تاریخ انتشار :04.08.2023
شجاعت یا فرافکنی؟
فرج سرکوهی

آقای عمار مالکی به نقل این جمله دکتر
شایگان «ما روشنفکران (دهه ۴۰ و۵۰) پرت بودیم و تحلیل درستی از
جایگاه خود در جامعه و جامعه خود در جهان نداشتیم. یکی دیگر از
آسیبهای جامعه ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود. باید اعتراف کنم
شرمندهام که نسل ما گند زد!»، نوشتهاست «روشنفکری که شجاعانه خود
و نسلش را نقد کرد، درگذشت».
اقای مالکی! من این را میفهم که چرا اینگونه جملههای
آیهگونه(!)، آب از لبولوچۀ چپستیزان، اصلاحطلبان حکومتی و
فرهنگیکاران امنیتی رسانههائی چون «کیننامه» و توابع، سرازیر
میکند، اما کاش شما تا این حد از دهههای چهل و پنجاه خبر داشتید
که بدانید، آقای شایگان، در آن زمان از چهرههای فعال گرایش «احیا
و بازگشت به سنتهای اسلامی» بود که فرهنگ غربی را منحط و... و
تمامی گرایشهای لائیک و دموکراسیخواه و چپ را «فراوردههای فرهنگ
منحط غربی» تلقی میکردند! و نهتنها روشنفکری منتقد یا مخالف
سلطنت پهلوی نبود، بلکه آدمی بود «در خدمت دم و دستگاههای عریض و
طویل و آب و نان دار دربار پهلوی».
خانم فرح پهلوی در آن زمان، با سرمایهگذاری هنگفت مالی و تبلیغاتی
و معنوی و امنیتی، برای احیا و حفظ و اشاعۀ «سنتهای اسلامی»
میکوشید. یکی هم به این دلیل که به خطا فکر میکردند، سنتهای
اسلامی، پادزهر موثریست عليه دموکراسیخواهان (از جمله جبهه ملی و
چپها) و سلطنت را بیمه میکند، اما «از قضا سرکنجبين صفرا فزود/
روغن بادام خشکی مینمود».
نگاه کنید به کارنامۀ نهادها و جریانهائی که خانم فرح پهلوی راه
انداخت یا مدافع و حامی آنها بود؛ مثل «انجمن حکمت و فلسفه» با
دکتر نصر، «مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی» با دکتر صفوت، «مرکز حفظ
بافت معماری سنتی» با مهندس دييا، تشویق نقاشی سقاخانه و
قهوهخانه، برخی برنامههای جشن هنر و ...؛ کتابهای «آسیا در
برابر غرب» و «بتهای ذهنی و خاطره ازلی» شایگان، کتاب «آن چه خود
داشته» احسان نراقی در همان دههها منتشر شدند، آثاری در تبلیغ
همین تلاشها (بد نیست بخوانید).
جالب است که بخشی از دربار پهلوی از سویی، و کسانی چون آقایان
خمینی و جلال آلاحمد و... از دیگر سو، همزمان برای احیاء سنتهای
اسلامی میکوشیدند و زمینههای فرهنگی رواج این سنتها را در جامعه
فراهم میکردند و آن هم با «منحط» خواندن «فرهنگ غربی» و تمجید و
تبلیغ سنتهای اسلامی (این همراهی، خود موضوعیست مهم).
دیدیم که زمینهسازی فرهنگی برای احیای سنتهای اسلامی در جامعه،
چه نقش مهمی داشت در پدید آمدن جمهوری اسلامی و چه نتیجهای.
جمهوری اسلامی حاصل دهها مولفه و عامل است؛ از عوامل فرهنگی آن
یکی هم همان فعالیت گستردهی گرایش «احیا و حفظ و اشاعه سنتهای
اسلامی» است که حتا در تلویزیون حکومتی دوران سلطنت، برنامهی ثابت
هفتگی داشت، با حضور باز هم ثابت آقایان احمد فردید و احسان نراقی
در نقش مبلغان «انحطاط فرهنگ غرب و بازگشت به سنتهای اسلامی» و...
اگر قرار است زمینههای فرهنگی جمهوری اسلامی را بشناسیم، «گرایش
احیا و حفظ و اشاعه سنتهای اسلامی» در هر دو سوی همسو (فرح پهلوی
و شایگانها، فردیدها و نصرها از سوئی، و خمینی و آلاحمدها و
بازگانها و شریعتیها از دیگر سوی) را باید دید.
اگر قرار است روندی فكری را بر اساس نتیجه عملی آن داوری کنیم،
«گرایش احیاء و حفظ و اشاعه سنتهای اسلامی» روندی بود در خدمت
پدید آمدن جمهوری اسلامی و پیروزی سنتهای اسلامی بر گرایشهای
دیگر انقلاب، از جمله بر لائیکها و دموکراسیخواهان که از نگاه
گرایش «احیاء و حفظ و اشاعه سنتهای اسلامی» «غربی و منحط» تلقی
میشدند؛ پس این نه "نسل شایگان"، آنگونه که او و شما نوشتهاید،
بلکه کسانی چون «شایگان و نراقی و نصر و فرح پهلوی و فردید و خمینی
و ...» بودند که به گفته او «گند زدند » و این «گند زدن»، ربطی
ندارد به نسلی از روشنفکران ایران و ربطی ندارد به «چپزدگی» آن هم
از نوع «شدید»؟
خطاهای روشنفکران و چپها را در آن زمان نیز میتوان و باید جدی
بررسی کرد، اما نه اینگونه بیربط که در جمله شایگان است؛ برخلاف
گفته شما، آقای شایگان در این جمله، نه خود را نقد کردهاست و نه
نسل خود را؛ برعکس، کوشیدهاست «گند زدن» خود و همفکران خود را
پنهان کند و گناه را به گردن چپها بیاندازد (درین باره یادداشتی
مینویسم و اینجا به همین بسنده میکنم). یک نکتهی دیگر این که
جملهای تا این حد نادرست، کسی را به وجد آورد از شاخصه بیماری
آشکار یا پنهان چپستیزی نیست؟ نقد چپ امری متفاوت و دیگر است تا
چپستیزی!
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|