مقاله

 




 هشدار روسیه
:  جنگ سوریه ممکن است به جنگ جهانی بیانجامد


نوشتۀ تی یری میسان

ترجمه توسط حمید محوی


بحران سوریه تغییر ماهیت داده است. روند بی ثبات سازی که می بایستی راه را به شکل قانونی برای مداخلۀ نظامی پیمان آتلانتیک – ناتو – باز کند، شکست خورده است. ایالات متحدۀ آمریکا با برداشتن نقاب، رسما امکان حمله به سوریه را مطرح کرده، و مشخصا یعنی حمله به سوریه بی آن که نیازی به تأیید شورای امنیت داشته باشد، و یعنی دقیقا همان شیوه ای که برای حمله به کوزووو به کار برد. گویی فراموش شده است که روسیۀ ولادیمیر پوتین، روسیۀ بوریس التسین نیست.

مسکو پس از کسب اطمینان از پشتیبانی چین، دو هشدار به سوی واشینگتن صادر کرد.

تداوم نقض حقوق بین الملل توسط ناتو و شورای همکاری خلیج (خلیج فارس) جهان را در خطر جهانی شدن منازعه قرار می دهد.

در بزرگداشت پیروزی علیه نازیسم، روز 9 ژوئن 2012 ، رئیس جمهور ولادیمیر پوتین اعلام داشت که ضرورت ایجاب که روسیه خود را برای فداکاری های تازه آماده کند.

رئیس جمهور ولادیمیر پوتین سومین نمایندگی خود را ضامن حق حاکمیت کشورش در مقابله با تهدیدات مستقیم ایالات متحده و ناتو علیه فدراسیون روسیه دانست. مسکو بارها توسعه طلبی های ناتو، ایجاد پایگاه نظامی در مرزها و گسترش سپر موشکی، تخریب لیبی و بی ثبات سازی سوریه را افشا کرده است.

فردای پیروزی ولادیمیر پوتین در انتخابات ریاست جمهوری، از صنایع نظامی روسیه، نیروهای نظامی، و به همین گونه از هم پیمانانش بازدید به عمل آورد(1).


او چنین بسیجی را راه اندازی کرد تا سوریه را به عنوان خط قرمزی انتخاب کند، که نباید از آن پا فراتر نهاد. برای پوتین، تهاجم به لیبی توسط ناتو قابل مقایسه با تهاجم به چکوسلاواکی توسط رایش سوّم است، و تهاجم به سوریه – اگر چنین موردی پیش بیاید – قابل مقایسه با تهاجم به لهستان است که به جنگ دوّم جهانی انجامید.

تمام تعبیری که از رویدادهای شرق و داخل سوریه مطرح می گردد از انقلاب/اختناق نه تنها اشتباه است، بلکه در رابطه با مسائل اصلی کاملا بی اهمیت و باید آن را در حد ارتباطات سادۀ سیاسی تلقی کنیم.

بحران سوریه پیش از همه مرحله ای از «بازسازی خاورمیانۀ گسترده» است، تلاشی تازه برای درهم شکستن «محور مقاومت»، و نخستین جنگ «جغرافیای سیاسی گاز»(2).

آن چه که در رابطه با سوریه مطرح می باشد، موفقیت بشارالاسد در دموکراتیزاسیون نهادهائی نیست که به ادارۀ او واگذار شده، و یا آیا رژیم های سلطنتی وهابی در خلیج (خلیج فارس) به تخریب آخرین رژیم مدنی منطقه نائل آمده و رژیم اصول گرای مذهبی به جای آن راه اندازی خواهند کرد، بلکه موضوع اصلی این است که خط فاصل و مرز بین جبهۀ سازمان پیمان آتلانتیک شمالی و سازمان همکاری شانگهای در کجا واقع شده است(3).

برخی از خوانندگان ما از خواندن جملۀ پیشین شگفت زده می شوند. در واقع، ماه های متمادی رسانه های غربی و عرب در خلیج در طول و عرض شبانه روز در گوششان تکرار می کنند که بشارالاسد دیکتاتور است و به نفع اقلیت علوی تلاش می کند، و مخالفان مسلح طرفدار دموکراسی و پلورالیسم هستند.

یک نگاه ساده به رویدادها کافی خواهد که بازنمائی های دروغین را بی اعتبارسازد. بشارالاسد پی در پی به آرای شهرداری، رفراندم مراجعه کرده است. تمام دیدبانان با یکدیگر موافق هستند رأی گیری به شیوۀ سالمی برگزار شده است. شرکت عمومی بالغ بر 60 درصد بوده است، در حالی که غربی ها آن را «مسخره» تعبیر کردند و مخالفان مسلح نیز که از جانب آنها پشتیبانی می شوند، در آن مکان هائی که تحت کنترل داشتند، مانع شرکت شهروندان در انتخابات شدند.

هم زمان، مخالفان مسلح نه تنها عملیات خشونت آمیزشان را علیه نیروهای امنیتی افزایش دادند، بلکه به شهروندان و تمام نمادهای فرهنگی و تعدد مذهبی نیز حمله کردند.

مخالفان مسلح سنّی های مترقی را به قتل رساندند، و سپس به شکل پراکنده و هر کجا که دستشان می رسید علوی ها و مسیحی ها را نیز کشتند تا خانواده هایشان را مجبور به فرار کنند.

مخالفان مسلح بیش از هزار و پانصد مدرسه و کلیسا را آتش زدند. آنها تأسیس امارات اسلامی مستقل - ولی ناپایداری - را در بابا عمر اعلام کردند و ایجاد دادگاه انقلابی بیش از 150 نفر را به جرم کفر محاکمه کرده به دست جلادانشان در معابر عمومی سر بریدند.

و این نمایش زار و مفلوک چند سیاست باز گم گشته که در بطن شورای ملی سوریه در تبعید گردهم آمده و طرح دموکراتیک ظاهری شان را بی هیچ رابطه ای با واقعیت عینی کشور و جنایات ارتش «سوریۀ» آزاد تنظیم می کنند، هرگز نمی تواند تا مدت بیشتری روی واقعیت پرده بکشد.

علاوه بر این، چه کسی باور می کند که رژیم مدنی سوریه که تا همین اواخر به عنوان نمونه زبان زد بود، ناگهان به دیکتاتور مذهبی تبدیل می شود، در حالی که ارتش «سوریۀ» آزاد که مورد حمایت دیکتاتورهای وهابی خلیج هستند و از فرامین مبلغین تکفیریست اطاعت می کنند به الگوی پلورالیسم دموکراتیک تبدیل می شوند؟

یادآوری مقامات ایالات متحده در مورد احتمال مداخلۀ بین المللی خارج از کادر حقوقی سازمان ملل متحد، به شیوه ای که ناتو یوگوسلاوی را تجزیه کرد، موجب نگرانی و خشم مسکو شد. فدراسیون روسیه که تا این جا در موضع دفاعی به سر می برد، تصمیم به ابتکار عمل گرفت. این تحول استراتژیک به دلیل فوریت وضعیتا ز دیدگاه روسیه، و تحولات مساعد در خود سوریه(4).

مسکو پیشنهاد کرد که گروهی رابطی برای سوریه تشکیل شود که شامل تمام دولت های همسایه، قدرت های منطقه ای و بین المللی خواهد بود. به طور کلی شامل یک اتاق گفتگو می شود که جایگزین روابط خصمانۀ فعلی است که توسط غربی ها به نام «کنفرانس دوستان سوریه» راه اندازی شده است.

روسیه هم چنان از طرح کوفی عنان پشتیبانی می کند – که در واقع بازخوانی طرح ارائه شده توسط سرگئی لاوروف در اتحادیۀ عرب است ولی با اندکی تفاوت – روسیه اظهار تأسف می کند که این طرح به کار بسته نشد، ولی مخالفان مسلح را برای از سر گیری مبارزات مسلحانه متهم نمی داند. به گفتۀ لوکاشویچ یکی از سخن گویان وزارت امور خارجه، ازد یدگاه حقوق بین الملل، ارتش «سوریۀ» آزاد یک سازمان غیر قانونی است. اگر چه هر روز 20 تا سی سرباز سوری را به قتل می رساند، رسما از سوی دولت های عضو ناتو و کشورهای عضو پیمان همکاری خلیج تأمین و هدایت می شوند و بر همین اساس است که طرح کوفی عنان را نقض کرده اند(5).

با اتخاذ وضعیت صلح طلبانه در مقابله با ناتوی جنگ طلب، ولادیمیر پوتین از [سازمان پیمان امنیت جمعی] (بر اساس ویکیپدیای فارسی : سازمان فعال نظامی و چند منظوره در آسیای مرکز و قفقاز است) درخواست که «کلاه آبی ها» در سوریه توسعه پیدا کنند. علمکرد «کلاه آبی ها» هم زمان، جدا سازی نیروهای متخاصم و مبارزه علیه نیروهای خارجی در سوریه است. نیکلائی بوردیوزا، فرماندۀ کل سازمان پیمان امنیت جمعی اعلام کرد که 20000 نظامی آموزش دیده برای این نوع مأموریت ها در اختیار دارد که فورا می توانند وارد عمل شوند(6).

برای نخستین بار است که [سازمان پیمان امنیت جمعی] نیرویش را برای مأموریت صلح آمیز به خارج از سرزمین های شوروی سابق گسیل می دارد. هیجان زده، دبیر کل سازمان ملل متحده، بان کیمون، تلاش کرد این ابتکار عمل را خنثی سازد (بخوانید ترور کند) و ناگهان خودش پیشنهاد کرد یک گروه رابط سازماندهی شود.

با گردهمآیی در واشینگتن گروه کار پیرامون تحریمات تعیین شده در کنفرانس [دوستان سوریه]، وزیر امور خارجۀ ایالات متحده هلاری کلینتون پیشنهاد روسیه را رد کرد و طرح تغییر رژیم را مطرح ساخت(7).

در ترکیه، نمایندگان پارلمان اوپزیسیون از اردوی پناهندگان سوری بازدید به عمل آورد. آنها مشاهده کردند که بیش از هزار پناهنده در اردوگاه اصلی که توسط سازمان ملل متحد به ثبت رسیده بود، غایب هستند و بر عکس یک انبار اسلحه کشف کردند. نمایندگانپارلمان اپوزیسیون در مجلس، نخست وزیر رجب طیب اردوغان خواستند که کل مبلغ کمک های بشر دوستانه به پناهندگان شبح ناک را که ناپدید شده اند تهیه کند. نمایندگان بر این عقیده هستند که اردوگاه پناهندگان برای پوشش دادن به عملیات نظامی سرّی به کار برده شده است. اردوگاه پناهندگان در واقع مبارزانی را پناه داده است که غالبا از لیبی آمده و از این محل به عنوان پایگاه پشت جبهه استفاده می کنند.

نمایندگان حدس می زنند که این مبارزان احتمالا همان گروهی هستند که وارد منطقۀ حوله شده و آن کشتار بزرگ را مرتکب شدند.

این اطلاعات اتهامات وارده توسط ویتالی شورکین سفیر روس در شورای امنیت را تأیید می کند، یعنی اتهاماتی که بر اساس آن، نمایندۀ مخصوص بان کی- مون در لیبی، یان مارتین از امکانات سازمان ملل متحد که به پناهندگان اختصاص داشته، برای انتقال مبارزان القاعده به ترکیه استفاده کرده است(8).

در عربستان سعودی، بین شاه عبدالله و قبیلۀ سدیری دوباره شکاف افتاده است. به ابتکار عبدالله اوّل، شورای علما فتوایی منتشر کردند که بر اساس آن سوریه سرزمین جهاد نیست. ولی در عین حال، شاهزاده فیصل، وزیر امور خارجه فراخوان داده است که مخالفان را علیه «علوی های غاصب» مسلح کنند.

روز پنجشنبه 7 ژوئن حوادث بسیاری به وقوع پیوست. در حالی که بان کی – مون دبیر کل سازمان ملل متحد و ناوی پیلای دبیر اوّل سازمان حقوق بشر در گردهمآیی عمومی سازمان ملل متحد انتقادات خود را به سوریه مطرح می کردند، مسکو دو موشک بالیستیک قاره پیما پرتاب کرد.


موشک بولاوا، نامش از یک سلاح قدیمی اسلاو برگرفته شده که عصای مارشال نظامیان قزاق بوده است.


سرهنگ وادیم کووال، سخن گوی [فرماندهی نیروهای استراتژیک روسیه] آزمایش یک «توپول» را از یک پارک موشکی نزدیک دریای مازندران تأیید کرد، ولی پرتاب موشک بولاوا از روی زیر دریایی در دریای مدیترانه را تأیید نکرد.


با این وجود پرتاب در تمام خاور میانه مشاهده شده است، از اسرائیل تا ارمنستان، و هیچ سلاح شناخته شده ای وجود ندارد که بتواند چنین اثری در آسمان باقی بگذارد(9).

پیغام کاملا روشن است : مسکو برای جنگ جهانی آماده است، اگر ناتو و شورای همکاری خلیج (خلیج فارس) به الزامات بین المللی به شکلی که در طرح کوفی عنان مشخص شده پاسخ نگویند و هم چنان در تشویق تروریسم پافشاری کنند.

بر اساس اطلاعات ما، این ضربۀ هشدار دهنده در همآهنگی با مقامات سوری انجام گرفته است. به همان شکلی که مسکو دمشق را برای برچیدن بساط امارات اسلامی در بابا عمر تشویق کرد، فورا اعتبار قدرت رئیس جمهور بشارالاسد توسط رفراندم طبق قانون اساسی تأیید شد، و به محض این که رئیس جمهور را در حذف گروه های مزدور یاری کرد که در شهرهای کشور حضور دارند، فورا پارلمان تازه و نخست وزیر تازه مستقر شد.

فرمان برای عبور از یک استراتژی دفاعی به حرکت تهاجمی برای دفاع از شهروندان در رویارویی با تروریست ها صادر شد.

در نتیجه ارتش ملی به استحکامات ارتش «سوریۀ» آزاد حمله کرد. مبارزات روزهای آینده، سخت خواهد بود، مضافا بر این که مزدوران به خمپاره، موشک ضد تانک و موشکهای زمین به هوا مسلح شده اند.

برای کاهش بخشیدن به تنش، فرانسه فورا پیشنهاد روسیه را برای شرکت در گروه رابط پذیرفت. واشینگتن به فوریت فردریک هوف را به مسکو فرستاد. و خلاف گفتمان وزیر امور خارجه، هلاری کلینتون، آقای هوف به سهم خود دعوت روسیه را پذیرفت.

دیگر وقتی برای تأسف خوردن روی گسترش مبارزات به لبنان وجود ندارد، و نه وقتی برای وراجی کردن روی امکان گسترش جنگ به تمام منطقه. از 16 ماهی که برای بی ثبات سازی سوریه هزینه کرده اند، ناتو و شورای همکاری خلیج شرایط بن بستی را ایجاد کرده اند که از این پس می تواند به جنگ جهانی بیانجامد.


Notes

[1] Agenda du président Poutine :
7 mai : investiture du président Vladimir Poutine
8 mai : nomination de Dmitry Medvedev comme Premier ministre
9 mai : célébration de la victoire contre l’Allemagne nazie
10 mai : visite du complexe militaro industriel russe
11 mai : réception du président abkhaze
12 mai : réception du président sud-ossète
14-15 mai : rencontre informelle avec les chefs d’États de l’OTSC.
18 mai : visite de l’institut de recherche de défense Cyclone
25 mai : revue des sous-marins atomiques
30 mai : réunion avec les principaux responsables de la Défense
31 mai : réunion du Conseil de sécurité russe
4-7 juin : visite en Chine, sommet de l’OCS
7 juin : visite au Kazakhstan durant le tir de missile Topol

[2] « La Syrie, centre de la guerre du gaz au Proche-Orient », par Imad Fawzi Shueibi, Réseau Voltaire, 8 mai 2012.

[3] « Moscou et la formation du Nouveau Système Mondial », par Imad Fawzi Shueibi, Traduction Marie-Ange Patrizio, Réseau Voltaire, 13 mars 2012.

4)«واقعۀ حوله نشانی از کاستی های اطلاعاتی غرب در سوریه» نوشتۀ تی یری میسان. شبکۀ ولتر 2 ژوئن 2012. ترجمه و منتشر شده در گاهنامۀ هنر و مبارزه 10 ژوئن 2012

http://g-honar-v-mobarze.blogfa.com/

[5] « Comment of Official Representative of the Ministry of Foreign Affairs of Russia A.K. Lukashevich on the Question of Interfax related to the statement made by Representative of so-called Free Syrian Army S.Al-Kurdi », Ministère russe des Affaires étrangères, 5 juin 2012.

[6] « Syrie : Vladimir Poutine propose une Force de paix de l’OTSC », Réseau Voltaire, 3 juin 2012.

[7] « Friends of the Syrian People Sanctions Working Group », déclaration à la presse d’Hillary Clinton, Département d’État, 6 juin 2012.

[8] « La Libye, les bandits-révolutionnaires et l’ONU », par Alexander Mezyaev, Traduction Julia, Strategic Culture Foundation (Russia), Réseau Voltaire, 17 avril 2012.

[9] « 7 juin 2012 : la Russie manifeste sa supériorité balistique nucléaire intercontinentale », Réseau Voltaire, 8 juin 2012.



تی یری میسان : روشنفکر فرانسوی، مدیر و بنیانگذار شبکۀ ولتر و سخن گوی محور صلح. استاد روابط بین المللی در مرکز پزوهش های استراتژیک دمشق.

مأخذ :

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=31347

 

..................................................................

خسارات انسانی در «جنگ علیه تروریسم»
....سخنی چند در باب آمار و ارقام

نوشتۀ رضا پیربهائی

M. Reza Pirbhai

مرکز مطالعات جهانی سازی 12 ژوئن 2012


ترجمه توسط حمید محوی



در آغاز «جنگ علیه تروریسم» ژنرال آمریکائی تامی فرانکس اعلام کرد : «ما اجساد را نمی شماریم». البتۀ باید دانست که او در این جا به قربانیان افغان اشاره دارد. از آن جائی که نام قربانیان 11 سپتامبر را مشخصا و رسما در سنگ حک کرده اند، ناچیز و حقیر شمردن قربانیان از بین غیر نظامیان غیر آمریکائی، غیر اروپائی و غیر ناتوئی در جنگی که به نام آنها (یعنی قربانیان 11 سپتامبر 2001) برپا کردند، مفهوم فوق العاده و اهمیت خاصی پیدا می کند.

در نتیجه در مورد جنگی که در حال حاضر یازدهمین سال خود را پشت سر می گذارد و طی آن دو کشور دیگر نیز اشغال شد، و به همین گونه بمباران فعلی، دست کم، روی سه کشور دیگر، هیچ بررسی جامعی از تلفات مستقیم یا غیر مستقیم صورت نگرفته است.

برای آن که آتش جنگی در این ابعاد و تا این اندازه و به این طول و عرض زمانی شعله ورباقی بماند و ادامه یابد، بی آن که محافل رسمی برای روشن ساختن شمار «دیگر قربانیان» تمایلی از خود نشان دهند، آشکار کنندۀ شیوه ای است که دولت های مربوطه در ادارۀ جنگی که برپا کرده اند، هزینۀ آن را حساب می کنند.

اگر سیاست رسمی چنین است، باید نتیجه بگیریم که کشته شدگان، معلولین، ناپدیدشدگان و آوراگان غیرآمرکائی و غیر ناتوئی به معادله تعلق ندارند.

از آنجائی که چنین سیاستی در افکار عمومی زیر علامت سؤال نرفته است رویکرد وسیع تری را در رابطه با «دیگران» و به ویژه در رابطه با مسلمانان آشکار می سازد.

با این وجود، سازمان ملل متحد و چند سازمان غیردولتی سعی می کنند در به همریختگی و وضعیت بی سر و سامان مناطق جنگی، آمار و ارقامی را تهیه کنند. با وجود موانعی که محافل رسمی ایجاد کرده اند و بی اعتنائی عمومی، به شکل جزئی به نتایج مرگبار چنین جنگ هائی دست یافته ایم.



از سال 2007 تا ژوئیۀ 2011، مأموریت مددکاری سازمان ملل متحد در افغانستان شمار قربانیان غیر نظامی را 10292 نفر تخمین زده است. در این این ارقام باید یادآور شویم که قربانیان غیر مستقیم و مجروحان را در برنمی گیرد.

در مورد قربانیان غیر مستقیم، بهترین منبعی که تا کنون در این مورد وجود داشته، گاردین است که 20000 کشته را اعلام کرده است. این تعداد افراد بیشتر در اثر جا بجائی و گرسنگی به دلیل قطع مواد غذایی در سال اوّل جنگ از بین رفته اند.

علاوه بر این، به گزارش سازمان عفو بین الملل، 250000 نفر در سال 2001 به کشورهای دیگر فرار کرده و دست کم 500000 نفر تا کنون در داخل کشور آواره شده اند.

حال به عراق می پردازیم : بر اساس طرح «شمارش اجساد عراقی»(1) از سال 2003 تا اوت 2011 تقریبا 115000 غیر نظامی در تیراندازی های پراکنده کشته شده اند. ولی بر اساس بررسی های بهداشت خانواده در عراق وابسته به سازمان جهانی بهداشت، رقم 150000 قربانی تنها برای سه سال اوّل اشغال عراق به ثبت رسیده است. با حساب قربانیان غیر مستقیم، به گزارش «لانست» – (مجلۀ علوم پزشکی بریتانیائی) – تقریبا 600000 نفر برای همین مدت قید شده است.

علاوه بر این، بررسی های یک مرکز تحقیقاتی (2) تخمین زده است که تا پیش از اواسط 2007، یک میلیون مرگ فجیع روی داده است. کمیساریای عالی سازمان ملل متحد نیز دو میلیون پناهنده به کشورهای دیگر و دو میلیون آواره در داخل کشور را در سال 2007 اعلام کرده است. اطلاعات دقیقی در مورد قربانیان غیر مستقیم و مجروحان وجود ندارد، ولی اعلام شده است که زیر ساخت های نظام بهداشتی عراق که تا پیش از 1991 از بهترین ها در منطقه بود، کاملا از بین رفته است.



علاوه بر این دو کشور اشغال شده، «جنگ علیه تروریسم» به برخی از کشورهای همسایه نیز گسترش یافت، مانند پاکستان، یمن و سومالی. نخستین سلاحهایی که در این مناطق به کار برده شد، پهپادهای ایالات متحده هستند، و یگان های عملیات ویژه، مأموران خدمات سرّی و نیروهای نظامی کشورهای اشغالگر. به این دلیل که عملیات نظامی خارج از چهارچوب حقوقی و به شکل سرّی انجام می گیرد، در نبود داده ها و شواهد مستقل، اطلاع از تعداد قربانیان بسیار مشکل خواهد بود. در واقع، در افغانستان و عراق با همین مشکل روبرو هستیم، ولی همه بر این عقیده هستند که شمار پهپادهای به کار گرفته شده در پاکستان، یمن و سومالی رو به افزایش داشته است.

تا امروز، بر اساس گزارشات دفتر روزنامه نگاری «انوستیگاسیون» (مترجم : منظور حتما سایت میشل کولن است)، بین سال 2004 و ژوئن 2012 دست کم 375 عملیات هوائی روی پاکستان انجام گرفته (بیش از 300 حمله در ریاست جمهوری اوباما – برندۀ نوبل صلح). دست کم 2464 نفر کشته شده اند که باز هم دست کم 484 نفر از آنها غیر نظامی (168 کودک) بوده اند. واشینگتن پست 38 حملۀ دیگر را در یمن اضافه می کند که موجب مرگ 241 که 56 نفر از آنها غیر نظامی بوده است. برای سومالی آماری ذکر نشده، ولی نیویورک تایمز تأیید کرده است که دست کم از سال 2007 این نوع عملیات در این کشور نیز صورت گرفته است.

محافل رسمی و شهروندان عادی که طرفدار جنگ هستند با عجله پاسخ می گویند که مسئولیت بسیاری از این آمارهایی که به مرگ غیر نظامیان مرتبط می باشد، به عهدۀ مبارزانی است که علیه ما می جنگند. ولی اگر داده های ما تا این اندازه ناکامل هستند، چگونه می توانیم در چنین مواردی با صراحت تمام داوری کنیم؟ و چگونه می توانیم مبارزان و مردم عادی را در بمباران هوائی توسط پهپادها تشخیص دهیم، به ویژه وقتی که قاتل و قاضی هر دو یکی هستند؟

در حقیقت، حتی اگر چنین قضاوتی را در نظر بگیریم، چنین تازش هائی از سوی دولت ایالات متحده، بر اساس اعتراف خود این دولت، بین تمام کشورهای دیگر، به عنوان کشوری تلقی می گردد که بیش از همه «قتل هدف گیری شده» در تاریخ را به ثبت رسانده است.

به همان شکلی که یکی از نمایندگان سازمان مددکاری سازمان ملل متحد در افغانستان در بررسی هایشان مطرح کرده است : «ما وقتی در مورد هویت قربانی تردید داریم، و مشخصا نمی دانیم که جزء مبارزان بوده یا نه، او را به عنوان قربانی غیر نظامی به حساب نمی آوریم. در نتیجه آمار قربانیانی که توسط این سازمان گزارش شده با واقعیت تفاوت داشته باشد.» در واقع تمام افرادی که در چنین تحقیقاتی شرکت داشته به همین مشکل اشاره کرده اند.

اگر همین داده های پراکنده را گردآوری کنیم، به رقم 140000 قربانی غیر نظامی غیر آمریکائی، غیر ناتوئی می رسیم. و به سادگی می توانیم به حداکثر 1100000 نفر برسیم، که عبارت است از 14000 تا 110000 کشته در سال. از این جهت که بتوانیم در ذهنمان تصویری از واقعه داشته باشیم، باید یادآوری کنیم که «بلیتز» یورش هوایی آلمان نازی به بریتانیا در 7 سپتامبر 1940 تا 10 می 1941 در کوران جنگ جهانی دوّم، 40000 قربانی غیر نظامی بر جا گذاشت.

باید یادآوری کنیم کنیم که این حجم از گمانه زنی ها قربانیان مستقیم افغانستان را بین 2003 و 2005 و به همین ترتیب قربانیان غیر مستقیم سال 2003 را تا امروز در بر نمی گیرد.

از سوی دیگر، مرگ شهروندان توسط سلاح های دیگر بجز پهپاد (پرداتورهای مسلح به آتش جهنم – هیل فایر)، به عنوان مثال ناپدید شدن افراد و حبس های سرّی در هیچ کجا به ثبت نرسیده است و تلفات ناشی از عملیات نظامی واگذار شده (به عنوان مثال به پاکستان یا یمن) وارد فهرست نمی شود. شمار مجروحان، کودکان یتیم، بی آن که شکنجه شده ها را در زندان های عمومی یا خصوصی در تمام جهان به حساب بیاوریم، هیچ یک وار فهرست نشده و گویی اساسا وجود خارجی نداشته است.

و سرانجام، می دانیم که درد و رنج میلیون ها مردم آواره در عراق، افغانستان، پاکستان و دیگر نقاط جهان، قابل محاسبه نیست.



آماری که ما در این جا مطرح کردیم، حتی اگر به شکل اسفناکی کامل نباشد، ولی کاملا توضیح می دهد که چرا مقامات ایالات متحده تمایلی به بازشناسی آن ندارند. مطمئنا بازشناسی خسارات عظیم انسانی در «جنگ علیه تروریسم» نشان می دهد که «تروریسم» یک جانبه نبوده، و مرگبارترین سلاح ها را دولت ها در اختیار داشته و به کار برده اند و نه شبهه نظامیان.

ژنرال فرانکس که شمارش اجساد را بیهوده تلقی می کند، اگر چه منقلب کننده بنظر می رسد ولی هیچ جای شگفتی ندارد.

و به روشنی می بینیم که ژنرال آمریکائی در گفتمان خود تنها نیست، و بی اعتنائی افکار عمومی در ایالات متحده و در کشورهای عضو ناتو (که تحت تأثیر رسانه ها شستشوی مغزی شده باشند یا خیر)، دست کم در مورد قربانیان مسلمان، او را بدرقه می کند.

هیچ موردی بهتر و قاطعانه تر از همین بی اعتنائی عمومی و دولتی نمی تواند فقدان بررسی جامع در خصوص تلفات غیرنظامی را توضیح دهد، به ویژه وقتی که در مرگ قریب به 3000 نفر در 11 سپتامبر اشک می ریزند و همچنان به نام «جنگ علیه تروریسم» به خشم می آیند.



م.رضا پیربهائی استاد تاریخ آسیای جنوبی در لوئیزیانا


مأخذ :

http://www.mondialisation.ca/index.php?context=va&aid=31385

 



_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد