مقاله

 

 


شگفت است که عشق هم زخم است وهم مرهم

 

2010-07-28 تاریخ


پروین 
 

 

همنشین بهار درسایت دیدگاه بابازگرفته ای از مقالهء (قدیمیتر خود)"چه شگفت است عشق که هم زخم است وهم مرهم (یادی از نشست فروغ جاویدان درسال 67)" واین بار تنها به "سخنان مسعود رجوی درآخرین نشست پیش از عملیات فروغ جاویدان" پرداخته است که به خواندن یا بازخوانی اش؟ می ارزد. همنشین بهار تآکید نموده که"بدیهیست تا انتشار اصل نوار توسط خود مجاهدین متن زیر بااینکه دست ساز دشمن نیست وفقط ازآنچه (اضداد مجاهدین )انتشار داده اند نگرفته ام) حق (اماواگر)رابر خود لازم میداند !.


همنشین بهار تاجائیکه باقلمش آشنائی دارم انسانیست وارسته /ظریف و دل رحم/ صاحبدل /سردوگرم چشیدهء بسیار /معتقد به خدا ودین شناس و سیاست شناس /اهل علم/ و انسانیست که بسیار میداندو خوشا بحالش ! اینبار اما به نظر من غول واقعیات تلختر اززهردر مورد روزگار سیاه تر از عمامهء سید خندان (سابق)!که "امروز خوشبختانه از فرط گه گیجه چهره اش تلختر از درخت ژاقوم وسط جهنم شده است" در مورد اسرای ((فسیل شده))# در عراق /براین ظریف دانا غلبه نموده که (زخم ومرهم عشق)را بقول خود ایشان به تبعید فرستاده وسیاستمدارانه فقط به افاضات پراکنی (خود ابرقدرت بینانهء) امام مسعود اکتفا نموده اند که شاید فرجی برای عابدانی باشد که پرسش را معصیت کبیر میدانند!؟

درآن جلسهء کذائی ، مریم:

ما بخاطر وظیفهء عاشوراگونه وارد میشویم/ دراین که حتمآ ما پیروز میشویم هیچ شکی نیست ((الآن جبهه هاخالیست ووقتیکه آن طرف تر برویم کسی نیست که جلومارا بگیرد / ما آنقدر میخواهیم با سرعت پیش برویم که ""هرکس که مجروح شد باید مسئله اش را خودش حل کند که باعث کندی ستون نشود""!!! یعنی کون لق مجروح کرده اینقدر بماند تا بمیرد فدای سر خودم وامام چهاردهم مسعود جان چون درهر صورت ما باید درتهران تاج گذاری کنیم اصلآ مجروح پجروح واین چرت وپرت ها هم حالیمون نیست!

درجائی دیگر امام چهاردهم و پشتیبان (خلق قهرمان ایران)که جسد بادکردهء ده ها زن بدبخت مغز شوئی شده را به تالان وبخس هتک حرمت وتجاوز کره بسیجیهای هم مذهب (علوی تبار) خودداد /به سپاه مهدی اش فتوی میدهد " اگر مردمان شهرها با شما از در ستیز برآمدند با آنها بجنگید !!. هموطنان من از اهالی آن دیار سابقآ خوش و شاد وشنگول سابق و امروز ماتم زدهء کرمانشاهان هستم/ کس وکار ده وروستا نشینم که ربطی به اسلام واهل بیتش ندارند و(اهل حق ) هستند / بجرم ملافه انداختن برجسد بیحرمت ولخت و تجاوز شدهء کشته شدگان زنان مسخ وقربانی شدهء مریم و مسعود /کتک خوردند وتوهین وتهدید شدند /اشک میریختند وهیستریک وار بهرآنچه که از اسلام بروزمیکند فحش میدادنند /آری آن غیرمسلمانان (دهاتی و بیسواد) نمیتوانستند باورکنند که در اسلام عزیز با جسد هم میشود مغازله کرد وحتی 22سال پس ازآنهم روشنفکران دموکراسی نشینهای غرب هم اروای خیکشان مغازلهء سرباز آتاترکی را با جسددختر کرد پ ک ک را بجرم چریک مسلح بودن نک محکوم ظاهری که سفیهانه و نرسالارانه توجیه کنند و جالب ایجاست که در هردو بیشرف بازار ضد انسان عثمانستانش دو طرف بهر حال سنی اند و در لات ولوت بازار آیت الله های ایران دو طرف شیعه اند و جوبید برسر برایمان خویش میلرزند !

 . درهرحال من بسیار خوشحالم ازینکه همنشین بهار (انسانیکه زیاد میداند) برظرافت و دلرحمی اش نهیبی روشن زده و حساب سیاسی /نظامی گری (کاسبکار)را از عشق (که هم زخم است وهم مرهم بدرستی جدانموده است .

 # رجوی افاضه فرموده اند تا تنورداغست باید ریش آخوندهارا بآتش بسپاریم

/اگر منتظر صلح عراق وایران بنشینیم تا ابد درعراق فسیل خواهیم شد

/ انگاری که امروز الماس دریا نورست ونه فسیل؟اما رفسنجانی این خانوادهء تا خرخره کثیف که در بدام انداختن نام محمدرسول الله گمال کیف میکند "فروغ جاویدان دراسلام رجوی برگرفته از نام محمد است است"!!کل دم و دستگاه اراذل واوباش دولتی را دراستانداری کرمانشاه پیاده کرد و کرمانشاه را به پایتخت قاتلین مبدل کرد

/با هلیکوپتر اعلامیه بر سر منطقه ریختند "واقیمتا صدامیان کافربه آتش بس بیلاخ گفته اندو گه خوردم نامهء امام را دوباره بخوردحضرت امام داده اند / شهر و ده و منطقه را ترک کننید چون ما اراذل واوباش دولتی حکومتتی هیچ راهی جز بمباران (شبمیائی منطقه) از لوث وجود صدامیان کافر و نوکران منافقشان نداریم !

پس گورخودرا هرچه زودتر گم و شهر و ده وکوره ده وآبادی را ترک فرمائید چون ماسکهای ضد گازمان فقط کفاف سردار های سپاه و درارتش از سروان به بالا را با جان کندن میدهد ! گور پدر ملت بی ارزش کرمانشاهان و هم بچه بسیجیهای جان برکف کرده/ بروید وخودرا درجهنمی گم وگورکنید . سرود ناسیونالیستی (ای ایران )گوش خدا وشیطان را باهم کرمیکرد . فاصلهء کرمانشاه تا شهرک بیستون فقط 30کیلومترست

/ من وخانوده ام مانند دیگر سوارگان به بعلت فرار ملت وحشت زده ( باهر وسیله یا پای پیاده از ترس شیمیائی شدن )آنرا سواره بر اتومبیل/ 11ساعته پیمودیم و 7/8ساعتی پس ازآن خودرا درهتل رامسر یافتیم دوروز وحشتزده و گنگ وگیج بالباساهای گند گرفته برتنمان / پسرجوانی ارمنی کارمند هتل که که ازوضع اسفبار وگندگرفته مان متآثر شده بود بما نزدیک شد وپرسید /شما آگه کرمانشاهی هاستید بارگردین خونه تون /این دافعه دیگه صدام نابود مجاهد بود و آخوندا هامه رو داغون کردن!

وما برگشتم و دیدیم آنجه را که نه فکرش را میکردیم و نه آرزویش را داشتیم . آنچه که دیدیم اجرای فرمان مرگ جوانانی بود که لقه یابوی (کوتولهء سیاسی /نظامی رجوی علی و حسین جو ) برشان بود بود/ که ذولفقار (عدالت علوی)همزادش درحکومت آخوندی سر جوانشانرا از گردن جدا میکرد !. از پرت شدن به خاطرات مافوق تلخم پوزش میطلبم .

 وبا سپاس از همنشین بهار و باز نویسی کار خردمندانه اشان

 

_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد