تاریخ انتشار :13.04.2023
تخم طلا !
الهه نجفی

کودتای رضاخان و سیدضیا را مروری کنیم . آن زمان رضاخان
ناشناخته بود. مردم تهران از همدیگر میپرسیدند این رضاخان کیست که
کودتا کرده...؟!
اما امروزه، کمتر موضوعی به اندازهی رضاشاه، مجادلهبرانگیز شده
است. سرسختترین دوستداران او، درمقابل سرسختترین دشمنان او
صفآرایی کردهاند. این مجادله در بین اهل تاریخ نیز به چشم
میخورد.
انگلیسیها بهدلایل مختلف به او کمک کردند تا بهقدرت برسد و تا
زمانیکه او انگشت در سوراخ نفت نکرده بود، انگلیسیها تقویتش
کردند، اما زمانیکه بگومگوها بر سر درآمدهای نفتی پیش آمد و
همچنین، حملهی آلمان به روسیه و لزوم کمکرسانی به روسیه،
انگلیسیها به فکر کنار گذاشتن او و آوردن فردی از قاجاریه افتادند
و چون پیدا نکردند، با پسر او کنار آمدند...
ایران کشوری است که پتانسیل تبدیل شدن به یکی از ثروتمندترین و
قدرتمندترین کشورهای جهان را دارد، اما کمتر دورهای بوده که آبِ
خوش از گلوی مردمش پایین رفته و فارغ از فقر و بدبختی و شر و شور
دیکتاتوری بوده باشد...
بهنظر من، در تاریخ ایران بهدنبال دورهی ایدهآل گشتن، تقریباً
عبث است. تاریخ ایران غالبا انتخاب بین بد و بدتر بوده. نیازی نیست
شما حتما مورخ باشید، کافی است مردم احساسی و متملق و کمتر عقلانی
ایران را درنظر بگیرید، با جامعهی فاقد نهادها و مکانیسمهای
کنترلِ قدرت که حاکم را پاسخگو کند...
آنوقت آیا به مرور زمان، بهترین حاکم به بدترین فرعون بدل نخواهد
شد؟!
آیا در این جامعه، حتی نابغهای چون نادرشاه، کم کم از قدرت دیوانه
نخواهد شد و توسط افرادش سلاخی...؟!
دریغا که مردم ایران همیشه دنبال افراد افتادهاند، تا برپایی
نهادهای مدرن...
اما برگردم به بحث داغ رضاشاه.
یکی از بزرگترین ضعفهای مجادلهکنندگانِ عملکردهای رضاشاه این
است که «وحدت موضوع» وجود ندارد. یعنی
هنگامیکه طرفدارانش از ساخت راهآهن میگویند، مخالفینش از
دیکتاتوریش میگویند...
هنگامیکه طرفدارانش از تشکیل ارتش مدرن او صحبت میکنند، مخالفینش
آن ارتش را سرکوبگر مردم ایران میدانند، نه مقابلهکننده با
بیگانگان... چرا که قشون عباس میرزا، سی سال در مقابل روسیه مقاومت
کرد، سپس تن به ترکمنچای داد، اما قشون مدرن رضاشاه که ۴۰درصد
بودجهی کشور را میبلعید، چقدر در مقابل روسیه در شمال ایران
مقاومت کرد؟ سی ساعت...؟!
هنگامیکه طرفدارانش میگویند رضاشاه دست دینداران را از عرصهی
سیاست کوتاه کرد، مدارس و دانشگاه ساخت، راهها را از دزدان و
راهزنان امن کرد... اینها را درست میگویند، اما نمیگویند که او
تمامی راهزنان سر گردنهها را از بین برد، اما خود بزرگترین راهزن
و غاصب املاک مردم شد!
طرفدارانش میگویند او ایران را مدرن کرد، میگویند در آن زمان مگر
چند کشور در جهان، دمکراتیک بود؟ مگر مردم ایران در جهل غوطهور
نبودند و درمقابلِ هر نوآوری، حتی آب لولهکشی مقاومت نمیکردند،
مگر برای دمکراسی آمادگی داشتند...؟
در پاسخ باید گفت اینها درست هستند، اما آیا حکومت رضاشاه مردم را
کمکم بهسوی دمکراسی و حقوق شهروندی و آشنایی با حقوقشان سوق
میداد یا برعکس، بهسوی حقارت، کیش شخصیت، دیکتاتوری و خفقان
بیشتر...؟!
آیا به میزانی که از عمر رضاشاه میگذشت مردم از دستاوردهای مشروطه
دور نشدند؟!
آیا قوهی قضائیه، مجریه از استقلال تهی نگشتند؟
آیا مجلس که مهمترین دستاورد مشروطه بود به طویله بدل نگشت...؟!
او بانک ملی که آرزوی مشروطهخواهان بود احداث کرد، اما بیشترین
سرمایهی بانک، دارایی خود او بود و به قول سلیمان بهبودی، همیشه
میگفت بانک من!
هنگام تبعید، سه میلیون پوند و ۱/۵ میلیون هکتار زمین داشت!
او اولین بار رادیو را آورد، اما تمامی برنامه هایش در خدمت و تملق
به او بود!
او فرهنگستان ایران را آورد، اما بزرگترین رسالتش نابودی زبانهای
اقوام ایرانی بود!
او انجمن آثار ملی را جهت بازسازی و مرمت آثار تاریخی تاسیس کرد
اما بسیاری از آثار تاریخی دورهی قاجاریه توسط او نابود شدند!
مدافعانش او را «دیکتاتور منور» و «پدر ایران نوین» میدانند، اما
این پدر نوین، مطبوعات را که رکن چهارم مشروطه بود تعطیل کرد، آن
پدر، قلمها را شکست، با مشت، دندان روزنامه نگار را خُرد کرد و
مامورانش، روزنامه نگار را به دیوانه خانه فرستادند! (نمونه اش
یحیی سمیعیان).
میتوانیم همچنان این فهرست را ادامه دهم اما در این شک ندارم که
دیکتاتورجماعت حتی اگر تخمِ طلا هم بگذارد، باز ضررش بیشتر از خیرش
خواهد بود...
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|