صدای چکمه ها
و خشم توده ها زلزله ژئوپوليتيکی در خاورميانه
آلن گرش
ترجمه بهروز عارفی

ادامه تظاهرات در مصر، سوريه، يمن، بحرين و ساير کشورهای عربی تاکيدی است
بر اين واقعيت که قيام هائی که يک سال پيش در منطقه شعله ور شد، هنوز به
پايان نرسيده است. اما نمی توان فراموش کرد که علاوه بر فرايند دموکراسی
سازي، جايگاه اين منطقه که مناقشه های متعددی آن را به اغتشاش کشانده، در
ژئوپوليتيک جهانی نيز مورد چالش است.
« شير نفرت دارد تا بيگانه در خانه اش داخل شود. شير خوش ندارد تا بيگانه
ها از فضايش عبور کند. شير دوست ندارد تا اولاد هايش در عمليات های شبانه
از پيشش ببرد.شير حکومت های موازی را قبول ندارد شير پادشاه جنگل است و در
جنگل حکومت می کند و شير کسی ديگری را در جنگل دوست ندارد.»*
منظور از بيگانه ها چه کسانی است؟ به يقين، منظور سربازان «نيروهای بين
المللی خدمات امنيتی» است که به خانه های مردم تجاوز کرده و افراد مظنون را
دستگير می کنند. مردی که در ميان کف زدن های سالن اين جملات را بر زبان
آورد، وجه مشترکی با يک حيوان درنده ندارد. او حامد کرزی است که امريکائيان
در سال 2001 به قدرت نشاندند؛ موجوديت او مديون آمريکاست؛ او در انتخابات
رياست جمهوری سال 2009 تقلب کرد و در اين راه از تاييد «جامعه جهانی » نيز
برخوردار بود (1). کرزی با اين گفتار ملی گرايانه، در تدارک پس از سال 2014
است. در ان سال، قرار است که عمده نيروهای آمريکا و وابستگانش افغانستان را
ترک کنند. با وجود اين، احتمال کمی وجود دارد که چنين خالی بندی هائی او را
از سرنوشتی که همواره در انتظار همدستان بيگانگان است، خلاص کند.
در همان حال، ايالات متحده در يکی از پيچيده ترين عمليات خروج تجهيزات (و
سرباز) تاريخ آن کشور درگير است. قرار است تا پايان سال، فقط چند صد مشاور
در عراق بمانند. تا آخرين لحظه ايالات متحده تلاش کرد تا موافقت بغداد را
با ماندن چند ده هزار سرباز جلب کند. اما، مخالفت مردم چنان گسترده بود که
حتی نيروهای سياسی طرفدار سازمان ناتو(سازمان پيمان آتلانتيک شمالی) اين
درخواست را رد کردند.
ايالات متحده در پشت سرخود، عراقی خلاص شده از شر ديکتاتور باقی می گذارد،
اما کشوری که مشکل بتوان آن را نمونه دموکراتيک برای خاور ميانه شمرد. آن
چه می ماند: کشوری ويران و پر تفرقه و دولتی از هم پاشيده؛ ده هزار بيوه زن
و يتيم، ناپديد شدگان و معلولين. پراکندگی مذهبی شديد تر از پيش، حضور چريک
های القاعده که هنوز فعالند (در حالی که در سال 2003 وجود خارجی نداشتند)؛
اما، برای اين همه جنايت ، هيچ مقام آمريکائی در دادگاه جنائی بين المللی
محاکمه نخواهد شد.
به عبارتی ديگر، حکومت کنونی بغداد، گرچه به يقين با ايالات متحده ائتلاف
دارد، ولی به طور متناقضی روابط گرمی نيز با همسايه ايرانی خود برقرار کرده
است . در افغانستان، همانند عراق، مردم رهبری بيگانگان را رد می کنند.
بازگشت به دوران استثمار ناممکن است. اين دو شکست ايالات متحده، نشانه ضعف
نسبی آن ها در خاورميانه است. انقلاب های عربی و سقوط رژيم زين العابدين بن
علی در تونس و به ويژه سقوط حسنی مبارک نمک پرورده و رکن استراتژی آمريکا
در منطقه ، تاکيدی بر اين واقعيت است.
اين حذف، بازيگران محلی را به ايفای نقشی فعال تر در محيطی نا روشن و مواج
سوق می دهد. خاور ميانه تا کنون به دو بخش تقسيم شده بود: اردوگاه موسوم به
«مقاومت» مرکب از ايران، سوريه و متحدين آنان، حماس در فلسطين و حزب الله
در لبنان؛ و اردوگاه هوادار غرب به سرکردگی مصر و عربستان سعودی. در آغاز،
اردوگاه نخست امتياز هائی گرفت: تظاهرات مردم، دو رژيم هوادار غرب يعنی مصر
و تونس را جارو کرد و حکومت های ديگری مانند بحرين و يمن را به لرزه در
آورد. اردن و مراکش نيز مجبور شدند در راه دگرگونی گام بنهند، در حالی که
در بيروت، به پيروی از قانون، حکومتی به رهبری حزب الله و متحدين مسيحی آن،
«جريان ميهنی آزاد» وابسته به ژنرال عون تشکيل شد.
عربستان سعودي، نگران از «ضعف» واشنگتن که دوستان قديمی اش را رها کرده بود
و هراسناک از گسترش احتمالی انقلاب ها، تصميم گرفت بی عملی پيشين را رها
کرده و نيروهايش را در نبرد به کار گيرد. ابتدا، اين دولت، 214 ميليارد
دلار (معادل بدهی کشور پرتغال) را ميان شهروندان خود تقسيم کرد تا اعتراضات
را خنثی کند. اين کشور شاهد نه فقط اعتراض و خشم در ميان اقليت شيعه بلکه
در بين جوانان نيز بود که نارضايتی شان را از طريق وبلاگ ها و شبکه های
اجتماعی بيان می کردند (در سال های 2000 و 2009، به ترتيب 18 درصد و 44
درصد بيکاران را تحصيل کرده های دانشگاه ديده تشکيل می دادند[2]). ايجاد
شصت هزار شغل در وزارت کشور، به معنی هشداری بود به نافرمانان. سپس، به رغم
فاصله جغرافيائي، با پيشنهاد ورود اردن و مراکش به شورای همکاری خليج [فارس]
(3) و با کمک مالی به اين دو پادشاهی و نيز هيئت حاکمه جديد مصر، عربستان
تلاش کرد تا آن ها را در «صفوف خود» حفظ کند.
عاقبت رياض ، سرکردگی نيروهای نظامی شورای همکاری خليج فارس را به عهده
گرفت و برای نابودی شورش دموکراتيک و مطالبات مرتدانه مشروطه سلطنتی به
بحرين يورش برد و بدين ترتيب تنش بين سنی ها و شيعه ها را در سراسر منطقه
دامن زد. اين تهاجم، که خويشتن داری آمريکا را هم ناديده گرفت، به بهانه «تهديد
ايران» انجام پذيرفت که رهبران کشورهای خليج فارس را بيشتر از رهبران
اسرائيل نگران کرده است.
ايران، مورد سوءظن .... از سال 1984
حتی پيش از انقلاب ايران در سال 1979، ايران و عربستان سعودی با اين که هر
دو متحد ايالات متحده بودند، با هم رقابت داشتند. فراخوان آيت الله خمينی
برای سرنگونی پادشاهی آل سعود و پشتيبانی عربسبتان از تجاوز عراق به ايران
در جنگ 1980 تا 1988، روابط دو کشور را به شدت تيره کرد. اين دو کشور،
بالاخره در سال های دهه 1990 از تنش ها کاستند. تجاوز آمريکا به عراق در
سال 2003، استقرار حکومتی شيعه ، يعنی نزديک به تهران در بغداد، تبديل
ايران به قدرت منطقه اي، اعتراضات بحرين رقابت های دو قدرت خليج فارس را
تيز تر کرد که تبلور آن را در مسئله سوريه می بينيم.
تصميم اتحاديه عرب به تعليق سوريه در ماه نوامبر گذشته، با استقبال در
واشنگتن و پايتخت های اروپائی روبرو شد. اين سازمان که مدت ها به خاطر بی
عملی اش مورد انتقاد شديد بود، سرانجام دست به کار شد و نه تنها در حرف
بلکه در کردار نيزاز حقوق انسانی دفاع کرد. اين واقعيت که رژيم عربستان به
قطع نامه عليه سوريه رای داد، در حالی که نايف بن عبدالعزيز، وليعهد جديد و
وزير کشور پرقدرت از سال 1975، به فعاليت های پليس مذهبی شدت بخشيده است،
به هيچ وجه ناظران به به گو را ناراحت نمی کند. همچنين، رای امير نشين
بحرين که مخالفان را دستگير، شکنجه می کند و يا رای مثبت رئيس جمهوری سودان
که به جرم جنايت عليه بشريت مورد تعقيب دادگاه جنائی بين المللی است، آنان
را نمی آزارد. گويا اتحاديه عرب به «بهار عربی» پيوسته است.
مگر اين که، همان طوری که روشنفکر لبنانی اسعد ابو خليل (4) حدس می زد: «دلايل
اقدامات اتحاديه عرب به شرايط سخت قيام های عرب بستگی ندارد. آن ها در
چارچوب رهنمود های ايالات متحده جای می گيرند. يکی از توجيهات اين اقدام،
جاه طلبی های فزاينده امير قطر است که می خواهد به آمريکا بفهماند که اين
کشور می تواند همان قدر مطيع و وفادار برای منافع امرياليستی امريکا باشد
که عربستان سعودی و اردن. و نيز بر مفيد بودن خود برای ايالات متحده (و نيز
اسرائيل) تاکيد کند. اتحاديه عرب نشان داد که به شرطی اجازه می يابد که
نقشی داشته باشد که بی چون و چرا از تصميمات آمريکا پيروی کند.» او چنين
نتيجه می گيرد که «در چنين شرايطي، بهتر است که اين اتحاديه هيچ نقشی ايفا
نکند».
چرا که در خاورميانه، نه فقط آينده دموکراسی در چالش است، بلکه همچنين
استقلال منطقه. می توان، بدون توافق با نقطه نظرات وي، بيانات مفسر مطرح
مصري، محمد حسنين هيکل، مشاور پيشين جمال عبدالناصر را يادآورد که از يک
قرارداد جديد سايکس پيکو (5) حرف می زند که منطقه را ميان قدرت های غربی
تقسيم می کند (6). تازه اشاره ای به له کردن فلسطين به دست اسرائيل نيز نمی
شود � که هرگز واکنش جدی اتحاديه عرب را موجب نشده است. اين بعد به فراموشی
سپرده شده، پشتيبانی حزب الله از رژيم سوريه را توضيح می دهد، بدون اين که
توجيه اش کند. حسن نصرالله، دبير کل حزب الله می گويد که به نظر اين
سازمان، تثبيت سوريه «شرط لازم برای حفظ آرمان فلسطين است» (7)
در سوريه، حکومت معتقد است که زور وحشيانه تنها پاسخ به «توطئه بيگانه» است.
رژيم سوريه ارتش و ميليشيا را به نبرد فرستاده و از هيچ وسيله ای دريغ نمی
کند، از شکنجه گرفته تا دستگيری و قتل گسترده. حکومت از پايگاه ويژه ای در
بين علوی ها و نيز اقليت های ديگر برخوردار است (مسيحيان، دروزی ها و غيره)
و حتی در ميان جامعه سني، همان طوری که تظاهرات طرفداری از بشار اسد نشان
می دهد. تلويزيون های غربی و الجزيره آن را بازتاب نمی دهند. خطر جنگ داخلی
مذهبی واقعی است، حتی اگر رژيم برای تحکيم حقانيتش با آن بازی می کند. اين
خطرات همسايگان سوريه و در وهله اول ترکيه را نگران ساخته است.
ترکيه که دارای مرزی هشتصد و پنجاه کيلومتری با سوريه است، در نگاه اول،
تلاش کرد بشار اسد را تشويق به انجام اصلاحات کند. اما، خودداری لجوجانه
وي، رجب طيب اردغان، نخست وزير ترکيه را به پيوستن به اردوگاه مخالف حکومت
دمشق سوق داد. ترکيه که عضو ناتو است راغب بود در خط الراس ميان محکوم کردن
شديد سياست اسرائيل ، محبوبيت تحکيم شده اش در خاورميانه که بر محبوبيت
ايران سايه انداخته و هراسش از انتقام جوئی سوريه از طريق دستکاری مجدد
مسئله کرد، نظير سال های دهه 1990 و پشتيبانی آن دولت از حزب کارگران
کردستان، باقی بماند.(8) آنکارا با استقرار واحد های ارتش آزاد سوريه بر
خاک خود موافقت کرده و حتی امکان دارد که در صورت گسترش کشمکش، با اختصاص
مناطق حفاظت اهالی در خاک سوريه موافقت کند. ترکيه مانند شماری از بازيگران
منطقه ای از درگيری يک جنگ داخلی مذهبی هراس دارد که با سرايت به کشورهای
همسايه، از لبنان تا عراق را فراگرفته و منطقه را به آتش بکشد؛ روشن است که
چنين خطری جدی تر از «تهديدهسته ای» ايران است.
به رغم تبليغ فراوان رسانه اي، گزارش آژانس بين المللی انرژی اتمی در ماه
نوامبر 2011، به هيچ وجه تاييد نمی کند که ايران در حال ساخت بمب اتمی است.
اين اتهامی است که ازده ها سال پيش، متوجه اين کشور است و سابقه آن به 24
آوريل سال 1984 می رسد (9). اين گزارش پرسش هائی طرح می کند که از بنگاه
های امنيتی غربی و اسرائيلی تغذيه و از دادن منابع «اطلاعات»خود به آژانس
بين المللی انرژِی اتمی خودداری می کنند. تهران پاسخی به آن نداده است.
پيمان کشورهای عرب و اسرائيل؟
همان طوری که حميد سري، استاد دانشگاه فلوريدا مطرح می کند، اين منطق مورد
عراق را در اوايل سال های دهه 2000 به ياد می آورد. «روز هفدهم مارس 2003،
سه روز پيش از جنگ، گزارش [کميسيون کنترل و بررسی و تجسس سازمان ملل به
رياست هانس بليکس] تاييد می کرد که عراق از اتهام مخفی سازی تسليحات کشتار
جمعی تبرئه نشده است». چرا چنين «اشتباه» فاحشی رخ داد؟ «مشکل مربوط به
اطلاعات نبود، و ريشه در مقدمه چينی بازرسانی داشت، که زندانی «تئوری»ای
بودند که نمی توانستند «تکذيب» اش کنند (....)، زيرا آنان از اصلی حرکت می
کردند که بر پايه آن نميشد به عراق اطمينان کرد. لذا فقدان مدرک دليل هيچ
چيز نبود، چرا که هرگز نمی توان نشان داد که آنان چيزی را پنهان نکرده اند.»
به اين ترتيب، ايران نيز مانند عراق سال های دهه 1990، «سوءنيت» خود رادر
روندی به نمايش می گذارد که هدف ، که درست هم است، نه بررسی برنامه هسته ای
ايران بلکه نگهداشتن رژِيم در مظان اتهام دائمی است. و از اين رو، ادامه ی
تلقين اين که هدف اين کشور نابودی اتمی اسرائيل است، در حالی که وزير دفاع
اسرائيل، اهود باراک توضيح می دهد که حکومت تهران دلايل متعدد ديگری دارد
که بخواهد در منطقه ای چنين بی ثبات، به بمب اتمی مجهز شود (11).
آيا با اين ترتيب، جنگ نزديک است؟
مشکل بتوان پيش بينی کرد. زيرا پيامدهای حمله به اين کشور ، به گفته همه
تحليلگران، فاجعه ای برای منطقه خواهد بود. اما، واشنگتن همچون تل آويو در
بازی اول برنده شده اند: تراشيدن دشمنی که مسئله فلسطين را در سايه می برد
و علاوه بر اين، در عمل موجب ايجاد اتحاد بين کشورهای عرب ميانه رو و
اسرائيل می گردد. در سال های دهه 1980 نيز، رونالد ريگان رئيس جمهوری
امريکا، آرزوی ديرينه ای داشت و آن متحد ساختن اعراب و اسرائيل عليه «تهديد
شوروی» بود.
انقلاب های عربی توانستند ابعاد ژئوپوليتيکی رودرروئی های منطقه را پنهان
کنند. پيش از سال 2011 نيز فرايند فروپاشی خاورميانه و حتی مغرب محسوس بود:
جنگ داخلی در عراق، بی ثباتی در کردستان، جنگ داخلی بی سر و صدا در لبنان،
تکه تکه شدن فلسطين، استقلال جنوب سودان، بی ثباتی در صحرای غربی.... نبايد
لحظه ای ترديد به خود راه داد، جنگ جديد منطقه ای جنبش های دموکراتيک را
متوقف خواهد کرد؛ اين جنگ، آغاز هرج و مرج در منطقه ای خواهد بود که مجاور
اروپاست.
--------
عنوان مقاله:
Bruit des bottes, Col�re populaire
S�isme g�opolitique au Proche-Orient, par ALAIN GRESH
-------
* به نقل از متن سخنرانی کرزی به زبان فارسی دری
پاورقی ها:
1 -
Alissa J. Rubin, « Karzai Details Vision for Long-Term Partnership with
U.S. », International Herald Tribune, Neuilly-sur-Seine, 16 novembre
2011.
2 -
Edith Schlaffer et Ulrich Kropiunigg, « Saudi Youth : Unveiling the
Force for Change », Center for Strategic and International Studies, Gulf
Analysis Paper, Washington, novembre 2011.
3 � مرکب از شش کشور کرانه های خليج فارس: عربستان سعودي، بحرين، امارات
متحده عرب، کويت، عمان و قطر
.4 � « Syria and the Arab League : the motives », Al-Akhbar in English,
18 novembre 2011, http://english.al-akhbar.com
5 � پيش از پايان جنگ اول جهاني، امپراتوری عثمانی و ايالت های عربی ميان
بريتانيا و فرانسه تقسيم شده بود. اين پيمان ها خطوط عمده مرزهای کنونی
منطقه را مشخص می کند.
6 -.
Isandr El Amrani, « In translation : Muhammad Hassanein Heykal on ”the
new Sykes-Picot” », The Arabist, 13 novembre 2011, www.arabist.net
7 -
Amal Saad-Ghorayeb, « Why Hezbollah supports the Syria regime »,
Al-Akhbar in English, 5 novembre 2011.
8 - به مقاله «حکومت ترکيه در مقابل چالش کرد، لوموند ديپلماتيک، نوامبر
2011 مراجعه کنيد: http://ir.mondediplo.com/article1740.html
9 -
Nima Shirazi, « The Phantom Menace : Fantasies, Falshoods, and
Fear-Mongering about Iran�s Nuclear Program », Wide Asleep in America,
29 d�cembre 2010, www.wideassleeppinamerica.com
10 -
Hamid Serri, « Iran�s UN Inspectors are Repeating the Iraq Mistakes »,
Informed Comment, 18 novembre 2011, www.juancole.com
11 -
MJ Rozenberg, « Iranian nuclear programme not about Israel », Al Jazeera
English, 20 novembre 2011, www.aljazeera.com
لوموند ديپلماتيک، دسامبر 2011
http://ir.mondediplo.com/article1759.html
1 دی 1390 03:39
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود..
|