تعادل شکسته ی قدرت
ِ اسلام ِسیاسی در "ایران"
بهنام اميدوار
September 20, 2010
سرآنجام : شاهدعلائم باورو بارورشدن ظهور ِصریح ِشکست ِقدرت ِاسلام ِسیاسی
در ایران گشته و هر روزاین سرنوشت قطعی رژیم و کله گندگانش به روزترمی شوند
.این نشانه ها ونا توانائی های متعدد رژیم , چه درراس ویا در داخل سیستم
مرکزی وبنیان ِدر هم ریخته اوـ با این همه شکست های سیاسی , فرهنگی و
اقتصادی وچه حتا در بین خودی های اصول گرای افراطی متمرد و متعهدآنان نیز ,
این گواه اضمحلال واشکالش هرچه بهتروبیشترقابل رویت شده است . مخصوصن بعد
ازآنکه احمدی نژاد به خاطر حفظ مشائی ,تره هم برای فرمان رهبردر طرد او از
دولت خود, خورد نکرد ـ چهره ی این تحول آشکارترشد.
در کنار این روند طولانی مدت سیر نزول ریزش اهداف اخلاقی ـ آرمانی و
سرشکستگی معنوی رژیم ورهبران جنگ طلب و دروغ گوی آن بعد از جنگ 8 ساله
ایران و عراق(خمینی وخامنه ای)توام باافشای ابعاد بزرگ شقاوت و بی رحمی
آنان در کشتار و قتلعام 60 ـ 67 و ترور های زنجیره ای داخل و خارج وهمزمان
بابرملا شدن دامنه ی سرقت و دزدی کلان سرمایه های ملیاردی مردم توسط سران
ویاوابستگان ,ابعادآلودگی تمام ارکان رژیم و شیوع این همه فساد وسجایای زشت
دستگاه دین در بطن و متن حیات بیمارو ملتهب کشور و دلخونی ودلزدگی ویاس
میلیون ها انسان گرسنه ی عاصی و طغیانزده از این بساط مکار ورسوا ومسخرگی
صرف دعاوی این جماعت در نگاه و تجربه ی خشمناک مردم زجرکشیده , نخواستن ,
ندادن و نیافتن کوچکترین و کمترین پاسخ و راه حل و نرمش به مردم به جان
آمده از طرف دولت های خائن هردوجناح , از آغازفاجعه ی اسلام سیاسی تا به
امروز ـ همه وهمه وضعیت امروزی اینان رادربرابرزندگی ناگوار مردم قرارداده
ونا ممکنی ادامه حضور آنان را درذهن و عمل حیات سیاسی کشورمیسر کرده است .
به اعتبار همین بی اعتباری و بی آبروی رژیم از بالا تا پائین آن در
انظارهمگان است که: جسارت نامه ی آقای کروبی موجودیت یافته وبه دست سردار و
شیر سازندگی بی یال وکوپال حکومت ـ آقای رفسنجانی ـ به عنوان رئیس مجلس
خبرگان فعلی رسید . با این اقدام جسورانه , روایت واقعن زشت ولایت فقیه
برجسته تراز گذشته حکم ناتوانی و عدم صلاحیت گرفت و به تبع آن نالایقی و در
هم ریختگی این بساط را برای مردم آزادی خواه وبویژه در چشم تمام" گول
خوردگان" ساده لوح ایران و جهان, بیش از پیش عیان ترساخته وضربات حیثیتی
ناشی ازآن ,کمک می کند به دم گرم مبارزات از پائین توده ای و امکان واقعی
عبور ازاسلام سیاسی , که فروریزی آنرا در آینده ای نچندان دورباورمند تر
کرده است.
تحلیل ,ارزیابی واثرات این واقعه بر رژیم و آینده ی ایران چندان ساده نیست
,اما ضربه ای به اسلام سیاسی خورده که بازسازی و باز گرداندن چهره ی ملوث
آن بجای اولش ـ حتا اگر خود آقای خمینی هم زنده می بود متصور نمی شد. چراکه
این اقدام ناشی از یک ماجراجوئی قهرمانانه شخص کروبی نیست که با گوشمالی و
یاکشتن او بشود که آبروی به باد رفته ی دستگاه را دوباره به او بازگرداند,بلکه
این سرنوشت دین دولتی , متاثر از سی و یکسال زندگی دردناک مردمی است که
شرایط امروزی آنان, پایه ی این فرجام ِ دروغ ِاسلام پناهی را ساخته و
نابودی آنرا چاره نا پذیرکرده است. درنتیجه می توان به جرأت گفت که جدائی
دین از دولت امری قطعی شده است وهمرزمان ضددیکتاتوری وسکولارما در مبارزات
آتی خود , چه در حرف و یا عمل ـ کمتر در همگامی و همراهی با"جنبش همگانی
سبز"دچار تردید در سمت و سوی رو ی به جلو و سازنده ی آن شده ونگرانی های
گذشته را خواهند داشت!
اما سوال جدی این است که باشکستن بت ولی فقیه , دولت سرکش او هم متاثر از
این ضربه خواهد شد؟ آینده و رابطه ی این دو با هم کدام مسیری را طی خواهد
کرد؟ ومسئله ی تحریم های گسترده که هر لحظه گلوی مردم را فشرده تر خواهد
گرفت , در معادله پیچیده آتی چه نقشی رادر این میان خواهند داشت. آیا
همانطوریکه نگرانی اش می رود وبعضی ها نیز می گویند , نیروی سپاه وبسیج خود
را در خدمت دولت و سرکوب مردم قرار خواهند داد؟ آیا رفتن احمدی نژاد به
امریکا , روابط پشت پرده ای هم خواهد داشت که توسط آن بشود : با رفرم از
بالا و جابجائی مهره ها و تغیرنسبی درساختار دولت دینی , مانع ازاقدام
براندازی رژیم توسط مردم شد ؟آیا نزاع حاکمان برای کسب قدرت وثروت
بیشتروارتجاع دین حامی اوـ هر دو با هم و موازی درچشم اندازه نابودی اند یا
نه ـ ایران ویران از آن به بعد شاهد یک دیکتاتوری عریان نظامی خواهد شد؟
حفظ صیانت نفس و تلاش برای بقا , هراقدامی را برای خود امری طبیعی می داند
و تردید نباید داشت که این عزم در پیش روی این حاکمان رو به مرگ هست وآنها
از اعمال هر جنایتی آبا و یا کوتاهی نخواهند کرد. یادمان نرود که بخشی
ازسران سپاه و بسیج صاحبان بزرگترین منابع مالی و سرمایه گذاری در کشور و
از سارقان اساسی اموال مردم می باشند که بسادگی تن به نابودی گنج های باد
آورده و قدرت بلامنازع خود نخواهند داد. هیچ عذرو بهانه ای براهمال وکنار
آمدن با پاسیفیسم ,از هیچ فرد و یا سازمانی پذیرفتنی نیست و دلیلی هم برایش
وجود ندارد که بویژه امروز در راه تعمیق و همبستگی جنبش همگانی سنگ اندازی
کند و نسبت به این مهم آرامش گیرد. بزرگترین مانع سوسیالیزم و مدنیت آگاه ,
برابری وبرادری ودشمن انسان و آزادی او, این حکومت پلید است که باید توسط
همه ی مصدومین و متضررین آن یعنی قریب به اتفاق مردم سرنگون شود . عزم جزم
جریانهای متنوع سیاسی مایه ی وحدت و همبستگی و دلگرمی توده ای برای پیروزی
نهائی پیشرو خواهد شد.
بیستم سپتامبر 2010
_______________________________________________________
|