سروش بزرگ ؛ کوروش بزرگ و غلام کلاج !
چند روز پیش همزمان با سالروز "کوروش بزرگ" ؛ سروش بزرگ هم به سخن آمد که : عبدالکریم سروش، نسبت به پیروزی اسلام سیاسی در کشورهای "بهار عربی" هشدار داد. سروش روز چهارشنبه (۱۰ آبان/ ۳۱ اکتبر) در مصاحبه با روزنامه آلمانی "فرانکفورتر روندشاو" گفت قوانین شریعت اسلام در شرایط کنونی کارایی ندارند، زیرا به حقوق فردی نمیپردازند و همواره بر وظایف فرد متمرکز هستند.
سالها پیش درمحله ما پیرمردی زندگی میکرد به نام غلام کلاج . غلام مذهبی نبود و ملی را هم نمیدانست ! هم مسجد میرفت و هم محله جمشید ..... برف پارومیکرد و درگاراژی یک دهنه مکانیکی هم داشت . درضمن جانشین اذان گوی مسجد محل هم بود . رو در مسجد نوشته بودن : اگر از گناه خسته شدی، وارد شو! و غلام هم روزی و پنهانی درزیرش نوشت : اگر نه با این شماره تماس بگیرید....شماره دوست ثابتش را هم نوشت !
هرکسی خط غلام را نمیشناخت ولی خیلی ها دوست غلام را به نام میشناختند . یک هفته بعد که اذان گوی رسمی از مرخصی برگشت شماره و مشخصات دوست غلام به سرعت پاک شد ولی مشتری های دوست غلام 3 برابرشده بود .
ما که نه ملی بودیم و نه مذهبی .....هنوز نمیدانیم کوروش بزرگ و سروش بزرگ کجای مش باقرن ؟ ولی ازغلام بیشتر خاطره دارم وهنوز ازیادم نرفته است. غلام درنبود اذان گوی مفت خور مسجد ؛ تضادهای مشخص ازاهل محل حل میکرد . روش غلط یا درست غلام ؛ موضوع بعدی اذهان بود . موضوع مقایسه کردن این 2 پدیده کاری مثبت یا منفی نیست . کاری تفننی است . اینکه در4000 سال پیش کوروشی بوده و چه کرده.....وامروز سروش بزرگ چه میکند.....اینکه در50 سال پیش پادشاهی چه مفهومی داشته....اینکه سروش 1357 که بود و سروش امروزچیست...اینکه طرف جمعه به نمازبنشیند یا چهارشنبه...اینکه اصولا نماز یعنی چه...اینکه مشتی گیج سیاسی و نادان ؛ بهارموسوم به عرب را " انقلاب "ومردمی بدانند....
سروش و کوروش ونقی و مشتی دست آویز دیگر ربطی به انسان و زندگی ندارند. شاید چیز زیادی از زندگی نمیدانی آشفته و سردرگم...آنقدر که فقط میدانی خوب نیستی ، از هیچ چیز راضی نیستی ، کوروش و سروش ومحمد آرامشی نمیدهند .....اما سر در نمیآوری چرا …
قرار نبوده تا نم باران زد، دست پاچه شوی و زود چتری از جنس
پلاستیک یا ملی یا مذهبی روی سر بگیری مبادا مثل کلوخ آب شوی .
قرار نبوده این قدر دور شوی و مصنوعی...، خنده های مصنوعی، آوازهای مصنوعی ، مواضع مصنوعی
؛
دغدغه های مصنوعی...هویت های مصنوعی ....کوروش آسوده بخواب که سروش
بیداراست !
نقل است درروزگاری که هند مستعمره انگلیس بود ؛ روزی چرچیل درعبوراز خیابانی درهند ؛ مردمی را دید که به گاوی تعظیم میکردند . چرچیل ازماشین پیاده شد و از کون گاو ماچی مقدس کرد و رفت . مشاورین پرسیدند این چه کاری بود کردید ؟ و چرچیل پاسخ داد طی کردن مسیرکون"مقدس" گاو تا سرگاو برای این مردم 200 سال طول میکشد و این زمان خوبی است تا ما هم کارهای خودمان را پیش ببریم !
اسماعیل هوشیار 12. آبان . 1391
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد