مقاله

 

 

 

درستایش آزادی اندیشه ونکوهش ِسرکوبگران آن!

علی میرفطروس

 

«چون فضيلت و دانش و آزادی‌خواهی( يعنی خصالی که حس کينه ‌توزیِ مرگبار ِ مفتّشان عقايد را برمی‌انگيزد) نابود شود، جامعه در ننگين‌ترين احوالِ نادانی و تباهی و بندگی، باقی می‌مانَد.»

موضع من دربارهء جنگ باشعار «نه جنگ!نه جمهوری اسلامی!»آنچنان روشن وآشکاراست که حتّی برای «اکابرخوان های کلاس سیاست» قابل درک وفهم است هرچندکه برخی ازتئوریسین های انقلاب اسلامی(مانند آقای بنی صدر،گنجی و«انصار»شان)ازدرک آن عاجزوناتوان باشند.

****
دو مقالهء اخیرم دربارهء جنگ و سرنوشت شوم میهن ما1،چونان «آب درخوابگهء مورچگان »، فضای فکری برخی ازمدّعیان فرهنگ و آزادی اندیشه را «بهم ریخت» و فرصتی شد تابرخی از«روشنفکران همیشه درصحنه» نیز در«شور ِحُسینی وطن پرستی»، به اصطلاح، «خودی نشان بدهند» تا،بار دیگر،«مام میهن» را از حضور پُرشور خویش مطمئن سازند!!
دراینجا، امّا، سخنم بابرخی از دوستان شاعر و نویسنده ای است که با پایمال کردن منشور «کانون نویسندگان ایران» و همصداشدن با اصلاح طلبان و ایدئولوگ های حکومتی، به صف ِدشمنان آزادی عقل و اندیشه پیوسته اند در جاییکه، منشور کانون نویسندگان ایران (مصوّب مجمع عمومی کانون در31 فروردین 1358) به روشنی، تأکید می کند:

1. دفاع از آزادی اندیشه و عقیده برای همهء افراد و گروه های عقیدتی و قومی بدون هیچ حصر و استثناء.

2. هرکس می تواند افکار و عقایدی که خود می پسندد، داشته باشد و هیچ فرد و یا گروه و یا مرجعی مجاز نیست افکار و عقاید خود را بر دیگران تحمیل و یا از ابراز عقیده و برخورد آزادانهء افکار و عقاید جلوگیری کند.

3. دفاع از آزادی بیان و نشر، و اشاعهء افکار و عقاید و آثار فکری ( هنری،فرهنگی، فلسفی و.....) با استفاده از کلّیهء وسایل ممکن 2


این منشور درخشان «کانون نویسندگان ایران» که مبتنی بر«اعلامیّهء جهانی حقوق بشر» است، نشان می دهد که برخی ازامضاء کنندگان اعلامیه های اخیر، یا نویسنده وشاعر نیستند و یا، اساساً، به « منشورکانون نویسندگان ایران» و «اعلامیّهء جهانی حقوق بشر» اعتقادی ندارند!
آیا این دوستان می خواهند تا سکوت قبرستانی حاکم بر ایران رابه خارج از مرزهای میهن نیز گسترش دهند تا سخن شاعر بزرگ ما،احمدشاملو، درخارج ازکشور و درجهان آزاد هم مصداق یابد؟:

«به اندیشیدن خطر مکن !
روزگار غریبی است نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن ِچراغ آمده است
نور رادر پستوی خانه، نهان باید کرد»

خانم ها!آقایان!
چندی پیش ،کانون نویسندگان در«پاسخ به پرونده سازی های یک مفتّش فرهنگی» از قول «دیویدهیوم » ،بدرستی، نوشت:

«چون فضيلت و دانش و آزادی‌خواهی( يعنی خصالی که حس کينه‌ توزیِ مرگبار مفتّشان عقايد را برمی‌انگيزد) نابود شود، جامعه در ننگين‌ترين احوالِ نادانی و تباهی و بندگی، باقی می‌ماند. »3

حال، پرسیدنی است که چرا و چگونه برخی از افراد منسوب به « کانون نویسندگان» ، اینک، خود، در هیأت «مفتّشان فرهنگی»، چنگ بر چهرهء حقیقت و تیغ بر دیدگان دانائی می کشند؟!
چنانکه درجای دیگری نوشته ام: هیاهوهای اخیر اینان برای من یادآور ِ هیاهوی «روشنفکران»ی است که بخاطرمخالفتم با«انقلاب شکوهمند اسلامی»وخطراستیلای تازیان ونازیان،
«هر گاو گند چاله دهانی، آتشفشان ِروشن خشمی شد».
موضع من دربارهء جنگ با شعار «نه جنگ! نه جمهوری اسلامی! » آنچنان روشن وآشکار است که حتّی برای «اکابر خوان های کلاس سیاست» قابل درک و فهم است هرچند که برخی ازتئوریسین های انقلاب اسلامی (مانند آقای بنی صدر،گنجی و«انصار»شان) ازدرک آن عاجز و ناتوان باشند.
خانم ها!آقایان!
وظیفهء روشنفکران واقعی ، برخوردمتین ومتمدّنانه با «اندیشه های دلیر» یا «دلیری اندیشه» است. انجام این وظیفه است که صف آنان را با شبه روشنفکران گزافه گو و سرکوبگران آزادی ِعقل واندیشه، ممتازومتمایز، می سازد.

چنین باد!

علی میرفطروس

دوشنبه، 7 آذر ماه 1390 برابر با 2011-11-28،بوستون،آمریکا

پانویس ها:
 

 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد