزارشاتی از سوریه رسیده که می گوید افراد ناشناسی به سوی مردم تیراندازی کرده اند، بلکه در تاریخ نمونه های باور نکردنی بسیار است و ما در تحلیل های دومینیکو لوسوردو و میشل کولن به بخشی از آنها دسترسی پیدا می کنیم.

دکتر آرش حجازی در مصاحبه ای که دو روز بعد از واقعه با بی بی سی انجام می دهد، می گوید «از سینۀ ندا خون فواره زده» ولی من ده ها بار فیلم واقعه را به دقت نگاه کردن ولی روی سینۀ او هیچ اثری از فوارۀ خون ندیدم. خصوصا اگر دقت کنیم، وقتی ندا روی زمین دراز کشیده، می توانیم قسمت کوچکی از بدن او را ببینیم، ولی هیچ اثر خونی نه در این قسمت از بدن و نه روی پیراهن و نه روی شلوار او نمی بینیم. یعنی همان جایی که احتمالا شیشۀ خون یا مادۀ رنگی را از آن جا بیرون آورده و به همین علت پیراهن او کنار رفته و ما بخش کوچکی از بدن او را می بینیم (البته این موضوع را فعلا باید به عنوان فرضیه در نظر بگیریم- این موضوع را پایان بخش اول توضیح داده ام).
این نوشته ناتمام است و به تدریج منتشر می شود

http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/post-92.aspx


 



_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد