چند پرسش ار عناصر و
محافل مختلف «اپوزیسیون ایران»
حسن ماسالی
چند پرسش ار عناصر و محافل مختلف " اپوزیسیون ایران" درباره:
نقش عناصر فرصت طلب و سازمانهای سیاسی فرقه گرا( اپوزیسیون) در واپسگرائی
سیاسی – اجتماعی ایران:
1- آیاهیچگاه ازخودمان پرسیده ایم که چگونه آخوندهای"آفتابه لگن بدست" و
ریاکار و هم پیمانان" لات و لوت " آنان، موفق شدند قدرت سیاسی رادر ایران
بدست بگیرند؟
2- آیا هیچگاه ازخودمان پرسیده ایم که چرا نیروها ی سیا سی که مدعی "آزادی
و ترقیخواهی" بودند، آخوندها، یعنی مرتجع ترین قشر جامعه رابه " رهبری "
پذیرفتند ، و نهایتاٌ "حکومت اسلامی – فاشیستی" را در ایران مستقر کردند؟
3-آیا هیچگاه ازخودمان پرسیده ایم که چرانیروهای سیاسی و اجتماعی ایران که
در" انقلاب مشروطه" به "سکولاریسم"( جدائی دین از حکومت) اعتقاد داشتند
ونیروهای" مشروعه" (طرفداران حکومت دینسالاری ) را درسال ۱۹۰۶ شکست داده
بودند، عاقبت ناکام شدند؟
4- پس ازانقلاب مشروطه تا بقدرت رسیدن رضا شاه ، قریب بیست سال جنبش های
محلی و منطقه ای درگیلان،آذربایجان،خراسان،کردستان ،لرستان ... برای
استقرارآزادی ودمکراسی خواهی،مبارزه میکردند. چرا با "فرقه گرائی"
حاضرنشدند با همدیگراتحاد کنند و همبستگی ملی و سراسری در ایران بوجود
بیاورند و از شکست و ناکامی جلوگیری کنند؟
5- تاریخ تحولات سیاسی ایران نشان میدهد که دردورانهای مختلف،عد ه ای از"
روشنفکران" فرصت طلبانه از " مراجع و صاحبان قدرت " حمایت میکنند. دلایل
سیاسی و فرهنگی چنین خصلت هائی را چگونه ارزیابی میکنید و مناسبات خود را
با چنین عناصر و محافلی چگونه تنظیم میکنید؟
6- آزادیخواهان ایران درانقلاب مشروطه،با الهام ازآرمان های انقلابیون
فرانسه و سایر کشورهای اروپا، کوشش بعمل می آوردند که شرایط گذار از
مناسبات استبدادی و ملوک الطوایفی(فئودالیته)را درایران فراهم کنند و به"
سکولاریسم و دمکراسی پارلمانی" دست یابند. در جریان انقلاب ابتدا طرفداران
" مشروعه" ( دین سالاری) و حکومت استبدادی را شکست دادند؛ چه عواملی موجب
شدند که بار دیگر نیروهای ارتجاعی مذهبی، عشایری و استبدادی، قدرت سیاسی را
تصاحب کردند؟
7- کمبودها و انحرافات نیروهای موسوم به" چپ"،را از نظر تئوری و عملکرد
چگونه ارزیابی میکنید که از انقلاب مشروطه تاکنون،از یکطرف نقش" جاده صاف
کن" نیروهای ارتجاعی واستبدادی را برعهده داشتند؛ و از طرف دیگر قربا نیان
اصلی نیروهای ارتجاعی بودند؟
8- چه عوامل فرهنگی واجتماعی موجب میشوند که بخشی از مبارزین سیاسی ،بدون
اینکه از قدرت و سازمان یافتگی کافی برخوردار باشند، با "خود بزرگ بینی" ،
فرصت طلبانه و گاهی صادقانه، بانیروهای ارتجاعی همکاری میکنند و ادعا
میکنند که دارند" به دشمن تاکتیک میزنند"،اما مشاهده میکنیم که"بطور
استراتژیک و مداوم" شکست میخورند و قربانی میشوند و هنوز بسیاری از آنان ،
از تجارب گذشته درس نیا موخته اند؟
9- از زمان شکل گیری جمهوری اسلامی تاکنون، چندین " حزب کمونیست " و بیش از
شصت سازمان موسوم به " مارکسیستی – لنینیستی" در داخل و خارج از کشور ایجاد
شده اند.
طبق نظریات مارکس و انگلس، هر فرد و محفلی که ادعای کمونیستی میکند،باید از"غنای
فرهنگی ودانش تئوریک" برخوردار باشد؛ همچنین به "وسیع ترین مناسبات
دمکراتیک" اعتقاد داشته باشد؛
10-چرا بسیاری از اعضا ی تشکیل دهنده این سازمانها در فقر تئوریک وفرهنگی
بسر میبرند و از بحث و گفتگو با همدیگر اجتناب میکنند؟
11- چرا فرقه گرائی، خود مرکز بینی و دشمنی با همدیگر و دگر اندیشان را
پیشه کرده اند ؟
12-آیا شوروی،چین، کره شمالی،آلبانی، یمن جنوبی و... خصلت"سوسیالیستی"داشتند
و دارند؟
13- آیا هرکدام از این گروهک ها میخواهند که پس از فروپاشی جمهوری اسلامی،
در ایران با چماق و ترور، " مناسبات باصطلاح سوسیالیستی" برقرار کنند؟ یا
اینکه از تجارب شوروی و چین و کره شمالی و غیره ، درس آموخته اند؟
14-آیا " وحدت تئوریک" و"پالایش فکری وفرهنگی" ازطریق بحث و گفتگو
وآزاداندیشی حاصل میشود یا از طریق دشمنی ، ترور و تخریب همدیگر؟
15- چرا افراد و سازمانهای سنتی ایران در داخل و خارج از کشور،"فرقه گرائی
"، "خود مرکز بینی" " میراث خواری " تفرقه و ستیزه جوئی " را پیشه کرده اند
؟
تا زمانی که کمبودها،انحرافات وخصلت های نامطلوب و ضد دمکراتیک رااز درون
خود برطرف نکنیم وتحولات دمکراتیک در بینش و منش خود بوجود نیاوریم، قادر
نخواهیم شد که رژیم ازتجاعی رابر کنارکنیم ویار و مددکار مردم ایران نیز
نخواهیم شد.
آنچه که اکنون داریم" اپوزیسیون " نیست، بلکه " قمپوزیسیون" میباشد.
هیجدهم اکتبر 2010
_______________________________________________________
|