مقاله

 

 


ياشار سهندي: شيخ در پي فريب



مادر منصور اسانلو به ديدار مهدي کروبي رفته و از ظلمي که به فرزندش و خانواده اش ميرود شکايت برده. شيخ اصلاحات در مقام دلداري از اين مادر گفته است: "من به عنوان عضوي از اين نظام شرمنده شما هستم؛ ولي اين رفتارها را به حساب اسلام و امام نگذاريد." خب اگر قرار باشد رفتارهاي ظالمانه نظام جمهوري اسلامي که شيخ خودش را عضوي از آن ميداند را به حساب اسلام و نظام اسلامي نگذاريم پس بايد به پاي چه کسي بنويسيم؟ ايشان تاکيد کرده است که به پاي "امام" هم نگذاريم. خب ظاهرا ديواري کوتاهتر از احمدي نژاد نيست تا تمام تبهکاريها را به حساب او بگذراند و يقه خود را برهانند. بايد پرسيد آيا در دوران رياست شيخ اصلاحات بر مجلس همين نظام٬ معلمان جلو مجلس جمع نشدند و فقط خواستند فيش حقوقي نمايندگان را مشاهده کنند و بدين خاطرباتوم خوردند و فحش شنيدند؟ بعد هم اخراجي و زنداني دادند و هنوز که هنوز است به خواسته هاي آنها جواب نداده ند؟ مگر در همان مجلس نبود که کارگاههاي زير پنج نفر را از گردن نهادن به همان قانون کار جمهوري اسلامي معاف کردند؟ بدين طريق دست کارفرمايان را براي استثمار بي حد وحصر باز گذاشتند؟ مگر در زمان رياست ايشان بر مجلس حکومت اسلامي به روي کارگران خاتون آباد که فقط خواستار ابقاي کار خويش بودند آتش نگشودند و کارگران را کشتار نکردند؟

 اينها چند نمونه كوچك است از همه آن چه در زمان مثلا دوران اصلاحات اين رژيم بر كارگران گذشته است و ايشان لقب "شيخ اصلاحات" را از همان زمان يدک ميکشند. اين "رفتارها" در دوران "دولت اصلاحات" را اما به پاي چه کسي بايد نوشت؟ آيا امام مرحوم ايشان معتقد نبودند " اقتصاد زير بناي الاغ است" و کسي که اينچنين مي انديشيد اصلا جاي تعجب ندارد که يک سر سوزن به فکر آسايش و رفاه مردم نباشد؛ اين بماند که اين "انديشه" يک تعرض سياسي بود؛ فرمان حمله بود به سطح زندگي توده مردم زحمتکش. آيا ايشان نبودند که فتوا دادند اعتصاب حرام است؟ آيا در زماني که ايشان در قيد حيات بودند رهبران کارگران تعقيب و دستگير و مورد شکنجه واقع نمي شدند؟ مگر به دار کشيده نشدند؟ مگر تيرباران نشدند؟ آيا رهبران کارگران اخراج نشدند ؟ آنزمان جناب شيخ کجاي اين نظام بودند؟ رياست "بنياد شهيد" را داشتند و با رياست به همين بنياد شهره آفاق شدند اما در تبهکاري و غارت ثروت مردم. آيا ايشان از اين کارهاي خود و امام خود نيز شرمنده هستند؟

در هفته گذشته خبري تکان دهنده از سوي "تابناک" منتشر شد که يکي از کارگران کيان تاير در محوطه کارخانه به دليل فشارهاي عصبي و مالي با حلق آويز کردن خويش قصد خودکشي داشت. اين کارگر اما خوشبختانه به کمک همکارانش نجات يافت. اما چه جاي خوشبختي؟ زندگي جهنمي هنوز برقرار است، هنوز هم کارگر اصلا انسان حساب نمي شود که بخواهند حقي براي او قائل شوند. در "دوران امام" و "دوران اصلاحات" اين حکومت چند نفرديگر کارگر دست به خودکشي زدند؟ ميليونها نفر در سي و يک سال استقرار نظام جمهوري اسلامي زندگي شان تباه شد؛ ايشان، فقط شرمنده اين 5 ساله اخير هستند. دسيسه گران نظام جمهوري اسلامي در پي آن هستند که منصور اسانلو را تا وقتي از پاي در نيامده در زندان نگه دارند براي همين دوباره او را متهم کردند که "اقدام عليه نظام" انجام داده است و دوباره او را ميخواهند دادگاهي(!) کنند. اين اما شيوه عادي در اين دستگاه جهنمي است. همان امامي که ايشان سعي دارد از جنايت مبرا سازد با يک فرمان دستور قتل عام زندانيان سياسي را صادر نمود. آنها که طبق قوانين و دادگاههاي همين حكومت هم حكم زندان گرفته بودند و دوران محکوميت خودشان را ميگذراندند و حتي آنها كه دوره محكوميتشان تمام شده بود٬ و آنها كه فله اي در خيابانها فله اي دستگير شده بودند با چند سوال به جوخه اعدام سپرده شدند. آيا ايشان شرمنده اين کشتار هم هستند و حاضرند به عنوان يک عضو اين نظام پاسخگويي "جنايت عليه بشريت" امام و نظام خويش باشند؟ يا شايد ايشان هم به شيوه همه هم کيشان و همسلکان خويش مي خواهد اين قتل ها را به گردن مجاهدين بيندازد يا تحت عنوان اينکه يک استثنا بوده و شرايط جنگي ايجاب ميکرده است تا اين جنايت صورت بگيرد توجيه ميکنند؟

اما شرمند گي بايد يک جايي معني داشته باشد. يکسال است شيخ اصلاحات اپوزيسيون يک بخش از نظامي شده که امام مرحوم شان پايه گذاري کردند اما من بخاطر نمي آورم يک کلام گفته باشند که سطح زندگي کارگران بايد تغيير کند. اين بماند که با لايحه "هدفمند کردن يارانه ها" موافق هستند اما احمدي نژاد را آدم قابلي براي اجراي اينکار نمي دانند. اسانلو براي بهبود سطح معيشت کارگران دست به "فعاليت اتحاديه اي" زد و به همين جرم ربوده شد و اکنون در بدترين شرايط در زندان بسر ميبرد اين کم بوده که در بيرون از زندان خانواده او به شدت تحت فشار و آزار و اذيت هستند که نمونه اخير آن ربودن " عروس اسانلو" و ضرب و شتم شديد ايشان بود که منجر به سقط جنين گشت.اما اين "رفتار" عليه خانواده فرد زنداني بهيچ وجه تازگي ندارد؟

 شيخ حتما به خاطر دارد اين نظام و زماني که ايشان در اين نظام برو و بيايي داشت و عزيز کرده امام شان بودند به زنان مجرد اعدامي قبل از اعدام تجاوز ميکردند و براي اينکه خانواده طرف را از نظر روحي نابود سازند، در خانه ظاهر ميشدند و با دادن يک جلد قران به زبان شرعي ميگفتند به دختر خانواده در زندان تجاوز شده است و اين کم بود مدتهاي طولاني "بچه هاي سپاه" هر چند مدت يکبار به خانه اعدام شدگان يورش ميبردند. محال ممکن است ايشان اين "رفتارها" را به خاطر نداشته باشد. اگر ايشان مثل بسيار کسان ديگر در اين مواقع دچار آلزايمر ميشوند اما در اين يکساله اخير بارها اين جنايتها ياد آوري شده و حداقل يکبار به گوش شان خورده است اما ظاهرا گوش شيخ براي اين جنايتها شنوا نيست. اما چرا شيخ اصلاحات تازه يادش آمده است که کارگري هست به نام اسانلو که در زندان است واجازه داده که مادر اسانلو به ديدار ايشان برود؟

 شيخ اصلاحات حتما به خاطر دارد که انسانهاي زياد گمنامي در سي و يک سال گذشته نيست و نابود شدند که چيزي فراتر از اسانلو نمي خواستند. اما چرا شيخ از ديگر رهبران کارگران صحبتي به ميان نمي آورد؟ چرا از علي نجاتي كارگر هفت تپه كه در زندان بود نمي گويد؟ چرا يادي از رضا شهابي نمي کند؟ چرا از بهنام ابراهيم زاده حرفي نميزند؟ ميگوييم شايد اسم اين ها را نشنيده است. اما چرا ما نشنيديم وقتي که محمود صالحي به جرم برگزاري اول مه در زندان بود و كارزاري جهاني براي نجات او براه افتاد كه در ايران هم هركس بود شنيد٬ ايشان لام تا کام سخني گفته باشد؟ چرا رهبران کارگران در سنندج به همين جرم صالحي شلاق خوردند اما شيخ ما سکوت کرده بود؟

زمانه اما تغيير يافته است. جنبش کارگري يک جنبش اعتراضي قوي شده است که رهبران شناخته شده در سطح جهان دارد که نمي شود به روي خود نياورد که نيستند. با وجود آنکه در يکسال گذشته سعي بسيار از جانب کارشناسان بورژوازي صورت گرفت تا اين جنبش نديده گرفته شود و کارگران را طرفدار و پشتيبان احمدي نژاد قلمداد کنند اما اين جنبشي بود که نشان داد که نظرات کارشناسي شده مشتي اباطيل نيستند. اين جنبش نمايندگان خويش را دارد که در سطح جامعه معرفه هستند و کسي نمي تواند حذف شان کند. اين جنبشي است که مي تواند در اعتراض به اعدام فرزاد کمانگر جامعه کردستان را به اعتصاب بکشاند. اين جنبشي است که نمايندگان سياسي اش ( کمونيستها) سطح توقعات جامعه را بالا بردند. کمونيستها کاري کردند که امثال موسوي مجبورند که از واژه هاي آزادي و برابري استفاده کنند. و کسي مانند کروبي را وادار کند از "رفتاري" که با اسانلو ميشود اظهار شرمندگي کند. اما همه اين "رفتارها" را بايد به حساب نظام گذاشت و نه تنها "امام" بلکه از ريز و درشت اعضاي اين نظام در اين جنايت سازمان يافته نقش داشتند. ديگر "خدعه" و نيرنگ کارساز نيست. کسي که هنوز از دوران خميني به عنوان "دوران خوش امام" ياد ميکند و خواستار بازگشت به آن است در اظهار شرمندگي اش هم خدعه ميکند.

 جناب کروبي فکر ميکند شايد کسي "دوران امام" را به خاطر ندارد و جامعه باور کرده است يک مشت از دنيا بريده و در پي سعادت اخروي که در ميان موشک و گلوله و بمب شيمايي به رقص "سماع عارفانه" ميپردازند و کاري به خير و شر آدمها نداشتند در حکومت بودند و امام ايشان "پيرمرد جماراني" بود که فقط در پي سعادت مردم از طريق شهادت و قبل از آن عارف شدن مردم بود. يک چيزي مانند تصويري که حاتمي کيا از دوران خوش امام در فيلم هايش به تصوير ميکشد. اما در تاريخ واقعي آن دوران بسيار بيش از اين دوران جنايت شد و خيزش مردم و مقابله با حاكمين است كه نميگذارد امروز به اندازه دوره خميني جنايت كنند و قتل عام راه بيندازند. خشونت در حد نهايتش از همان دوران پايه اش گذاشته شد و احمدي نژاد ادامه منطقي همان نظام است. ما كارگران و همه مردم ميدانيم كه براي رهايي بايد کل اين نظام كثيف را به زير کشيد و سرانش را در دادگاه ها به محاکمه کشيد.*

 

____________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد