مقاله

 

 

 روياهاي رضا پهلوي و "شوراي ملي اش"

 کاظم نیکخواه
 



اخيرا رضا پهلوي با همراهي شماري از محافل عمدتا گمنام طرفدار سلطنت، نهادي بنام "شوراي ملي ايران" را پايه گزاري كرد و مدياي فارسي زبان دولتهاي غربي نيز حول و حوش آن تبليغات نسبتا پرسروصدايي راه انداختند. اين نهاد بنا به تعريف قرار است گويا ظرف در برگيرنده گرايشات مختلف اپوزيسيون ايراني و ارگان رهبري سياسي مردم براي كنار زدن جمهوري اسلامي باشد. در بيشتر تبليغات و گزارشهايي كه در مورد كنفرانس موسس اين شوراي كذايي منتشر شد، بر اين تاكيد گرديد كه نيروهايي كه خواهان سرنگوني جمهوري اسلامي هستند دور هم جمع شده اند و اين "شورا" را پايه گزاري كرده اند. و اينها خرج سفر خودرا از جيب خود پرداخته اند! دليل تاكيد روي اين دو نكته مشخص كه قاعدتا بايد بنا به توصيه جناب پهلوي صورت گرفته باشد را با كمي دقت ميتوان درك كرد. اگر فقط اين را هم تاكيد ميكردند كه اين جماعت هيچ ربطي به سلطنت پهلوي ندارند و هيچگاه از جناحهاي رژيم اسلامي هم حمايت نكرده اند و سوابق طولاني مبارزه سياسي را هم پشت سر خود دارند، فكر ميكنم هدف گزارشگران براي وارونه نشان دادن نقطه ضعفهاي اصلي و شناخته شده اين جماعت و مشخصا جناب رضا پهلوي بيشتر تكميل ميشد. در واقع اين شوراي كذايي بنظر من هدفي كه دنبال ميكند ربطي به "اتحاد اپوزيسيون" و "رهبري سياسي مردم" و امثال اينها ندارد. بلكه شان نزول آن به حاشيه راندن همين نقطه ضعفها به مرور زمان در شرايط سياسي موجود است.

اخيرا متن مصاحبه اي با رضا پهلوي را نگاه ميكردم كه از ايشان پرسيده شده بود كه "گفته ميشود كه شما هيچ فعاليت سياسي اي طي سالهاي گذشته نداشته ايد. در اين مورد چه ميگوييد؟". و ايشان ميگويد كه "من ٣١ سال فعاليت سياسي داشته ام". مصاحبه كننده ميگويد اگر ممكن است براي روشن شدن اذهان برخي فعاليتهايتان را اسم ببريد. و رضا پهلوي از اين به اصطلاح "٣١ سال فعاليت سياسيش" فقط ميتواند بعد از يك مشت آسمان و ريسمان كردن، به چند ديدار با مقامات دست دوم كشورهاي مختلف و چند مصاحبه راديويي و تلويزيوني "براي رساندن صداي هموطنان داخل" اشاره كند. چيز بيشتري در چنته ندارد. يك عضو ساده يك جريان سياسي راديكال معمولا كارنامه بسيار پر و پيمان تري از اين جناب ميتواند ارائه دهد. و اين براي كسي كه ميخواهد خودرا "سخنگوي اپوزيسيون" و رهبر سياسي و امثالهم معرفي كند نقطه ضعفی جدي است. من در جاي ديگري هم نوشتم كه رضا پهلوي اگر پسر شاه نباشد چه چيزي در سياست دارد كه عرضه كند؟ نه پلاتفرم و برنامه اي را منتشر كرده، نه كتاب و مقاله اي نوشته، نه حزبي ساخته، نه هیچ كمپينی براه انداخته و یا در آن شرکت فعال داشته، نه كسي را از زندان آزاد كرده، نه ...

البته اين را هم بايد تاكيد كرد كه سناريويي كه قرار است امثال رضا پهلوي را به قدرت برساند نيازي به مبارزه و فعاليت سياسي چنداني ندارد. ايشان را قرار نيست مردم به قدرت برسانند. روشن است كه شانسي از اين نظر براي ايشان وجود ندارد. بلكه سناريوي به قدرت رساندن پسر يك شاه از تخت افتاده، قاعدتا چيزي نظير كودتاي نظاميان، يا ساخت و پاخت با بخشي از نهادها و شخصيتهاي رانده شده رژيم موجود و يا رژيم چنج از طريق دخالت قدرتهاي خارجي و بهرحال زدو بندي از بالاي سر مردم است. رضا پهلوي از اين نظر كارنامه بدي ندارد. هم از خاتمي دفاع كرده هم از كروبي و موسوي و جنبش سبز كذايي و هم به سران ارتش و شهرباني و حتي به سپاه پاسداران بطور مداوم پيام فدايت شوم داده و هم با لابي هاي حاشيه حكومتهاي غربي نشست و برخاست كرده و به آنها آمادگي خودرا اعلام كرده است. اما مساله اينست كه همين سناريو ها نيز معمولا با يك شوي ظاهرا مردمي و يا مردم پسند به پيش ميرود. هيچ دولت غربي، علنا اعلام نميكند كه هواپيماهايش را گسيل كرده تا يك دسته از درباريان وفاداراش را شبيه سناريوي "هخا" در يك كشور ديگر به قدرت برسانند تا نظام سرمايه داري مطلوبش را براي بالا كشيدن ثروت و پول و نفت كشور ديگر سر پا نگه دارند. رضا پهلوي حتما در همين "ملاقات با مقامات كشورها" متوجه شده است كه بايد يك مشروعيت سياسي براي خود دست و پا كند و از پسر شاه سابق و گوش بفرمان آمريكا، مردم پسند تر باشد. مخصوصا كه اين مدت اخير اتفاقاتي هم در ايران و هم در منطقه افتاده كه سناريوهاي قديمي دولتها براي توطئه در كشورهاي ديگر عوض شده است. سال ٨٨ و خيزش ميليوني عليه حكومت اسلامي به جريان افتاده، مبارزات هرروزه كارگران عليه كارفرمايان و حكومت به جريان افتاده، جنبش عليه سنگسار و اعدام دنيا را متوجه جنايات جمهوري اسلامي كرده، انقلابات منطقه چند تن از حكومتهاي شبيه پهلوي ها را به زير كشيده، و موارد متعددي از اين قبيل. از طرف ديگر سناريوي چلبي در عراق و امثال اينها هم پوچي و مسخرگي خودرا نشان داده است.

رضا پهلوي با سرهم بندي كردن نهاد كذايي "شوراي ملي ايران" در واقع ميخواهد خودرا با شرايط جديد و مطلوب غرب انطباق دهد. ايشان مي بيند كه اوضاع سياسي ايران متحول است. و سناريوهاي اصلاح رژيم و جنبش سبز و امثالهم نيز كه ايشان به آن اميد بسته بود شكست خورده است. حكومت اسلامي جايي براي سرپا ماندن ندارد و بايد دير يا زود سرنگون شود. و ايشان فكر ميكند با يك پرچم توخالي "حقوق بشر" و يك آرم دموكراسي و پارلمان و يك پلاتفرم مبهم و التقاطي و قابل تفسير، ميتواند شانس تبديل شدن به "شاه دموكراتيك" آينده ايران را زنده نگه دارد. (زندگي لوكس و پر تجمل و بي درد سر خانواده سلطنتي انگليس و هلند و چند كشور مشابه ديگر دهان ايشان را آب انداخته است)

جالب تر از همه اينست كه ايشان جرات ندارد بگويد در پي سلطنت است و مدام تاكيد ميكند كه هر نوع نظامي كه مردم بگويند همان را پياده خواهيم كرد! (يعني خاصيت اين رهبر سياسي اينست كه مردم او را رهبري ميكنند!) اما در عين حال هرجا زير سوال قرار ميگيرد از تمام جنايات ديكتاتوري پدرش با زمختي و نپختگي دفاع ميكند. براي نمونه سال گذشته در يك سخنراني گفته بود كه "بعضي از انقلابيون سابق به من گفته اند كه اي كاش پدر شما ما را اعدام كرده بود". واقعا به اين جمله دقت كنيد تا متوجه شويد كه در پشت ظاهر آرام اين جناب چه لجني پنهان شده است. اين يعني بدترين نوع دفاع از اعدام و شكنجه و ساواك. يعني به مردم ميگويد آنها كه اعدام شده اند چيزي را از دست نداده اند و كشته شدن عزيزان شما جاي تاسفي نبايد باشد. زيرا زندگاني شبيه آنها آرزوي اعدام شدن ميكنند. خودرا جاي پدرو مادر و يا كساني كه عزيزانشان توسط ساواك شاه وحشيانه شكنجه و اعدام شده اند بگذاريد تا متوجه شويد كه با اين حرف چه حالي به آنها دست ميدهد. واقعا انسان ميماند نسبت به اين نوع تفكرات عميقا ضد شعور بشري چه عكس العملي نشان دهد.

تنها چيزي كه بايد به ايشان و امثال ايشان يادآوري كرد اينست كه ايران نه عراق است نه سوريه و نه افغانستان. اين درست است كه در اين كشور بيش از ٣٠ سال است ارتجاعي ترين و چپاول گرترين و خونخوارترين ديكتاتوري مذهبي سرمايه داران حاكم شده است. اما كارگران و زنان و جوانان و همه مردم نيز بيش از ٣٠ سال است در جنگ و جدال با اين ديو خون آشام تجربه و آگاهي بدست آورده اند و كسي نميتواند به سادگي با اين سناريوهاي مسخره و يا حتي سناريوهاي پيچيده تر از اين، يك بار ديگر ارتجاع و چپاولگري و حاكميت يك درصدي ها را بر كارگران ومردم حاكم كند. شما هم بهتر است از ثروتهاي باد آورده موجود خود لذت ببريد و خودرا بيش از اين در بازيهاي كثيف درگیر نكنيد.


٣ مه ٢٠١٣



_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد