مقاله

 

 


یاشار سهندی: شاهزاده در تعلیق



در شماره گذشته همین نشریه ( انترناسیونال) چند سوال ساده از رضا پهلوی ( ولیعهد محمد رضا پهلوی) پرسیدم . ما میدانیم ایشان به خود زحمت جواب دادن نمی دهند. اولا اینکه جوابشان به سوالات ما منفی خواهد بود مگر اینکه معجزه از نوع معجزات موسی روی دهد. دوما این شاید مهمتر باشد که امثال ما در نزد ایشان تا همان حد "عزیز" هستیم که دقیقا سوال نپرسیم. اما به یک سوال پاسخ صریحی داده اند که اينجا ميخواهم به اين بپردازم.

 مجله "اشپیگل" اخيرا در سفري كه به آلمان داشتند به "گفتگو" با ایشان پرداخته و خانم الهه بقراط زحمت ترجمه آنرا کشیده اند. شاید بتوان مدعی شد که این اولین بار است که من به صراحت بیشتری نظرات ایشان را میخوانم. شاید فکر کرده اند خواننده آلمانی زبان است و چیزی از تاریخ این مملکت نمی داند اما به واقع ایشان همانطور که در این گفتگو اشاره کردند به دول غرب پیشنهاد ميكنند که وقت آن است که این دول با اپوزیسیون به گفتگو نشیند و ایشان پیش دستی کرده و گفتگو راشروع کرده اند! پر واضح است که منظور از اپوزیسیون خودشان هستند نه کسانی که عزم جزم کرده اند بساط دنیای کهن را برچینند و دنیای بهتری جایگزین آن سازند. تجربه ایشان از سی سال گذشته ایضا تاریخ ایران این است که باید چشم طمعکاران به ایران را کور ساخت. ایشان همان ادبیاتی را بکار میبرند که شاه گذشته بکار میبرد و همان استدلالی را بکار میبرند که حکومت فعلی ایران در آستین خود دارد: یعنی جلوگیری از نفوذ بیگانه به این خاک پاک و مقدس.

به گفته ایشان در کار حکومت پدر ایشان " عناصری ( منظور مارکسیستها) که با منافع خارجی پيوند تنگاتنگ داشتند." اخلال میکردند. ایشان ادامه میدهد: " فشار تعيين‌کننده اما از خارج می‌آمد" و پدرمرحوم ایشان در کار چرخاندن مملکت دچار مشکل میشدند. به گفته شاهزاده: "از نظر تاريخی ايران همواره يک طعمه فريبنده بود. و هنوز هم هست.

" تا همينجنا ميتوان نگاه ايشان را متوجه شد. یکی از اتهامات اصلی حکومت شاه سابق و شاه عمامه به سر کنونی همیشه این بوده است که مخالفان نظامشان را متهم به رابطه به بیگانگان کنند و تا بتوانند ایشان را سرکوب کنند. از تظاهرات اخیر در خیابانهای ایران بگیرید تا یک واقعه کوچک در زمان شاه، بلا درنگ دستگاه امنیتی و تبلیغاتی هر دو رژیم دخالت بیگانه را مقصر قلمداد میکردند؛ و همیشه گویا "دست انگلیس" در کار بوده است و شاهزاده نوید میدهد که به اين تاكتيك تسلط دارد و همه مخالفان را به ارتباط به بیگانگان متهم ميکند چون : ایران طعمه فریبنده بود و هنوز هم هست" و برای اینکه این منویات شاهانه برای مبارزه با بیگانگان حتما اجرا شود ساواک، "واواک" و یا هر نام کوفتی دیگری که داشته باشد لازم است. واین تنها جواب ایشان به یکی از سوالاتی است که مطرح کردیم وشاهزاده پاسخ داده است و جوابشان مثبت است شاهزاده میگوید:" هر کسی اين را قبول دارد که يک حکومت به نهادی برای حفظ امنيت ملت ( شما بخوانید دولت سرمایه داری) نياز دارد." این هر کس البته جز کسانی مانند خود شاهزاده کی میتواند باشد؟

 شاهزاده غوره نشده مویز گردیده؛ چرا که از الان تضمین میدهد که " نیروهای خودسر از این دستگاه امنیتی سواستفاده خواهند کرد. نظر ایشان را بخوانیم:" هر کسی اين را قبول دارد که يک حکومت به نهادی برای حفظ امنيت ملت نياز دارد. ولی آيا سوء استفاده از قدرت ممکن است؟ بله. آيا عناصری وجود دارند که حقوق بشر را زير پا بگذارند؟ بله. هيچ کس نمی‌تواند اينها را منکر شود."(!) آیا توضیح بیشتری در این باب لازم است؟

ایشان معتقد است انقلاب ٥٧ یک "جنون انقلابی" بود که مردم هسیتریک شده آنرا دامن زدند ایشان میگویند:" بيشتر مردم اصلا نوشته‌های او ( خمینی) را نخوانده بودند. پديده‌ای که شکل گرفت، يک هيستری عمومی بود که ملت را به نوعی خلسه و نشئگی مذهبی فرو برد." همه ما میدانیم و همانطور که شاهزاده در این گفتگو میگوید خمینی نتیجه کنفرانس گوادلپ بود برای کاری که شاه دیگر قادر به انجام آن نبود. این بورژوازی بود که برای سرکوب انقلاب مردم ایران دست به عمل هیستریکی زد و مومیایی هاي تاریخ را بیرون کشید و به جان توده مردم انداخت تا سر مردم را به سنگ بکوبند. مردم ایران آزادی و رفاه میخواستند و نه خمینی؛ اگر آن گونه بود که شاهزاده میگوید که باید بعد از ٢٢ بهمن همه میرفتند به خانه هایشان ( هر چند همان ٢٢ بهمن تمام بند و بست های "پشت و پرده را نیز بهم ریخته بود.) همه ما شاهد بودیم که بعد از ٢٢ بهمن سرکوب خونین ادامه یافت تا ٣٠ خرداد ٦٠ به بار نشست. اما شاهزاده عمل مردم را هیستری میخواند همانگونه که خمینی و اسلام کل مردم را صغیر و گمراه میدانند که برای هدایت به صراط مستقیم از هیچ جنایتی رویگردان نبوده و نیستند.

 ایشان در مقابل این سوال که فساد در دستگاه حاکمه زمان پدرشان وجود داشته است میفرمایند: "اين در طبيعت تمامی جوامعی نهفته است که از چنين رشدی ( حالا کدام رشد بماند!) برخودار می‌شوند. شايد آن زمان در ايران نيز يک مشت کسانی بودند که ثروت انباشتند. ولی به امروز نگاه کنيد که چه همه به عنوان بخشی از نظام به انباشتن جيب خود مشغولند. ولی چگونه می‌توان مانع فساد شد؟ تنها از طريق استقرار دولت حقوقی و ليبراليزه کردن کشور.

" بله ایشان به صراحت میفرمایند طبیعی است که فساد باشد چون داشتیم رشد میکردیم و چون دارند الان رشد میکنند. صد البته شاهان همه به فکر رشد مملکت بودند و طبیعتا فساد نیز بوده است! "دولت حقوقی" عنوانی است بی معنی، این روش همه کسانی است که نقشه بدبختی مردم را در جیب دارند هست که مبهم گویی کنند، چون قرار است استثمار به قوت خود باقی باشد" باید کمر بندها را محکم بست؛ چون سی سال مملکت عقب افتاده است و باید بازسازی کرد و..." وچقدر گوش ما از این حرفها پر است. شاه بیت سخن ایشان در گفتگو با اشپیگل یا در واقع با دول غرب این است که اگر روزي روزگاري ايشان به قدرت برسند دستگاه امنیتی خواهد بود، نیروهای خودسر حتما هستند و بهانه برای سرکوب فراهم است و فساد هم که نمیشود نباشد! ایشان فکر میکند که حالا شهر شلوغ شده بهتر است عرض اندامی کرده باشد و خودش را یکی از گزینه های روی میز دول غرب بسازد که سی سال پیش خمینی را برگزیدند. ایشان فی الواقع میخواهد نشان دهد از خمینی بیشتر نباشد کمتر نیست. اما دول غرب میدانند سناریو اجرا شده را دوباره نمیشود اجرا کرد. بخصوص دولتی را که یکبار مردم با انقلاب شان سرنگون کردند ديگر بازگرداندنش از حضرت فيل هم بر نمي آيد.

شاهزاده از این دول گله دارد که چرا هنوز هم زیر بال جمهوری اسلامی را میگيرند. و جواب ساده است چون این دول میدانند در مقابل انقلاب کنونی كه به جريان افتاده کاری از این گونه شاهزاده ها بر نمی آید. و برای این دول ایشان حکم شاهزاده در تعلیق را دارند که شاید روزی به کار آیند. در داستانهای کودکان، شاهزادگان موجودات سلیم النفس و عاشق پیشه هستند و چون به دلبر خود میرسند هفت روز و هفت شب جشن میگیرند و بعد به خوشکامی و مهربانی حکومت میکنند. اما شاهزاده ما نه سلیم النفس است ونه عاشق پیشه. اما چون فکر میکند شهر شلوغ است شروع کرده به هفت تیر کشی و در تخیلاتش " سور عزای ما را بر سفره نشسته است"! تجربه ما از سی سال حکومت اسلامی و نیم قرن سلطنت خاندان پهلوی به ما ثابت کرده است بیگانه با زندگی واقعی انسانها خدا شاه و آخوند است و برای شاهزاده متاسفیم که ما مردم واقعی هستیم و قصد نداریم بگذاریم کابوسی دیگر مسلط شود.*

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد