اگرچه در روال معمول تغییر رئیس جمهور و رفتن دولتی
و آمدن دولت جدید، تبریک گفتن از سوی دو وزارتخانه دولتی که در حال بیرون
رفتن از صحنه است به رئیس جمهور آینده، بی معنی است و قاعدتاه این کار به
لحاظ تشریفاتی می تواند از سوی رئیس جمهوری که دوره اش به پایان رسیده
انجام شود، اما در نظام جمهوی اسلامی که هنوز بعد از 35 سال اوضاع در بالا
در بسیاری زمینه ها و حتی مهمترین آن - مساله اتمی در حالت خر تو خر اداره
می شود(به خاطر بیاوریم اظهارات ولایتی در مناظره تلویزیونی انتخاباتی، در
مورد اینکه او گفتگوهای موفقیت آمیزی در این زمنیه با سارکوزی رئیس جمهور
فرانسه کرده بود، اما وزارت خارجه کارشکنی کرد)، اما این اقدام به خاطر
تشدید تضادها در بالا و نیز فشار بسیار سنگینی که از طریق جامعه بین المللی
و روابط خارجی به رژیم وارد می شود و ضربه ها همچنان در راه است، به گمان
نگارنده،خیلی معنی دار و با اهمیت است و یک نوع حمایت یکپارچه از روحانی از
سوی دستگاههایی را نشان می دهد که یا مثل وزارت اطلاعات و سپاه، دستگاههای
قدرتمندی هستند که می توانند هم در سیاست های داخلی و هم در سیاست و روابط
خارجی در کار رئیس جمهور رژیم کارشکنی کنند، یا مثل ارتش و وزارت دفاع(سرلشکر
پاسدار وحیدی وزیر آن است)، دستگاههایی هستند که فعالیت آنها، از طرف
قدرتهای خارجی به دقت زیر نظر قرار دارد. اگر چه متن این پیامها بیشتر
ستایش از رهبری ونقش او و ستایش از ملت در درهم شکستن «توطئه» دشمنان است*،
اما در عمل اقدامی است به نشانه حمایت و تقویت موقعیت رئیس جمهور جدید از
سوی دستگاههای یاد شده. این نیز ضرورتی بوده است ناشی از خرابی و خطیر بودن
اوضاع برای رژیم با هدف یافتن راه خروجی برای مشکلات داخلی و خارجی و کاهش
خطر بیرونی که از طریق فشارهای بین المللی و تحریم ها، امنیت رژیم را تهدید
می کند. شاید این بیراه نباشد و او تمایلاتی از «راست» و «چپ» رژیم را، در گرایشهای خود داشته باشد، خود او نیز در مورد تشکیل دولت گفته است از دولت ائتلافی خوشش نمی آید و دولت فراجناحی تشکیل خواهد داد. اما از این مهم تر رابطه او با خامنه ای است یا به عبارت درست تر، رابطه خامنه ای با او و این که چه اندازه می تواند مورد اعتماد خامنه ای باشد و از حمایت او برخوردار باشد. از این نظر روحانی در مقایسه با خاتمی و رفسنجانی طبعا از اعتماد بیشتر خامنه ای برخوردار است و می تواند در انجام برنامه هایش از حمایت او برخوردار باشد. روحانی نه مثل خاتمی با «قرائت متفاوت» از اسلام به میدان آمده است که «شاخ»ی در برابر مقام ولایت به نظر برسد و نه مثل رفسنجانی سابقه برتری بر خامنه ای را دارد که برای خامنه ای آزار دهنده باشند. او با «کلید»ی در دست و با برنامه «امید و تدبیر» برای حل مسائل جاری به میدان آمده است. از این نظر است که خامنه ای در او تهدیدی برای موقعیت خود نمی بیند و به گمان نگارنده روحانی حمایت خامنه ای را خواهد داشت و در نتیجه آن به احتمال قوی دیگر با سنگ اندازی ها و موش دوانی های سپاه و وزارت اطلاعات روبه رو نخواهد بود یا مزاحمتها بیسار کم خواهد بود. از طرف دیگر همچنان که قبلا اشاره شد، رژیم زیرفشارهای بین المللی و تحریم ها و مشکلات شدید اقتصادی در داخل در وضع خطرناک و شکننده یی قرار داشت و دارد. اکنون پیروان و ستایشگران «امام خمینی» که می گفت اقتصاد مال الاغ است، همگی به اهمیت مشکلات اقتصادی و دشواری زندگی مردم به سبب آن اذعان دارند و می دانند که دیگر اینها را نمی شود با «اسلام خواهی و شهادت طلبی»، آن گونه در «دوران طلایی خمینی» تحت الاشعاع قرار می دادند و کنار می گذاشتند، بی اهمیت جلوه داد و ندیده گرفت. هم چنین مهره های کاندیدا شده رژیم در انتخابات، به نقش تحریم ها در مشکلات اقتصادی اذعان کردند و دیگر نمی توانند با بلاهتی که احمدی نژاد به نماش گذاشت، بگویند«اینقدر قطعنامه بدهند تا قطعنامه دانشان پاره شود». آنها می دانند که ادامه تحریمها و فشارهای ناشی از آن روی زندگی مردم، ممکن است سبب اعتراضات و شورش های متوالی مردم و از هم گسستن امور رژیم جمهوری اسلامی و از هم پاشیدن آن شود، چنان که در«بیداری اسلامی» در کشورهای شمال افریقا همین دو سه سال پیش اتفاق افتاد و رژیم های سرکوبگر و جبّار آن دیار را سرنگون کرد. روحانی در اولین مصاحبه بعد از روشن شدن نتیجه انتخابات و پیروزی او در آن، در پاسخی به چگونگی حل مساله تحریم ها ضمن «ظالمانه و ارتجاعی» دانستن تحریمها، گفت «اقدامی خواهد شد تا ما بتوانیم قدم به قدم مساله تحریم را کاهش دهیم و در درجه بعد باید در مسیر شفافیت بیشتر قدم برداریم. باید برای همه دنیا روشن کنیم که اقدامات جمهوری اسلامی ایران کاملا در چارچوبهای بینالمللی و ثانیا در راستای اعتماد متقابل بین ایران با سایر کشورهاست. ما هرجا که اعتماد خدشهدار شود تلاش میکنیم این اعتماد را برگردانیم. البته اول از همه باید تلاش کنیم که تحریم جدیدی صورت نگیرد». وی نسبت به حل مساله تحریم ها از طریق مذاکره اظهار خوش بینی کرد و یاد آور شد که در سال 2005 در گفتگو با ژاک شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه در به موافقت هایی دست یافته بود که مورد تایید آلمانیها بود، ولی انگلیس زیر فشار آمریکا با آن مخالفت کرد. اظهارات خامنه ای در دیدار با مسئولان قوه قضائیه (6 تیر)که گفت:« چند کشور که جبهه مخالف ایران را تشکیل میدهند و خود را به دروغ جامعه جهانی میخوانند با لجبازی نمیخواهند موضوع هستهای حل شود اما اگر لجبازی را کنار بگذارند حل مسئله هستهای ایران، کاری سهل، آسان و روان است»، اگر چه ظاهرش طبق معمول محکوم کردن چند کشور غربی در مشکل تراشی برای رژیم است، اما در آنجا که روی «سهل و آسان و روان» بودن تاکید کرده است، می تواند نشانه ای از آمادگی او برای انعطاف در این زمینه باشد. او در این زمنیه به طور مشخص با ذکر نام، آمریکا را مسبب حل نشدن مساله دانست و گفت:« موضوع هستهای بارها تا لحظه حل، پیش رفته است اما آمریکاییها بهانههای جدیدی پیش کشیدهاند». او در ادامه سخنان خود ضمن ادعای شفاف و قانونی بودن برنامه هسته ای رژیم،«دشمنان» رژیم را متهم کرد که هدفشان «فشار، و خسته کردن ملت و تغییر نظام است. بنابر این نمی گذارند مساله حل شود»، اما به دنبال آن افزود« البته دشمنان در حرفهای خصوصی و نامهها میگویند نمیخواهیم نظام را تغییر دهیم اما عملکردشان خلاف این حرف را نشان میدهد». به نظر نگارنده همین ارزیابی که هدف «دشمنان نظام خسته کردن ملت و تغییر نظام است»، صرفنظر از جنبه تبلیغاتی آن برای مشخص و متهم کردن دشمن خارجی به عنوان مسبب مشکلات، نشان دادن دهنده ترس واقعی رژیم و شخص خامنه ای از فشارهای بین المللی هست و همین ترس است که آن تبریکات از سوی ارگانهای قدرتمند سنگ انداز رژیم -بر سر راه رئیس جمهور-، مثل سپاه و وزارت اطلاعات را به سوی روحانی روانه کرد. من هم چنان که قبلا در مقاله مربوط به اولین نتیجه بعد از پایان انتخابات یاد آور شده بودم، واقعا پشت آن همه شکرگزاری به درگاه خدا و سپاسگزاری از ملت که در پیام خامنه ای به مناسبت پایان یافتن انتخابات و اعلام نتیجه آن بیان شد، ترس بزرگی می دیدم که خامنه ای از خطر بزرگی داشته و حالا(با برگزاری انتخابات) از بالای سرش عبور کرده بود.
در مجموع گمان نگارنده بر این است رژیم در
شرایطی است که ناگزیر است به سوی کاهش تشنج در روابط خارجی و کاهش فشارهای
سرکوبگرانه و باز کردن «سوپاپهایی» برای کاهش خطر انفجار اجتماعی و نیز
دادن سروسامانی به اقتصاد در هم ریخته کشور، پیش برود. طبعا سوالی که مطرح
می شود این است که روحانی و رژیم برای این کار فرصت دارند یا قبل از این که
موفق به انجام اقدامات مؤثری بشوند، انفجاری اجتماعی رخ خواهد داد و اوضاع
از کنترل رژیم خواهد شد؟ من گمان می کنم که هنوز رژیم برای برداشتن گام های
واقعی -و نه لفاظی رهبران در سخنرانی و یا کنفرانس های مطبوعاتی- برای حل
مشکلات و برطرف کردن تشنج در روابط خارجی و نیز اتخاذ سیاست هایی برای نظم
دادن به اقتصاد برای کاهش بیکاری و اشتغال زایی و بالا بردن تولید دارد،
اما طبعا در این راه اگر نه قربانی اما کوتاه کردن دست نهادهای تحت اختیار
رهبر نظام، از فعالیتهای اقتصادی کلان بدون پاسخگویی و رسیدگی به حساب و
کتاب ضروری به نظر می رسد. همچنین یکی از مسائلی که نه نیازی به تامین
هزینه و نه نیازی به نیروی انسانی و طرح و برنامه دارد، اما می تواند تاثیر
مهمی در کاهش نارضایی در جامعه بگذارد، آزادی زندانیان سیاسی و لغو احکام
ظالمانه ای است که در مورد کسانی مثل نسرین ستوده و عبدالفتاح سلطانی و
صادر شده است. خامنه ای می تواند با تصمیم خود بنابر اختیاراتی که به عنوان
رهبر دارد، به این خواست عمومی پاسخ دهد که این تاثیر قابل ملاحظه ای در
کاهش تشنج در جامعه خواهد داشت.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد