مقاله

 

 


12+1صندلی12

محمد سبزواری

 



در شروع دهه دوم انقلاب کوبا ؛ فیلم دلچسب و بیاد ماندنی 12 صندلی بر اساس رومانی روسی  ILF & PETROV )) ساخته شد ؛ داستان این فیلم حکایت از پیدا شدن گنجی میکرد که در یکی از 12 صندلی مخفی شده بود و پس از پیدا شد نش صرف رفاه حال مردم میشد ؛ من اطمینان دارم  ( سازنده فیلم ) حتی تصورش را هم نمیکرد که جواهرات پیدا شده ، صرف ساخت سیزدهمین صندلی ای شده باشد ؛ که البته بسیار بزرگتر و همچنین منکوب تر از بقیه صندلی ها میباشد .


بعد از انفجار بمب اتمی و خاتمه جنگ دوم جهانی و پس از اینکه دنیا از ویرانی ها سر بر آورد ایده آل ها درمردم دل مرده زنده شدند ؛ دیگرحکومت های فئودالی ونیمه صنعتی جائی برای مانور نداشتند ،آرزوی پیشرفت و حق برابری ومساوت در همه جا زنده شد و این بار این عدالت خواهی بود که همانند یک بمب اتمی بسیار قوی منفجر شد و چتر قارچ گونه اش را در تمامی جهان گسترد . بعلت نابرابری های اقتصادی و تقسیم نا عادلانه ثروت که دست آورد حکومت های هزا فامیلی بودند نارضایتی های عمومی شکل گرفتند و در نهایت با خیزش های مردمی و فرار غارتگران دولت های انقلابی یک به یک شکل گرفتند ولی آنچنان که انتظار میرفت تمامی خیزش های انقلابی به آزادی و
برابری و مساوات که خواسته مردم بود منجر نگردیدند و محدود کشورهائی همانند کوبا به بیراهه دیکتاتوری درغلتیدند .


متاسفانه یکی ازبد ترین اثرات حکومت دیکتاتوری ، زایش دیکتاتوری دیگر دردامان آن است ، یک دولت خود کامه جهت بقای خود ازهرابزاری استفاده میکند ازجمله کشتار وحشیانه ، شکنجه مخالفین و ... به این شکل در طول سالیان آزادیخواهان درحلقه آرزوها که حال به عقده تبدیل شده اسیر و محصور شده و درنهایت عاشق عقاید و آرمان های خود میشوند درحالیکه پیش از این دوستدارمردموخواستارآزادی آنان بودند .


در فردای پیروزی ؛ بودند محدود انقلابیونی که به شکلی مسحور شده ایده آل های خود را جستجو کردند و آنرا آمال و آرزوی مردم خود پنداشتند و مخالفین این عقاید را با مارک ضد انقلاب به راحتی از خود راندند ! و در نهایت خود تبدیل به دیکتاتوری نو پا شدند .


بله دراین محدود کشورها در شروع شکل گیری حکومت هائی با نام مردمی ، ابتدا این مردم بودند که در صندلی متهم قرار گرفتند و با اتهام های نادانی ، خود فروختگی ، بی فرهنگی ، لومپنی و ... حکم بر محکومیت آنان زده شد و مقرر گردید بعلت محجور بود نشان ،قشرانقلابی بجای آنان بی اندیشند ،تصمیم بگیرند وعمل کنند .


این قانونی است کلی ؛ یک انقلابی از لحظه ای که احساس کرد عشق به آ رمان ها یش جایگزین عشق به مردمش شده، دیگرلازم نیست به خود زحمت دهد ، بداند که از دیکتاتورحاضر خود کامه تر است ؛ از این لحاظ می گویم خود کامه تر ، که یک دیکتاتوری ایدئولوژیک بسیار منکوب کننده تر از دیکتاتورئی شکنده است که فقط جهت منافع شخصی وگروهی خاص بوجود آمده وبا اولین حرکت های مردمی خرد میشود وفرار و انتقال سرمایه ها بهترین گزینه اش می باشد ؛ ولی دیکتاتوری که مبنای ایدئولوژیک دارد چون خود را خدای گونه می پنداردازهرابزارشیطانی برای بقای خود استفاده میکند. مورد کشور کوبا فقط نمونه ائی از محدود انقلاب های مردمی است که متاسفانه تبدیل به حکومت های حزبی - سلطنتی - دیکتاتوری شدند ؛ کشور هائی همچون : کوبا ، چین ، کره شمالی ، سوریه ، لیبی و ...


در کوبا هنوز نفر اول وجود دارد ، یعنی هنوز شور و عشق اولیه را میتوان یافت حتی اگر شده بصورت خاکستر سرد ؛ پس کاسترو میتواند پاسخگو باشد ؛ فیدل بیا و به مبارزین جوابگو باش ؛ آنها می ترسند آنها از خود می ترسند ؛ چه کنند که همانند تو و دوستانت تبدیل به سلطان نشوندکه به بهانه گرگی که دربیرون است سال ها مردم خود را همچو گوسفندان در آغل زندانی نکنند .!


فیدل کاسترو تو تنها باز مانده نسل اسطوره هائی بیا و به احترام همه آنها وحتی خودت ؛ به شعور انسانی مردمت احترام بگذار ، به آنها حق انتخاب بده ، اجازه بده اشتباه کنند تا پس از اصلاح آن ، لذت تصمیم گیری را هم به چشند ؛ هنر یک انقلابی شنیدن صدای مخالف است نه خفه کردن آن .


آقای کاسترو در کشور من ضرب المثلی است که میگوید "مردم رااز دوستانشان بشناس " من مطمئنم شما حداقل در اوائل دهه شصت هیچوقت باورنداشتی که مرتجع ترین رژیم فئودالی - مذهبی تاریخ دوست صمیمی شما باشد ؛ کاش بجای پیشنهاد درس تاریخ گوش آنان را میگرفتی و سر کلاس اول درس شناخت حقوق انسانی می نشاندی .


حتی امروزه هم روی پیراهن هر انقلابی درهر گوشه ای از جهان تصویر قهرمان تمامی اعصا ر " ال چه " حک شده ، من باور دارم اگر او امروز زنده بود شما ها راه را بر او هم می بستید! ! ! چرا امروزه درهر نقطعه ای ازجهان که دیکتاتوری در کمال شقاوت در حال خونریزی است ؛ شما و دوستانتان یاور اصلی او هستید؟


حتی با نگاهی به درون حکومت های هزار فامیلی همانند لیبی ، سوریه و ایران ، با آن رسوائی های مالی فراوان و همچنین تنفر عملی و کلامی که از سوسیالیسم دارند ! تعجب بر انگیز است که شما و هم فکرانتان تا آخرین لحظه مرگشان در کنار آنانید !!؟


آقای فیدل کاسترو از شما و دوستانتان و شاید بهتر است بگویم " پدر خواندگان سوسیالیسم " به ساده ترین شکلی پرسشم را مطرح کردم و تقاضای ساده ترین پاسخ را هم دارم!
چرا ؟ ! !
 




_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد