تاریخ انتشار :09.07.2023
شورشهای
فرانسه: چرا حومههای فقیر شهری دائما فوران میکنند؟
هنری استیه

آتش گسترده شورشی که این روزها فرانسه را فرا گرفته است، وضعیتی
استثنایی نیست. شعله این اعتراضها با قتل نائل ۱۷ ساله، از سوی
پلیس روشن شد. به گفته پلیس او از دستور توقف خودرو در نانتر،
منطقهای نزدیک پاریس، سرپیچی کرده بود.
این تراژدی بار دیگر مناطقی در فرانسه را که اصطلاحا «بانلیو»
خوانده میشوند به مرکز توجه همگان آورده است، مناطقی در حومه
شهرهای فرانسه که با موج دیگری از شورش روبهرو بودهاند.
از نگاه بعضی، خشونت نتیجه فقر و تبعیض است؛ بیماریهای عمومیت
یافته اجتماعی که برای مناطق مسکونی فلاکت زده در فرانسه، تقدیری
جز ماندن در شکل حلبیآباد باقی نمیگذارد.
دیگران شورشها را در اساس معضل نظم و قانون میدانند؛ دار و
دستههای تبهکار و مجرمان خرده پایی که از خشم عمومی علیه مرگی
تراژیک، بهانهای برای گستراندن بذر هرج و مرج میسازند.
اما هر نگاهی که به بانلیوهای فرانسه داشته باشید، معضلات آنها
مدتهای طولانی است که از سوی مقامات این کشور به رسمیت شناخته شده
است و بنا نیست به زودی حل شوند.
در سال ۱۹۷۷، ریموند بار، نخست وزیر وقت فرانسه، نخستین طرح
بازسازی مناطق مسکونی را با این دغدغه که آنها ممکن است به « گتو»
تبدیل شوند، به اجرا گذاشت.
در طول زمان، «سیاستگذاری برای شهر» توسعه یافت و همه چیز از مسکن
تا آموزش، اشتغال، سلامت عمومی و فرهنگ را با هدف کاستن شکاف بین
این حومهها و مناطق دیگر کشور در برگرفت.
ملغمهای از دستگاههای رسمی برای این هدف راهاندازی شد؛ شورای
ملی شهرها، کمیسیون بینا وزارتی برای توسعه اجتماعی مناطق شهری،
آژانس ملی بازسازی مناطق شهری، تنها چند نمونه از این سازمانها
بودند. آش در همجوشی از نامهای مخفف برای ابتکارات سازمانی به کار
برده شد؛ از اف ان آر یو، معادل برنامه ملی برای نوسازی شهری تا زد
یو اس معادل مناطق حساس شهری.
طی ۲۰ سال گذشته بیش از ۶۰ میلیارد یورو برای طرح عظیم نوسازی
بلوکهای ساختمانی و ساختن خانههای جدید و همچنین تقویت امکانات و
زیرساختهای بانلیوها هزینه شد.
اما نتیجه این اقدامات دولتی چندان چشمگیر نبود.
فقیرترین محلهها که اکنون برچسب «محلههای دارای اولویت» را بر
خود دارد، خانه بیش از ۵ میلیون انسانی است که یا مهاجرند یا نسل
سوم یا چهارم آنها را تشکیل میدهند.
۵۷ درصد کودکانی که در این مناطق زندگی میکنند در فقر به سر
میبرند. در مقابل تعداد کل کودکانی که در فرانسه در فقر زندگی
میکنند ۲۱ درصد است.
بر اساس یافتههای اندیشکده مونتان، احتمال بیکاری ساکنان این
محلات سه برابر بیشتر از نقاط دیگر است.
علیرغم میلیاردها یورویی که برای توسعه حمل و نقل هزینه شده است،
جداافتادگی این مناطق یکی از نارضایتیهای اصلی ساکنان آن است.
ساختمانها عمومی جدید ساخته شده اند اما به گفته کریستین موهانا،
جامعه شناس فرانسوی، کاهش هزینههای عمومی تاثیری فاجعه بار داشته
است.
«حتی مدرسه رفتن هم نمیتواند راهی برای پیشرفت و بهبود زندگی این
افراد باشد.» کریستین موهانا با ذکر این نکته به بیبیسی گفت:
بیکاری، مواد مخدر و تبعیض به هیچ مانعی در زندگی آنها جاری است.
رابطه با پلیس مشکل بزرگ دیگری است. بسیاری از مردانی که پیشینه
خانوادگی در میان مهاجران دارند، از هدف قرار گرفتن به دلایل نژادی
و تبعیض از سوی افسران پلیس شاکی هستند.
سازمان حقوق بشر ملل متحد میگوید این آخرین پرده از ناآرامیها
فرصتی برای فرانسه است تا «به موضوع ریشهدار نژادپرستی در نهادهای
اعمال قانون بپردازد».
کسانی دیگر به چالشهای نظارت پلیسی بر مناطقی که دارای سطح بالای
جرائم هستند، اشاره میکنند. بین سالهای ۲۰۱۲ تا ۲۰۲۰، ۳۶ عضو
نهادهای امنیتی حین انجام وظیفه در فرانسه کشته شدند. حداقل ۵۰۰۰
نفر از آنها سالانه زخمی میشوند با احتساب صدها پلیسی که در
ناآرامیهای اخیر آسیب دیدند، جمع کل سالانه آسیب دیدگان نیروهای
امنیتی بسیار بیشتر خواهد بود.
مرگ ناهل اتفاقی بی ارتباط با دیگر مسائل نبود. بر اساس آمار پلیس،
سال گذشته ۱۳ نفر به دلیل سرپیچی از دستور توقف خودرو هدف گلوله
پلیس قرار گرفته و کشته شدند.
تنشهای دیرینه به چرخهای غمانگیز دامن میزنند؛ هر مرگ به
انفجار خشونت منجر شده و پاسخ پلیس هر چند ضروری باشد، بذرهای
بیاعتمادی بیشتری را میکارد.
اولین شورش بانلیوها سال ۱۹۷۹ در وو اون پیلن، حومهای فقیر در
لیون اتفاق افتاد. این شورش زمانی اتفاق افتاد که یک نوجوان پس از
آنکه به اتهام سرقت یک خودرو دستگیر شد، رگ خود را زد. دو سال بعد
سرقت یک خودرو جرقه چندین روز شورش را در ونسیو زد. مرگ دو جوان در
همین منطقه در سال ۱۹۹۰ و ۱۹۹۳ به اتفاقات مشابهی منجر شد.
بدترین ناآرامی که تا کنون رخ داده است، سال ۲۰۰۵ بود. دو نوجوان
در حالی که پس از فرار از پلیس در یک ایستگاه برق پنهان شده بودند،
جان باختند. حومههای شهری همه جای کشور شعلهور شدند. خودروها به
آتش کشیده شدند، مغازهها غارت شدند و به پلیس حمله شد. این
ناآرامیها به سه هفته وضعیت اضطراری منجر شد.
از آن پس شاهد شعلهور شدن گاه و بیگاه ناآرامیها در بانلیوها
مثل مورد اخیر بودهایم. اهداف اصلی معترضان شامل تالارهای شورای
شهر، ایستگاههای پلیس، مدارس و کلا هر ساختمانی است که به دولت
فرانسه مربوط باشد.
شاید بتوانیم از همه اینها نتیجه بگیریم که تمام اقدامات برای
آوردن حومهها به جریان اصلی زندگی اقتصادی و اجتماعی، تلاشهایی
پرخرج و طولانی بود که به شکست انجامید.
جستجو برای خبرهای «سیاستگذاری برای شهر» به عریضههای پرشماری از
شکایات ناهماهنگی و اهداف محقق نشده میرسد. (نویسنده این گزارش
پیش از این گزارشی درباره این عریضهها نوشته و از موضوع آگاه است)
نهاد رسمی حسابرسی فرانسه، دادگاه حسابهای دولتی، در سال ۲۰۲۰
اعلام کرد که علیرغم نزدیک به ۱۰ میلیارد یورویی که هر ساله دولت
در بانلیوها هزینه کرد، این مناطق همچنان تا گردن در فقر، ناامنی و
فقدان خدمات است.
اما این مسئله به معنای بیهوده بودن این مخارج یا شکست
سیاستگذاریها نیست.
اگر به بانلیوها به عنوان مکان نگاه کنید، تصویری که به دست میآید
همچنان غمانگیز است اما اگر تمرکز را بر مردم بگذاریم، زمینههای
بسیاری برای امید پیدا میکنیم.
«محلههای دارای اولویت» مکانهایی با تحرک جمعیتی بالاست. بر اساس
گزارشی رسمی در سال ۲۰۱۷، هر ساله، ۱۰ تا ۱۲ درصد ساکنان به
حومههای عموما بهتر نقل مکان میکنند.
این بدان معناست که در بازهای زمانی مشخص، حدود دو سوم ساکنان
بانلیوها کمتر از ۱۰ سال در این محلات زندگی کردهاند. در مجموع
جمعیت این مناطق به شکل نگران کنندهای فقیر باقی میمانند. اما
فقرای امروز ضرورتا مثل فقرای دیروز نیستند و ممکن است فردا فقیر
نباشند.
ستارههای فرانسوی مثل کیلیان امباپه فوتبالیست یا عمرو سای
بازیگر، چهرههایی هستند که در رسانهها به عنوان نمونههای
موفقعیت ساکنان بانلیوها شناحته میشوند. اما آنچه بیشتر اهمیت
دارد این واقعیت است که بسیاری از دوستان زمان کودکی این دو
احتمالا در حال حاضر مهندس نرمافزار یا مدیران فروشگاهها هستند.
موسسه آمار فرانسه، اینسی، اخیرا تحرک اجتماعی نسلهای بعدی
مهاجران را برجسته کرده است. گزارش این موسسه نشان میدهد نسبت
فارغ التحصیلان این نسلهای مهاجران به کل جمعیت نزدیک است.
یک سوم فرانسویهای با پیشینه خارجی که پدرانشان مهارت شغلی
نداشتند، به مناصب مدیریتی رسیدهاند. این نسبت در میان بومیان
فرانسه ۲۷ درصد است.
البته مهاجران و فرزندان آنها از نبود فرصت، تبعیض و موانع دیگر
رنج میبرند و این واقعیت است که امکان گریز از بانلیوها برای
بسیاری از آنها منجر به آرامش دیگرانی که برای سالها در این
محلات گیر افتادهاند، نیست
آنها که در این مناطق ماندهاند باید میزان زیادی از فقر، بیکاری
و خشونت را تحمل کنند. احتمال اینکه این افراد سر و کارشان به
نیروهای اعمال قانون بیفتد دو تا سه برابر بقیه فرانسویها است.
آنها تنها میتوانند به این امید زندگی کنند که پیش از فرا رسیدن
موج بعدی شورشها، از این محلات خارج شده باشند.
bbc
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|