مقاله

 

 

 چشم انداز انقلاب و رژه درباري ها

كاظم نيكخواه


انترناسيونال ٤٦٤



اين روزها رسانه هاي راست و محافظه كار بطور فعالي دوربين هايشان را به بازماندگان دربار پهلوي معطوف كرده اند. نمايندگان و وابستگان يك حكومت مخوف و سركوبگر با لباسهايي مرتب و اشكي بر گوشه چشم بر صفحه هاي تلويزيون ظاهر ميشوند و از ظلمهايي كه بر آنها و بر پدرتاجدراشان رفته سخن ميگويند۔ از خدماتشان ميگويند۔ از آرمانهاي والا و انساني و نرم و لطيفشان سخن ميگويند۔ و بعد خيابانهاي تهران در سالهاي حكومت پهلوي نشان داده ميشود كه از زمين تا آسمان با امروز ايران تحت جمهوري اسلامي متفاوت است و دهان ها را آب مي اندازد۔ حتي پرويز ثابتي سركرده و رئيس منفور و مخوف ركن دوم ساواك، حق بجانب و مردمي تصوير ميشود۔ رضا پهلوي از خدمات پدرش ميگويد. و آخرين نفري را كه وارد گود كرده اند فرح پهلوي است كه تا كنون نسبتا به كسب و كار و زندگي شخصي اش مشغول بود و ظاهرا كاري به سياست نداشت. اما امروز او هم آمده است تا بگويد كه اگر شاه دو سه سال ديگر فرصت يافته بود ايران گلستان ميشد!

اينكه برخي وابستگان و مهره هاي سلطنت بعد از سي و چند سال جنايات حكومت اسلامي فرصت را مناسب تشخيص داده اند كه از خود اعاده حيثيت كنند و با حساب بازكردن روي فراموشي مردم تلاش كنند حقايق را وارونه جلوه دهند و فشار نفرت عمومي عليه خودرا تخفيف دهند بهرحال بدرجه اي قابل فهم است. اما پلاتفرم و طرحي كه توسط اين رسانه ها و نيروها و دولتهايي كه پشت آن ها هستند دارد اجرا ميشود بطور قطع فراتر از اين است. همان زمان كه جمهوري اسلامي تازه سر كار آمده بود معلوم بود كه آن دولتهاي غربي اي كه پشت خميني رفتند و او را به مردم ايران تحميل كردند، علاوه بر همه چيز يك هدفشان اين بود كه مردم را از انقلاب كردن پشيمان كنند و جهنمي را به مردم تحميل كنند كه دوره سلطه ديكتاتوري پهلوي و امثالهم دهانشان را آب بيندازد و بازگشت سلطنت به آرزويشان تبديل شود. (بعدا به اين اشاره ميكنم كه تا چه حد در اين مورد موفق بوده اند). امروز جلو كشيدن مهره هاي درباري سابق در واقع توطئه و تلاشي در همين راستاست. ميخواهند يك بار ديگر تاريخ را در اين مملكت به عقب بازگردانند. ادامه حكومت كپك زده آخوند و اسلام را غير ممكن ميدانند، تلاش ميكنند كه ٧٠ ميليون نفر را دوباره با صحنه سازي شستشوي مغزي دهند و حكومت قرون وسطايي سلطنتي را بر سرشان حاكم كنند. دليلش هم اينست كه بطور واقعي جامعه ايران با روي كار آمدن جمهوري اسلامي از خيلي جنبه ها بسيار و بسيار عقب رفته است. جمهوري اسلامي خيلي بيش از شاه و ساواك جنايت و كشتار كرده است. گراني و فقر و نداري بيش از قبل زندگي مردم را به جهنم تبديل كرده است. اما واقعيت اينست كه اگر جمهوري اسلامي عليرغم تمام جناياتش موفق شده بود مردم را به سكوت و سكون و تمكين بكشاند، نه اين تلويزيونها براي خانواده سلطنت تره خرد ميكردند، و نه خود درباري هاي سابق به صرافت تبليغ نظام سابقشان مي افتادند. درباري هاي سابق نشان داده اند كه از وحشت انقلاب بعدي و به ميدان آمدن و قدرت گيري مردم است كه به تكاپو مي افتند و با نظام اسلامي هم چندان مشكلي ندارند و بارها به خاتمي و موسوي و كروبي و آخوندهاي ديگر دست دوستي دراز كرده اند.



بعلاوه اگر مردم بتوانند اراده خودرا تحميل كنند و حكومت اسلامي را سرنگون كنند، روشن است كه آنقدر نادان نيستند كه با دست خودشان يك شاه مفت خور را بر گرده خود سوار كنند و بر اراده و شعور و آگاهي خود خط بطلان بكشند. و بعد منتظر بمانند و ببينند كه اين جناب شاه اگر مثل جمهوري اسلامي با مبارزات و اعتصابات و اعتراضات هرروزه مردم مواجه شد بيشتر جنايت خواهد كرد و يا كمتر. كل اين سناريو خيلي كودكانه و احمقانه بنظر ميرسد. اما خود اين نشان ميدهد كه بورژوازي يعني طبقه سرمايه دار در برابر خطر انقلاب مردم دست و بال خود را بسته مي بيند و آلترناتيو و پاسخ روشن و قابل اتكايي ندارد.

تحريف تاريخ

صحنه طوري چيده ميشود مثل اينكه كلا يك اشتباه لپي صورت گرفته است. مثل اينكه شخص بيگناهي اشتباها محكوم و مجازات شده باشد. مردمي ميليوني گويا تماما عقلشان را به يك مرتبه ازدست داده اند و به صرافت انقلاب و شورش و بلوا عليه يك حكومت زيبا و مردمي و نرم و لطيف افتاده اند و بعد هم حكومت اسلامي را سركار آورده اند. ثابتي رئيس ساواك كلا منكر وجود شكنجه و اعدام ميشود. رضا پهلوي با وقاحتي نفرت انگيز با گفتن اينكه "بعضي ها ميگويند اي كاش پدرشما ما را اعدام ميكرد" كل جنايات حكومت پدرش را توجيه ميكند. فرح پهلوي در فيلم دوساعته اي كه كانال تلويزيوني "من و تو" از او تهيه كرده، جامعه اي را تصوير ميكند كه در ناز و نعمت و رفاه و آزادي غلت ميزده است و انقلاب آنرا به هم ريخته است.

اين تلاشهاي نفرت انگيز و اين تحريفات در فضاي كنوني ايران كاملا قابل فهم است. اين تلاشي براي جلوگيري از خلاصي مردم از چنگال ديكتاتوري و سركوب تاريخي اي است كه توسط آخوندها و شاهان در اين جامعه طي قرون و اعصار به مردمي كه آزادي و رفاه و منزلت ميخواسته اند تحميل شده است و سلطه اقليت اشراف و سرمايه دار را ممكن كرده است. قرار است مردم با سرنگوني جمهوري اسلامي دوباره به زير سيطره حكومتهاي شاهي و درباري كشيده شوند. اين را همه كس بايد ببيند و بشناسد. نفرت از جمهوري نكبت بار اسلامي نبايد باعث شود كه ذره اي بر اين واقعيت كسي چشم ببندد.

اولين حقيتي كه دارد جلوي چشم مردم انكار ميشود اينست كه مردم بهيچ وجه براي دست يابي به حكومت اسلامي انقلاب نكردند. انقلاب ٥٧ را ضد انقلاب اسلامي با توطئه دولتهاي غربي به خون كشيد و سركوب كرد و به شكست كشاند. اين مردم انقلاب كرده نيستند كه بايد پاسخگوي روي كار آمدن ارتجاع خونين و چپاولگر اسلامي باشند. خانواده پهلوي ها بايد بگويند در زمان حكومتشان چند تشكل كارگري مستقل وجود داشت؟ چند تشكل زنان وجود داشت؟ چند روزنامه مستقل وجود داشت؟ هيچ! بدون اغراق جواب صفراست. يك جامعه قبرستاني و خفقان زده كه زير سيطره و يكه تازي ساواك و وابستگان و چاپلوسان دربار منكوب شده بود. مردم حتي حق نداشتند يك رئيس مدرسه يا كلانتري را تعويض كنند. چه رسد به مقامات بالاتر. هر صداي مخالف و حتي هر انتقاد ساده را خفه و سركوب كردند. زندانها را از دهها هزار زنداني سياسي اي پر كردند كه بسياري از آنها جواناني بودند كه حتي يك كتاب ممنوعه نخوانده بودند. در برابر هرچه دلتان بخواهد مسجد و تكايا و آخوند بود كه تعفن و خرافه به جامعه پمپاژ ميكرد و از الطاف و نعمات حكومت پهلوي هم بوفور برخوردار بود. اين مردم انقلاب كرده نيستند كه بايد پاسخگوي روي كار آمدن ارتجاع اسلامي باشند. ديكتاتوري سياه پهلوي بود كه كوچكترين انتقاد را سركوب ميكرد، اما به اين نيروي ارتجاعي با دست و دل بازي پروبال داد و مذهب رسمي را در آن مملكت حاكم كرد و آخوند و اسلام را در آن كشور مورد عطوفت و مرحمت قرار داد. هنوز صحنه هاي طواف كعبه توسط محمد رضا پهلوي و داستان افتادنش از اسب و دست حضرت عباس كه او رانجات داد كه حتي در مدارس به كودكان تدريس ميشد، را ما كه نسل آن دوره بوده ايم فراموش نكرده ايم. صحنه هاي زيارت "عتبات عاليات" توسط همين خانم فرح پهلوي كه به وسعت تبليغ ميشد نيز هنوز در يادها زنده است و اسنادش نيز وجود دارد. و از اين نمونه تا بخواهيد زياد است. اين جماعت اكنون كه آخوند و آيت الله ها منفور خاص و عام شده اند، دوست دارند كشاكشهايشان با فلان آخوند را برجسته كنند، اما واقعيت اين بود كه اسلام و نهادهاي اسلامي يك پايه حكومت پهلوي بودند. بعد هم وقتي كه حكومت پهلوي به لرزه افتاد همان دولتهاي غربي كه پشتيبان و خط دهنده و ارباب دربار بودند، در كنفرانس گوادلوپ نشستند و توطئه چيني كردند و خميني را از نجف به پاريس بردند و ارتش را به حمايت او كشاندند و از همه سو برايش تسهيلات فراهم كردند تا به كمك رسانه هاي مرتجعي نظير بي بي سي عكسش در كره ماه ظاهر شود و به امام تبديل شود و از حمايت ميليوني برخوردار شود.

پهلوي ها از اينكه شاه پول نفت را ميليوني به ايران سرازير كرده به خود و حكومتشان ميبالند. بله اين درست است كه دربار روي دلارهاي نفتي پايكوبي و عربده كشي ميكرد. اما مردم فراموش نكرده اند كه انقلاب ٥٧ از شورش ساكنين خارج از محدوده تهران شروع شد. يعني كارگران و زحمتكشان فقيري كه مسكني نداشتند و هزار هزار در حلبي آبادهاي بي آب و برق و امكانات زندگي ميكردند و مدام مورد حمله و تعرض مامورين شهرداري قرار ميگرفتند. مردم فرموش نكرده اند كه همزمان بيش از ٧٠ در صد مردم در روستاهايي بدون آب و برق و تلفن زندگي ميكردند. و در حاليكه به دليل سرازير شدن همان دلارهاي نفتي قيمتها بسرعت بالا ميرفت طي چند سال يك ريال به حقوق و دستمزد كارگران اضافه نشد. و هرجا كه كارگري صدايش را براي بهبود شرايط كار بالا ميبرد با بيرحمي سركوب ميشد. كم نبودند رهبران كارگري كه تا لحظه سرنگوني حكومت شاه در زندانها بودند.



مدتهاست دوره سلطنت گذشته است

گفتم كه يك هدف قدرتهاي سرمايه داري غرب و كلا بورژوازي از روي كار كشيدن جمهوري اسلامي اين بود كه مردم را از انقلاب كردن پشيمان كنند. اما فكرميكنم امروز مثل روز روشن باشد كه اين سياست تماما شكست خورده است. خيزش انقلابي و ميليوني مردم در سال ٨٨ نشان داد كه تا چه حد فضاي انقلاب امروز در اين جامعه زنده و جاري است و عليرغم عقب نشانده شدنش هر آن ميتواند دوباره سربلند كند. همين امروز عليرغم جنايات بي حد و حصر و غير قابل وصف حكومت اسلامي در جامعه ايران هرروز چند اعتصاب كارگري جريان دارد. تشكلهاي متعدد كارگري و غير دولتي فعاليت دارند، دنشجويان و معلمين بارها و بارها دست به اعتراضات و اعتصابات گسترده زده اند. زنان در جدالي هرروزه با حكومت هستند. زندانيان سياسي صدايشان شنيده ميشود. همه اينها و بسياري رويدادهاي ديگر در حكومت پهلوي كلا غير قابل تصور بود. و همه اينها بيانگر اينست كه انقلاب و مبارزه و جدال براي دست يابي به زندگي انساني فعالانه در اين جامعه جريان دارد. اين جامعه از انقلاب كردن پشيمان نشده و از انقلاب كردن بهيچ وجه دست برنداشته است. انقلاب تنها و تنها راهي است كه در يك جامعه ديكتاتور زده مردم از طريق آن ميتوانند ميليوني در سرنوشتشان دخالت كنند. جز انقلاب براي دخالت مردم راهي وجود ندارد و كسي كه خودرا در جامعه اي مثل ايران ضد انقلاب و مخالف انقلاب معرفي ميكند در واقع دارد ضد مردمي بودن خودرا اعتراف مينمايد. انقلابات منطقه خاورميانه نيز زنده بودن انقلاب را تاكيد كرد و بيش از پيش اين فضاي انقلابي در ايران را نيز تقويت كرده است. و اين نيز يكي ديگر از دلايلي است كه رسانه هاي دست راستي را به وحشت انداخته و به صرافت اين انداخته است كه به هر خس و خاشاكي چنگ بيندازند تا مردم ايران را از انقلاب كردن منصرف كنند.

اما جدا از همه اينها معلوم نيست كجاي دنيا مردمي تصميم ميگيرند سرنوشت خودرا رقم بزنند و بعد يك شاه و دارودسته اشراف و درباري را سركار مي آورند كه بر آنها حكومت كند و امر و نهي و لگدمالشان كند و ثروتهاي جامعه شان را حيف و ميل و ريخت و پاش كند. اين اتفاق در تاريخ نيفتاده است و نخواهد افتاد. در مقاطعي از تاريخ بويژه در اروپا جدالهاي طبقاتي باعث شده است كه بورژوازي يعني طبقه سرمايه دار بتواند حكومت هاي سلطنتي را كه زير ضرب انقلابات يكي يكي سقوط ميكردند، در برخي كشورها با قدرت محدودتري حفظ كند و مردم انقلابي ناچار شده اند در اين مورد كوتاه بيايند و سازش كنند. و طرفداران سلطنت تلاش ميكنند همين ها را براي دفاع از سلطنت به كمك بگيرند كه گويا رژيم هاي دموكراتيك سلطنتي هم معني دارد. تمام حكومتهاي سلطنتي مشروطه كنوني كه هنوز در اروپا سركارند نتيجه اين كشاكش طبقاتي و توازن قواي معين و سازش طبقاتي بوده اند. يعني اين سلطنت نيست كه دموكراتيك شده است بلكه اين دموكراسي اي است كه ناقص الخلقه زاده شده است. نه اينكه مردم خود انتخاب كرده اند كه يك حكومت مشروطه سلطنتي داشته باشند. نفس وجود همين حكومت ها هم به دليل ريخت و پاشهاي بي حساب و كتابشان و تبديل شدنشان به حاميان ارتجاع در خود غرب مورد بحث جدي ميان مردم است. و در واقع دوره شان بسر رسيده است.

بهررو ما مردم در ايران بايد يك بار براي هميشه به دوره ديكتاتوري ها پايان دهيم. بايد به دوره سلطه يك اقليت مفتخور پايان دهيم و پيشرو ترين و آزادترين و انساني ترين جامعه را پايه ريزي نماييم. اين تنها راه تمام كردن اين سيكل بي پايان سلطه مذهب و شاه و آخوند در اين جامعه است. في الواقع هم اين جامعه با دفاع از حقوق زنان و كودكان و آزاديهاي سياسي و مبارزه براي آزادي همه زندانيان سياسي و عليه اعدام و سنگسار و براي دست يابي به آزاديهاي سياسي و مبارزاتي از اين قبيل نشان داده است كه بسيار پيشروتر و مدرن تر و انساني تر از آن است كه ذره اي اين احتمال و امكان وجود داشته باشد كه يك بار ديگر حكومتهاي عهد عتيقي بتوانند در اين جامعه به سر كار كشيده شوند. مردمي كه حكومت پهلوي را سال ٥٧ با انقلابشان به زير كشيدند همانگونه كه اشاره شد عليرغم قساوت و بيرحمي حكومت اسلامي، دست از تلاش و مبارزه بر نداشته اند و مصممند تا با بهره گيري از تجربيات اين چند دهه خونين و دردآور، خودرا براي هميشه از شر حكومتهاي اقليت و مفتخور خلاص كنند




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد