رنگين کمان وال استريت
زنانی دیگر

در « اعلاميه اشغال شهر نيويورک» که به وسيلۀ فعالين جنبش اشغال وال استريت
نوشته شده است آينده جنبش با روشنی کامل ترسيم می شود:« ما می نويسيم تا
تمام کسانی که احساس ميکنند به وسيلۀ شرکتهای چند مليتی فريب داده
شدهاند، بدانند که ما متحدان آنها هستيم. همچون خلقی متحد ما واقعيت را می
بينيم: آيندۀ بشريت همکاری همۀ اعضای آن را الزامی می دارد؛ قدرت يک دولت
دموکراتيک وابسته به تودههاست اما شرکتها از هيچ کس برای استثمارخلق ها و
کره زمين اجازه نمی گيرند؛ هيچ دموکراسی واقعيای نمی تواند وجود داشته
باشد اگرشرايط حيات آن به وسيله قدرتهای اقتصادی ديکته شود. ما در شرايطی
به شما روی می آوريم که دولت ها زير سلطۀ شرکتهای چند مليتی هستند که
سودآوری برايشان بيشتر از انسانها، منافع بيش از عدالت و به بردگی کشاندن
بيشتراز برابری اولويت دارد.»
خصوصيت مهاجران و اعتصاب کنندگان ِ بحران اقتصادی 1929 در روزگار والدين ِ
اشغال کنندگان امروزي، نوعی همبستگی و غمخواری و اخلاق برابری جويانه بوده
است؛ اين که به فکر ديگران باشی و در اوج تنگدستی نانت را تقسيم کنی. حال
اين خصيصه در جنبش وال استريت تولد دوباره يافته است. اينجا مردمی حضور
دارند که با وجود تفاوت های معنادار سني، طبقاتی و نژادی برای دفاع از جنبش
«اشغال» دست به تظاهرات زدهاند و در زمستانی سرد همراه دوستان بی
خانمانشان در يک صف ايستادهاند. محل خيزش کنونی خيابان است و همين باعث
همبستگی با بيخانمانها ميشود و معترضان در سراسر کشور معنی بی خانمانی و
ممنوعيت خوابيدن در پارکها و خوابيدن زير چادر را ميفهمند.
1. عوامل شكلگيرى جنبش
بحران سرمايهدارى در بسياری از کشورهای فقير و غنی سبب جنبشهای اعتراضی
شده است و جنبش«اشغال وال استريت» يكى از آنهاست. اين جنبش كه با شعار «وال
استريت را اشغال كنيم» آغاز كرد در واقع مركز مالى و سياستگذارى «وال
استريت»، يكى از نهادهاى فاسد سيستم سرمايهدارى امريكا را هدف قرار داده
است. وال استريت دستكم به مدت چهاردهه به طور مطلق برخط مشى روساى جمهور
امريكا نظارت دارد. اين مركز مالى و سياستگذارى به واسطۀ وابستگى
سياستمداران هر دو حزب دموكرات و جمهوريخواه به قدرت پول، و به خاطر
دسترسى به جريان اصلى رسانهاى عملا و قانونا كنگره را فاسد كرده است.
انتصابهاى تاييد شده توسط اين نهاد عملا باعث سلطۀ آن بر دستگاهها و
نهادهاى مختلف دولتى از جمله ديوان عالى ، شده است؛ ديوانى كه با قضاوتهاى
جانبدارانه در حوزههاى گوناگون همچون انتخابات، كار،محيط زيست و قانون
قراردادها تمايل خود به دريافت رشوه را نشان داده است. بنابراين كسانى كه
از قدرت پول برخوردارند، با حمايت وال استريت، نه تنها امتياز انباشت آن را
دارند بلكه از حق مالكيت بر طبيعت و منابع آن نيز بهرهمند ميشوند و حق
فرمانروايى بر نيروى كار و تواناييهاى خلاق مردم را نيز دارا هستند. اين
سرمايهداران درحالى كه خود بر بيشترين بهره از ارزش توليدى برجامعه حاكم
هستند با اجير كردن «روشنفكران» ِ خود فروخته مدام بحثهايى در مورد ضرورت
رياضت اقتصادى براى تامين كسرى بودجه راه مياندازند.
سياستهاى حمايت شده توسط وال استريت از اواخر دهۀ 1970 به تضعيف
اتحاديههای کارگری پرداخت، با بسترسازى براى مهاجرت نيروى كار ارزان و
نامتشكل از خارج به امريكا باعث بيکاری گسترده شد، تکنولوژيهای پيشرفته را
جايگزين نيروی کار کرد كه باعث دامن زدن به بيکاری شد، صدور سرمايه به
كشورهايى كه نيروى كار ارزان و مازاد داشتند بازهم به بيكارى دامن زد به
طورى كه هم اكنون نرخ بيکاری 18 درصد و تعداد بيكاران بين 10 تا 14ميليون
نفر است. بيكارى گسترده باعث ارزان شدن نيروى كار و پايين آمدن دستمزدها شد.
به گونهاى كه دستمزدهاى حقيقى نيروى كار در امريكا طى ساليان 1978 تا 2007
به طور متوسط سالانه سى وهفت صدم درصد كاهش داشته است و اين در حالى است كه
نرخ بهرهورى صنعت طى همين دوره، سالانه 26/3 درصد رشد داشته است.
آنچه از نيروی کار دريغ می شد به حساب سرمايه داران ميرفت. استفاده از
انواع نوآوريهای مالی مانند مشتقات اعتباري، وامهای رهني، اوراق تجاري،
قرضه، بهادار، انواع کارتهای اعتباري، تأسيس موسسات مالي، بانکها و
صندوقهای سرمايهگذاري، همه مجراهايی برای سرمايهگذاريهاى جديد ِ طبقه
سرمايه داردربخش مالی و اعتباری بودند. وقتی چنين مازادی در بخش اقتصاد
سرمايه گذاری شد، مزدبگيران قدرت خريد خود را از دست دادند و قادر نبودند
در بازار کالا و خدمات، تقاضا ايجاد کنند.
سرمايۀ مالى و اعتبارى انبوه شده كه نياز به بازار داشت آغاز به «اعطاى»
وام به طبقات متوسط كرد و روز به روز بازار خود را وسيعتر كرد به طورى كه
بدهيهاى سنگين وام گيرندگان به بانكها از 734 ميليون دلار در سال 1975 به
13 تريليون دلار در سال 2006 رسيد. ناتوانى پرداخت اين ديون توسط
وامگيرندگان باعث ورشكستگى وام گيرندگان و بحران مالى براى دارندگان
سرمايه مالى و اعتبارى شد.
در اثر اين سياستهاى اعتبارى و پولى از سال 1987 تا کنون آمريکاييهای
آفريقاييتبار بيش از نصف دارايی خالصشان را از دست دادهاند و
آمريکاييهای لاتينی تبار دو سوم آن را. از سال 2000، پنج و نيم ميليون شغل
صنعتی از بين رفته و بيش از 42000 کارخانه تعطيل شده است، فارغ التحصيلان
با بيکاری عظيمی روبه رو هستند و 40 تا 50 ميليون نفر درحال تزلزل شغلی
هستند. در سال 2010 يک درصد جمعيت، 42 درصد ثروت را دراختيار داشتند درحالی
که 80 درصد جمعيت فقط 13 درصد از ثروت ملی را دارا بودند. در دورۀ بوش
پسرچهارصد ثروتمند 700 ميليارد دلار به ثروتشان افزوده شد و در چنين وضعيتی
اوباما تنها کاری که کرد وضع مالياتهای بيشتر بود. ثروتمندان درسال1955
حدود 51 درصد از درآمدشان را ماليات ميدادند اما در2010 به 5/7 درصد رسيد.
تسلط منطق کسب حداكثر ِ سود در توليد و مصرف، دورۀ سی ساله اخير را به
دورهای تبديل کرد كه نه تنها طبقات فرودست و طبقات متوسط را به خاك سياه
نشاند بلكه طبيعت را هم به نابودى كشاند. امريكا بزرگترين توليد كننده
گازهاى گلخانهاى و بزرگترين آلاينده و ويرانگر محيط زيست در تمامى طول
تاريخ و در تمام دنياست.
2. اولين جرقههاى جنبش
اولين جرقۀ جنبش «اشغال» از طريق انتشار يك فراخوان ساده توسط نشريۀ «تبليغ
شكنان» با اين مضمون:«17 سپتامبر، خيابان وال استريت، چادرها را بياوريد!»
زده شد. حضور در «خيابان» و گسترش جنبش از شهرى به شهرى ديگر و تصرف يك
مركز عمومى در هر شهر، جاهايى كه اهرمهاى عمدۀ قدرت حضور دارند؛ فضاى
عمومى را به يك وسيلۀ ارتباطى و مكانى براى گفتگو و مناظره تبديل كرد. كيل
لاسن سردبير اين نشريه معتقد است كه در آن مقطع به دودليل امكان بازتوليد
تجربهاى همچون تجربۀ ميدان تحرير را در امريكا مناسب ميديديم: الف: نياز
جناح چپ سياسى به فرصتى براى عرض اندام و ب: آمادگى مردم؛ مردمى كه شغل و
كار خود را از دست داده بودند و اميدى براى كسب شغل و درآمد نداشتند. علاوه
بر اين افرادى كه افتضاح اقتصادى سال 2008 را به بار آورده بودند به
هيچوجه به خاطر كلاهبرداريهايشان در وال استريت محاكمه نشدند.
سردبير اين نشريه ميافزايد:«ما در نشريه اما از 20 هزار نفر از نيروهاى
فعال خواستيم كه به جنوب منهتن سرازير شوند و چادرهاى خود را برپا كنند.»
لاسن معتقد است تجربه تونس و مصر و انقلابيون در استفاده از فيس بوک و
تويتر الهام بخش مردم در آمدن به خيابان بوده است. اما غير از وقايع بهار
عرب، دانشجويان فعال در جنبش اشغال وال استريت، از جنبش وضعيت گرايان پيروی
می کنند. جنبشی که همان نشانههای يک انقلاب جهانی را، که در جنبش ماه می
سال 1968 در پاريس وجود داشت، در خود دارد.
ناگهان همه دانشگاهها و در پی آن شهرها در می 68 قيامی جهانی به راه
انداختند که واجد ريشه های تئوريک و فلسفی در جنبش خود يعنی «situationism
» بودند. انديشۀ اصلی آنها اين است که اگر شما به عنوان يک نيروی اجتماعی
ايده قوی و رفتاری متحدانه داريد و اگر آن لحظه موعود رسيده باشد، همه چيز
برای يک انقلاب فراهم است. برخی اين پس زمينه تئوريک را برای جنبش اشغال
وال استريت قائلند. البته مى 68 بيش از آنكه يك انقلاب بنيادين باشد،
انقلابى در سطح فرهنگ بود، اما اين جنبش بسيار جديتر است زيرا که در مواجهه
با يک بحران اقتصادی - اکولوژيک قرار دارد.
3. گرايشهاى متفاوت ِ جنبش
اين جنبش با برگزارى تعداد زيادی راهپيمايي، گردهمآيی و ابتکارات سياسی
ديگر گروههای گوناگون با خواستههای متفاوت را دربر گرفت؛ ازجمله
سنديکاها، انجمن های محلي، دانشجويان، مخالفان جنگ و حاميان محيط زيست. هم
چنين می توان ازمارکسيستها، سوسياليستها، ليبرالها، آنارشيستها،
راديکالها، دموکراتها، محافظه کاران و تی پارتيها كه خواهان نظام راست
گرای کهن هستند و می خواهند دست دولت اوباما را از سيستم درمانی کوتاه
کنند، نام برد.
بيشتر افراد شرکت کننده در وال استريت به غير از دانشجويان، بيكاران، از
زنان و بيخانمانهايی تشکيل شده که از نظر بانکها و شرکتهای بزرگ، هيچ
نقش استراتژيکی در اقتصاد ندارند. بخش زيادى از بيخانمانها را زنان تشكيل
ميدهند و عدهاى از آنان نيز تا كنون دستگير شدهاند. در وال استريت صف ِ
مستقل طبقه کارگر وجود ندارد، اما کارگران صنعتی و خدماتی بدون صفبندى
مستقل در جنبش حضور دارند، فروشنده ها، معلمان و پرستارها و همچنين
هنرمندان که پايهای از اين جنبش محسوب می شوند.
برخى از سرمايه داران و رهبران شرکتهای چند مليتی نيز با اين جنبش اعلام
همبستگی کردهاند و می کوشند موضع ضد سرمايه داری جنبش را به انتقاد از «
افراط های سيستم » تقليل دهند. تيپارتيها با حضورشان در اين جنبش قصد
دارند با دولت اوباما تسويه حساب كنند و حزب دموکرات آمريکا می خواهد اين
جنبش را به سوی منافع انتخاباتيش جهت دهد.
حضور گسترده و همزمان گرايشات متفاوت و گاه متضاد در جنبش عملا سازماندهى و
همكارى را بسيار دشوار كرده است.
4. مطالبات جنبش
با توجه به وجود گرايشهاى متفاوت در جنبش بديهى است كه مطالبات متفاوتى
نيز طرح شود. در درون جنبش بحث بر سر « تک مطالبه محور» بودن يا «چند
مطالبه محور» بودن ادامه دارد. به نظر كيل لاسن سردبير چپگراى نشريۀ «تبليغ
شكنان» مطالبات مشخصى همچون بازگشت قانون «گلاس �استيگل» ، اعمال قانون يك
درصد ماليات برمعاملات بورسى و قانون ممنوعيت معاملات و تجارت صوري، درجنبش
طرح شده است اما هنوز جزئيات آن روشن نيست. به هر روی آنچه روشن است اين
جنبش قدرت های اقتصادی را به چالش گرفته و آنها را مسئول مشکلات 99 درصد
مردم می داند و همين به خودى خود يك عمل مهم سياسى است. جف گودوين معتقد
است كه معترضان بيشتر به «شهوت سرمايه داری مالی حمله می کنند» تا به خود
سرمايه داری. آنها با معترضان يونان و اسپانيا نقطه مشترک دارند و درحال
مبارزه اند. فعالان جنبش می دانند بيکاري، رياضت اقتصادي، ضبط خانه های
مردم به دست بانک ها، محدود کردن سنديکاها و يا با قرض تحصيل کردن همه در
ارتباط با قدرت حاکم مالی هستند. به نظر ديويد هاروى جنبش بايد مطالبات زير
را در دستور كار خود بگذارد: عرضه خدمات عمومياى همچون آموزش و مراقبت
بهداشتى در سطح عمومى به طور رايگان، ملغى كردن حق انحصارى قدرتها در
رسانهها، مجازات تقلب وخريدارى انتخابات؛ ممنوعيت خصوصى سازى دانش و
فرهنگ؛ ممنوعيت بهره كشى از ديگران؛ از بين بردن نابرابريها و اختلافات
شديد طبقاتى و برقرارى يك دموكراسى اقتصادى يعنى تضمين حق مردم در اتخاذ
تصميمات كلان در خصوص سرمايهگذاريهاى اجتماعي؛ نرخهاى بهره، جريانات
سرمايه، توليد شغل وگرم شدن زمين.
شعارهای روی پلاکاردها نشان ميدهد كه برخى از مطالبات مذكور در سطح جنبش
نيز طرح شدهاند:« دموکراسي، نه زرسالاری » « وال استريت دولت ها را اشغال
کرده، وال استريت را اشغال کنيم » « شرکت ها خلق نيستند »....
5. جمعبندى
گرچه جنش اشغال وال استريت رنگين كمانى از اميد و بشارت است اما نبايد نسبت
به آن توهم داشت. جنبشى ناهمگون كه طبقات فرودست جامعه بدون تشكل مستقل و
هدفمند در آن شركت دارند و گرايشهاى مختلف سرمايهدارى با ابزارهاى مالى و
سركوبشان با آن همراه شدهاند ميتواند به راحتى با برخى اصلاحات جزئى در
سيستم سرمايهدارى بخش زيادى از بدنه خود را از دست داده و نيروهاى راديكال
آن نيز سركوب شوند. جمهوريخواهانى كه به دولت اوباما نقد دارند،
محافظهكاران و اصلاحطلبانى كه مدافع نظام سرمايهدارى و سيستم
سرمايهدارى امريكا هستند و خواستار گفتگو و تنظيم مطالبات برنامه محور و
گذاشتن آنها روى ميز انتخابات 2012 هستند در كنار آنارشيستهايى قرار
گرفتهاند كه ميخواهند براى به نمايش درآوردن رنج 99 درصد مردم شكارچيان
والاستريت را پاى ميز محاكمه بكشند، روند دمكراتيزه شدن را پيبگيرند و
فضاهاى متروك وبيصاحب نيويورك را اشغال خلاق كرده و آنها را تبديل به
مكانهايى براى زندگى بيكاران و بيخانمانها بكنند، خواستار افزايش ماليات
ثروتمندان يا دست يابى به مقررات بهتر براى بانكها نيستند بلكه خواهان
دموكراسى اقتصادى هستند. اين گرايشهاى ناهمگون گرچه ميتوانند در كسب
دستاوردهايى در چارچوب سيستم همراه بوده و حامى يكديگر باشند اما زمانى كه
مطالباتى سيستم سرمايهدارى را هدف قرار دهد بسيارى ميدان را خالى خواهند
كرد. بايد از همين الان به فكر آن روز بود و چارهاى انديشيد.
آيا تشكلهاى مستقل مطالبهمحور ميتوانند راهكارى براى آينده باشند؟
تشكلهايى مستقل و هدفمند كه همگام با كل جنبش و مطالبات آن، مطالبات خاص
خود را نيزپيگيرى كنند؟
زنانی ديگر، اسفند 1390
نقل به مضمون از مقالۀ «بدون حتى يك آدامس بادكنكى آمده ايم اينجا تا
بيندازيمتان بيرون!» از مايك ديويس
آمار وارقام از متن سخنرانى دكتر مالجو در دانشكدۀ اقتصاد تهران و ساير
منابع اينترنتى
يكى از بزرگترين كلاهبرداريهاى وال استريت، كلاهبردارى 65 ميليارد دلارى «برنارد
مدوف»، از بزرگترين اختلاسهاى تاريخ محسوب ميشود. مدوف متهم به بزرگترين
كلاهبردارى در وال استريت چند سال پيش به حداكثر مجازات، يعنى 150 سال حبس
محكوم شد. وى كه قبلا رئيس غيراجرائى بورس نزدك بود؛ پس از اعلام دخالت در
11 فقره اتهام از جمله كلاهبردارى در بازار سرمايه؛ پولشوئى و ارائه مدارك
نادرست؛ بازداشت شد. اين يكى از بيشمار كلاهبرداريها در وال استريت بوده
است.
ا«ريشه و خاستگاه جنبش اشغال وال استريت» - مصاحبه جاستين اليون با كيل
لاسن، سردبير نشريۀ «تبليغ شكنان» - ترجمۀ نادر فتورهچى
قانون گلاس استيگل مصوبه 1933 تفكيك بانكهاى تجارى و بانكهاى
سرمايهگذارى را الزامى ميكرد. اين قانون در سال 1999 لغو شد..
«جنبشى كه به نارضايتى هاى مردمى سرعت ميبخشد، وال استريت در مركز حمله»
جف گودوين
«مردم در مقابل وال استريت» ديويد هاروى � ترجمه ارسلان ريحان زاده
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود....
|