سخن بگوئید شاهزاده!
بهروز ستوده

خطاب نمودن آقای رضای پهلوی با عنوان "شاهزاده" از جانب نگارنده این سطور
یا از جانب هرکس دیگر ، نه امتیاز و فضیلتی و نه حق وحقوق ویژه ای را برای
ایشان ایجاد می نماید ، بلکه بیان کننده ی نسبت ایشان با پدر خویش می باشد
که آخرین شاه ایران بوده است ، آنچنانکه نام هائی از قبیل رویگرزاده ،
درویش زاده ، طبیت زاده ، چوپان زاده و غیره که هیچ ارزش و یا ضد ارزشی را
برای صاحبان آن نام ها و حرفه ها به همراه نمی آورد ، و تلاش کسانی برای
عجین ساختن واقعیت یک "نام" با باورهای سیاسی و ایدئولوژیک خویش و کشاندن
این " نام " به حوزه سیاست واخلاق ، تلاشی است نابخردانه .
شاهزاده رضا پهلوی ! شما که منهای دوران کودکی خود ، بیشترین سالهای
عمرخویش را در اروپا و امریکا گذرانده اید و با سازوکارها و قواعد جوامع
مدنی و دمکراسی های موجود در کشورهای غربی آشنائی دارید ، بی گمان می
بایستی اطلاع داشته باشید که در این جوامع ، در مقابل حقوق شهروندان ، چیزی
بنام مسئولیت شهروندان هم وجود دارد وهر حقی پذیرش و انجام مسئولیتی را
نیزشامل می شود . در این هم تردیدی نمی توان داشت که شما نیز به ابعاد و
عمق انحطاط اخلاقی که جامعه امروزی ایران در آن غوطه ور است آگاهی دارید و
خوب می دانید که حکومت دروغ و تزویر جمهوری اسلامی ، در طول 33 سال گذشته ،
دروغ و دو روئی و تزویر و ریا را در میان بسیاری از ایرانیان نهادینه کرده
است و فساد و انحطاط اخلاقی را چون ویروسی خطرناک و مهلک به اندام جامعه
ایرانی رسوخ داده است بطوریکه بسیاری از ایرانیان را به موجوداتی دوچهره و
چند چهره که برای گذران زندگی خود و به اقتضای زمان ومکان مجبورند ماسک های
گوناگونی را به چهره بزنند تبدیل کرده است . بنابراین و با توجه به گستردگی
فقر و فساد و انحطاط اخلاقی و رواج روزافزون فرهنگ دروغ و تزویر که حتی
پاره از حکومتگران سابق و لاحق جمهوری اسلامی نیز بدان معترف اند ، امروزه
یکی از وظایف ملی و مبرم تمام ایرانیان دمکراسی خواه و عدالت جو، از هر
نحله و نهاد فکری و سیاسی وعقیدتی ، مبارزه با فرهنگ دروغ و تزویر و ریای
حکومت اسلامی و ترویج فرهنگ راستی و درستی و فرهنگ دمکراسی و قواعد آن در
میان شهروندان ایرانی می باشد .
شاهزاده ! گفتگوی شما با یک مجله آلمانی ، از یکسو درمیان بسیاری از
روشنفکران و فعالان نهادها و وگروههای سیاسی جامعه مدنی ایران موجی از
انتقاد را نسبت به شما برانگیخته است و از سوی دیگر هواداران شما و تمام
کسانی که سرنوشت و آینده خود را با سرنوشت و آینده شما گره زده اند بر آن
داشته است که به تفسیر و تعبیر و تحریف سخنان شما در آن مصاحبه روی آورند ،
و در این میان سکوت شما ، عدم شفاف سازی و عدم پاسخگوئی شما در مورد مصاحبه
تان با مجله آلمانی نیز مزید بر علت شده و موجب ترویج بیشتر فرهنگ دروغ و
دوروئی در میان هوادران شما و هوادران نظام سرنگون شده پادشاهی در ایران
گردیده است که این چیزی نیست مگرهمسوئی و تکرار شیوه های فرهنگ دروغ و
ریاکاری جمهوری اسلامی که کسانی مانند احمدی نژاد مبلغ و مروج آن می باشند
.
شاهزاده ! قصد من ازاین نوشته کوتاه ، بررسی و قضاوت در مورد درستی و یا
نادرستی گفته های شما در مصاحبه با مجله آلمانی نیست ، بلکه می خواهم در
مورد یکی از ابتدائی ترین قواعد دمکراسی و جامعه مدنی که شما تا کنون در
مورد آن فراوان سخن گفته اید و سران جمهوری اسلامی را به نقض آن قواعد متهم
ساخته اید ، یعنی پاسخگو بودن و شفاف سازی و مسئولیت پذیری در برابر مردم
ایران چند خطی برشته تحریر در آورم ، زیرا براین عقیده ام که رعایت و
باورمندی به سه اصل یاد شده در بالا برای باورمندان به دمکراسی و جامعه
مدنی که شما نیز همیشه در سخنان خود از ساماندهی چنین جامعه ای پشتیبانی
کرده اید از ضروریات است ، و اعتماد شهروندان یک کشور نسبت به مدیران و
مجریان اداره امور جامعه از رعایت همین سه اصل بظاهر ساده نشأت می گیرد که
متأسفانه نه در دوران حکومت استبدادی پدر شما و نه در دوران حکومت استبدادی
خمینی و خامنه ای ، هیچکس در مقابل شهروندان ایرانی که در حقیقت صاحبان
اصلی حقوق اند پاسخگو نبوده است . حتی احزاب و سازمان ها و شخصیت های سیاسی
مدعی آزادی و دمکراسی که اپوزیسیون رژیم سلطنتی و حکومت اسلامی را تشکیل
داده و می دهند به اعتبار اینکه هوادرانشان توسط دو رژیم دیکتاتوری کشتار
شده و زندان و شکنجه و اعدام را متحمل شده اند ، خود را بی نیاز از
پاسخگوئی در مقابل مردم ایران دانسته و می دانند ، و نتیجه ی محتوم عدم
مسئولیت پذیری و عدم پاسخگوئی و عدم شفاف سازی چه از جانب حکومتگران و چه
از طرف اپوزیسیون دو دیکتاتوری پادشاهی و اسلامی ، همین است که امروز شاهد
آن می باشیم : بی اعتمادی مطلق مردم ایران نسبت به حکومتگران و مدیران
جامعه و هم نسبت به اپوزیسیون جمهوری اسلامی و احزاب و گروهها و شخصیت های
سیاسی مخالف رژیم .
شاهزاده رضا پهلوی ! چند هفته ازانتشار مصاحبه شما با مجله آلمانی می گذرد
، در این مدت دهها مقاله در نقد گفته های شما در سایت های اینترنتی درج
گردیده است ، در حالی که شما زنده و سالم هستید و هر لحظه که اراده کنید می
توانید در مورد مصاحبه ی مذکور توضیح دهید آیا براستی چه حکمت و ضرورتی در
کار است که خود سکوت کنید اما اطرافیان وهوادران شما به تفسیر و تحلیل و
تحریف گفته های شما بپردازند ؟ مگر شما خود را در جایگاه خمینی و خامنه ای
و یا امامان و قدیسان غایب و متوفی مذهب تشیع قرار می دهید که آخوندهای
شیاد و مردم فریب به فراخور حال و منعفت خویش در هر زمان و موقعیتی به نقل
و تفسیر روایاتی ازگفته ها و شنیده هائی از پیغمبر اسلام و امامان شیعه و
خمینی و خامنه ای می پردازند ، هواداران شما نیر به تفسیر مصاحبه شما با
مجله آلمانی بپردازند و هر کدام از آنان ازگفته های شما تعبیرها و روایات
مختلفی را ارائه دهند ! و مگر شما در مصاحبه با مجله آلمانی ، مباحث فلسفی
پیچیده و غیرقابل فهمی عنوان کرده اید که این کاسه لیسان قدرت طلب می
بایستی گفته های شما را ساده کرده و به زبان عامه فهم درآورند ؟!
راستی چرا به خیل چاپلوسان و متملقان پیرامون
خویش که خواب دسترسی به قدرت را در سایه شما جستجو می کنند نمی گوئید که
برای تفسیر و توجیه یک مصاحبه ی انسانی خود زنده و حی وحاضر است ، نیازی به
این همه معلم و مفسر و مترجم نیست ؟ و چرا به آنها نمی گوئید که شما به
عنوان یک انسان عاقل و بالغ و به عنوان یک شهروند مسئول ، می توانید مسئول
گفته های خود باشید و برای توضیح در باره مصاحبه خود با مجله آلمانی حاضرید
که در برابر دوربین تلویزیون ظاهر شده و از آنچه که گفته اید دفاع کنید و
یا اگر ازآنچه در آنجا بر زبان رانده اید پشیمان اید با یک پوزش خواهی از
مردم ایران ، وفاداری خود را به قواعد دمکراسی در برابر جامعه مدنی ایران
به قضاوت افکار عمومی بگذارید ؟
آری سخت است ، همانگونه که برای محمد نوری زاد ها سخت بوده است که به
خطاهای گذشته خود اعتراف کنند و از مردم ایران پوزش خواهی کنند ، بویژه
برای کسانی مانند شاهزادگان که از روزی که چشم گشوده اند ، در پیرامون خود
چیزی بجز چاپلوسی و تملق از صاحبان قدرت ندیده و نشنیده باشند . اما بهرحال
برای بازگشت به دامان مردم زخم خورده و خسته ای که صد سال است از شاه و شیخ
و چپ و راست دروغ شنیده اند و ازطرف هرکس و ناکسی به اعتمادشان خیانت شده
است جز این راه دیگری متصور نیست .
شاهزاده رضا پهلوی ! باور کنید که مردم ایران از این همه دروغ و دو روئی
خسته شده اند و تشنه راستی و درست کرداری و درست گفتاری سیاستمداران و
کنشگران سیاسی و اجتماعی اند . باور کنید که نخبگان اهل علم و دانش و
کنشگران جامعه مدنی ایران از چاپلوسان و دروغگویانی که به امید کسب قدرت در
سایه شما خیمه زده و بر روی شما شرط بندی کرده اند بی زارند ، و شما خوب می
دانید که دیکتاتورها از پستان مادران خود شیر دیکتاتوری و تجاوز به حقوق
مردم ننوشیده اند ، قشری از دروغگویان وچاپلوسان قدرت طلب آنقدر در آنان
میدمند تا از آنان هیولای مخوفی بسازند چون که در سایه آن هیولا بهتر و
بیشتر می توان غارتگری کرد و حقوق مردم را پایمال نمود . به زندگی و سرنوشت
پدر خود نظر افکنید که چاپلوسان فرصت طلب چگونه او را به خدایگانی و خورشید
آریائی رساندند ! خمینی را بیاد آورید که چگونه او را به امامت رساندند و
در ماه پیاده اش کردند تا عوام جاهل تصویر او را ماه رؤیت کنند ! و حالا
آقای خامنه ای را ملاحظه کنید که چگونه او را از روضه خوانی به مقام
نمایندگی خدا و مهدی موعود شیعیان در روی زمین رسانده اند !
شاهزاده ! آئینه زندگی و سرنوشت سه دیکتاتور ایران در نیم قرن گذشته و نقش
مخرّب مشاوران چاپلوس و پیرامونیان تشنه ی قدرت و ثروت در پیش روی ما است و
می تواند برای تمام مدعیان اداره جامعه ایران و مدیران حکومت آینده ایران
عبرت آموز باشد ، بشرط اینکه این افراد رعایت قواعد دمکراسی را از قبل
تمرین کرده باشند ، و بشرط اینکه مسئولیت پذیری ، پاسخگوئی و شفاف نمودن
اعمال و رفتار و گفتار خود را در برابر مردم ایران به اثبات رسانده باشند ،
و بدون شک در فردای ایران آزاد ، پیشینه افراد می تواند معیار و میزانی
باشد در دست مردم این سرزمین برای تشخیص سره از ناسره و انتخاب مدیران و
مسئولان شایسته و صادق برای اداره امور کشور.
21 تیرماه 1391
11 جولای 2012
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|