یک مقام ارشد وزارت دفاع آمریکا اعلام کرده که پنتاگون در ماه مارس سال جاری 2011 هدف یکی از بزرگ ترین حملات سایبری خارجی قرار گرفته و بیش از ۲۴ هزار سند محرمانه اش به سرقت رفته است.

آقای لین گفت: "در قرن بیست و یکم، بیت ها و بایت ها به اندازه گلوله و بمب خطرناک هستند."
 

وای از دست این بیت ها و بایت های نامرد.....

*******************

حس مسئولیت

نشست رهبران جهان برای حل بحران لیبی در ترکیه
۱۳۹۰/۰۴/۲۴
وزیر امور خارجه‌ی امریکا و دیپلمات‌‌هایی از دیگر کشورهای جهان امروز در نشستی در استانبول راه‌کارهای سیاسی برای حل بحران لیبی را بررسی می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، علاوه بر هیلاری کلینتون، ویلیام هیگ، آلن ژوپه و فرانکو فراتینی،‌ وزاری خارجه‌ی بریتانیا، فرانسه و ایتالیا نیز دراین نشست حضور دارند. محمود جبرئیل، رئیس شورای ملی انتقالی لیبی نیز به گفت‌وگوهای استانبول خواهد پیوست. روسیه و چین هر دو دعوت برای حضور در این نشست را رد کرده‌اند.

وای ازاین همه حس همکاری ..... خاک برسراین چینی ها و روسهای منافق نما !

********************

 واقعیتهای موجود دنیای امروز

 ایمیلی که کامشاد فرستاده بود را ، بارها خواندم .....

موضوع انشاء یک دختردبستانی . این مطلب واقعی است !

می خواهم فاحشه بشوم ..!!


شاید اولین باراست که یک دختر بچه ده ساله در سایه دین اسلام ناب محمدی و اینا..... چنین شغلی را انتخاب کرده .

" خوب نمی دانم که فاحشه ها چه کار می کنند ... (معلومه که نمی دانی) ولی به نظرم شغل خوبی است . خانم همسایه ما فاحشه است. این را مامان گفت. تا پارسال دلم میخواست مثل مادرم پرستار بشوم . پدرم همیشه مخالف است . حتی مامان هم دیگر کار نمی کند .من هم پشیمان شدم . شاید اگر مامان هم مثل خانم همسایه بشود بهتر باشد او همیشه مرتب است . ناخن هایش لاک دارند و همیشه لباس های قشنگ می پوشد . ولی مامان همیشه معمولی است .

مامان خانم همسایه را دوست ندارد . بابا هم پیش مامان می گوید خانم خوبی نیست . ولی یک بار که از مدرسه بر می گشتم بابا از خانه آن خانم بیرون آمد . گفت ازش سوال کاری داشته . بابای من ساختمان می سازد . مهندس است . ازش پرسیدم یعنی فاحشه ها هم کارشان شبیه مهندس های ساختمان است ؟ خانم همسایه هنوز دم در بود . فقط کله اش را می دیدم . بابا یکی زد در گوشم ولی جوابم را نداد . من که نفهمیدم چرا کتکم زد . بعد من را فرستاد تو و در را بست . ... من برای این دوست دارم فاحشه بشوم چون فکر می کنم آدم های مهمی هستند مامان همیشه می گوید که مردها به زن ها احترام نمی گذراند .


ولی مرد ها همیشه به خانم همسایه احترام می گذارند مثلا همین بابای من که زن ها همیشه با تعجب نگاهش می کنند ، شاید حسودی شان می شود چون مامانم می گوید زنها خیلی به هم حسودی می کنند . خانم همسایه خیلی آدم مهمی است . آدم های زیادی به خانه اش می آیند . همه شان مرد هستند.برای من خیلی عجیب است که یک زن رئیس این همه مرد باشد .


بعضی هایشان چند بار می آیند . بعضی وقت ها هم این قدر سرش شلوغ است که جلسه هایش را آخر شب ها تو خانه اش برگزار می کند . همکارهایش اینقدر دوستش دارند که برایش تولد گرفتند. من پشت در بودم که یکی از آنها بهش گفت تولدت مبارک. بابا می خواست من را ببرد پارک ، بهش گفتم امروز تولد خانم همسایه است . گفت می داند . آن روز من تصمیم گرفتم فاحشه بشوم چون بابا تولد مامان را هیچ وقت یادش نمی ماند. تازه خانم همسایه خیلی پول در می آورد .


زود زود ماشین هایش را عوض می کند . فکر کنم چند تا هم راننده داشته باشد که می آیند دنبالش . این ور و آن ور می برند . من هنوز با مامان و بابا راجع به این موضوع صحبت نکردم . امیدوارم بابا مثل کار مامان با کار من هم مخالفت نکند .

 

 

اسماعیل هوشیار

ژنو

24 تیر1390

15 جولای 2011