Peter Schwarz
او به اين نکته اشاره کرد که کسانی که اشتغال دارند، عليرغم اشتغال، پول کمتری در اختيار دارند و خطر لغزش به ورطهٔ فقر به شکل اجتناب ناپذيری در حال گسترش است. او همچنين اضافه کرد: «بعيد به نظر ميرسد که شرايط اجتماعی – اقتصادی در اروپا در سال ۲۰۱۳ به شکل قابل توجهی بهبود يابد». اين وضعيت به ويژه در کشورهای جنوب و شرق اروپا فاجعه بار است. نابودی اقتصاد کشورها به اين شکل تمام عيار در گذشته تنها در شرايط بروز يک جنگ ممکن بود، چيزی که اقدامات رياضت اقتصادی اتحاديه اروپا در کوتاهترين زمان، در اجرای آن موفق بوده هست. در يونان و اسپانيا ازهرچهارنفريک نفر بيکار است و بيش از نيمی از جوانان بدون اشتغال هستند. ميانگين درآمد يک خانوار درطول اين سه سال در يونان ۱۷ درصد و در اسپانيا ۸ درصد تنزل کرده است. سيستم بهداری و بهزيستي، بازنشستگی و حفاظت اجتماعی به کليفروپاشيده است. عليرغم فاجعه اجتماعی که سياست رياضت اقتصادی مسبب آن بوده است، دولتهای اروپايی در حال تشديد سفت کردن هر چه بيشتر پيچ مالياتی خود هستند. آنها مدت زمانياست که خود را ديگر محدود به مناطق حاشيهای اروپا نميکنند، بلکه هر چه بيشتر حمله ددمنشانه خود را بر عليه طبقه کارگر در کشورهای مرکزی بسط ميدهند. برنامههای شديد رياضت اقتصادی در ايتاليا، فرانسه و آلمان در دور اخير و همچنين بستن کارخانههای اتومبيل سازی در اروپا مهر تأييدی بر اين نظر است. انگلا مرکل صدر اعظم آلمان در سخنرانی خود برای ملت، به مناسبت آغاز سال جديد مسيحي، در يک اخطار بيپرده و صريح اعلام کرد که شرايط اقتصادی «در سال آينده نه تنها آسان تر نخواهد شد، بلکه برعکس مشکل تر» خواهد بود. در بريتانيا، که در آن تقريبا يک چهارم از کل جمعيت در حال حاضر در فقر زندگی ميکنند، دولت کامرون به شکليسازمانيافته در حال برچيدن و نابودی نظام بهداری و بهزيستي، آموزش و پرورش همگانی و کمکهای اجتماعی است. حتی يک حزب در طيف سياسی رسميوجود ندارد که يک راه خروج از اين دور باطل – رياضت، رکود اقتصادی و اضمحلال اجتماعی – ارائه دهد. اين احزاب، چه ظاهراً چپ و چه راست، همه بر سر اين نکته توافق دارند که هيچ جايگزينی در مقابل تحکيم سياست مالياتی و جلب رضايت بازارهای ماليبه حساب سيستمهای خدمات اجتماعي، آموزش و پرورش، بهداری و بهزيستی وجود ندارد. در انتخابات پيش رو در سال جاری در ايتاليا و آلمان، مساله تنها اين است، که کدام حزب و يا ائتلاف برای پياده کردن فرامين اليگارشی مالي مناسبترين است. در ايتاليا سه جريان سياسی برای انتخاب موجود هستند: اردوگاه سيلويو برلوسکونی که جناييترين عناصر بورژوازی ، همراه با نژاد پرستان بيپرده ليگ شمالي[ Lega Nord ]، را در خود متحد ميکند. اردوگاه ماريو مونتي، مرد منتخب بانکهای بينالمللي، فردی که در سال گذشته شديدترين برنامههای کاهش هزينههای اجتماعی در تاريخ ايتاليا را به مرحله اجرا دراورد .واردوگاه پير لوييجی برساني، که تا به حال قابل اعتمادترين متحد مونتی بود و مهمترين نکته «خريدار پسند» او در اين است که دارای موقعيت مناسبتری برای تثبيت جايگاه اتحاديههای کارگری و نيروهای به اصطلاح «چپ» در روند اجرای سياستهای دولتی ميباشد. در آلمان، حزب سوسيال دمکرات [ SPD ] و سبزها به دنبال جايگزينی ائتلاف محافظهکار و نئو ليبرال تحت رهبری مرکل، به منظور تحميل موثرتر رياضتهای اقتصادی و کاهش خدمات اجتماعی ميباشند. آنها صلاحيت خود را در طول زمامداری دولت ائتلاف سرخ و سبز تحت رهبری صدر اعظم سوسيال دمکرات گرهارد شرودر به نمايش گذاشتند. در سراسر اروپا احزاب ظاهراً «چپ» نقش بويژه مرموزانهای بازی ميکنند. اين احزاب، لگام زدن به مبارزهٔ طبقاتی و پيشگيری از شکل يابيو بسط جنبش مستقل طبقه کارگر را وظيفهٔ اصلی و محوری خود ميدانند. برای رسيدن به اين هدف، آنها لفظاً از رياضت اقتصادی انتقاد ميکنند، در حاليکه به طور موازی مشغول هدايت اعتراضات اجتماعی در پشت سر اتحاديههای کارگری هستند، اتحاديههايی که پشتيبان برنامههای رياضت اقتصادی بورژوازی ميباشند و در عمليساختن آن همکاری ميکنند. درهمان زمان احزاب شبه چپ، اکثريت پارلمانی لازم برای عمليساختن حمله به طبقه کارگر را فراهم ميکنند و يا خود سازمانده اين يورشها به طبقه کارگر هستند. در دانمارک ائتلاف سرخ و سبز، يک مجموعه از سوسيال دمکراتهای «چپ»، گروههای استالينيست، مائوئيست و پابليست، اخيرا به بودجه دولت تحت رهبری سوسيال دمکراتها رای دادند. بودجهای که بدون درز، تداومگربرنامههای رياضت اقتصادی دولت اسبق محافظه کار است. در يونان ائتلاف چپ راديکال [ SYRIZA ] آماده است که جايگزين دولت ائتلافی متزلزل نخست وزير انتونيس ساماراس شود. ائتلاف چپ راديکال [ SYRIZA ] بارها به بانکهای بينالمللی اطمينان داده است که آماده برای باز پرداخت بدهيهای دولتی يونان و حفظ اين کشور در اتحاديه اروپا است. در ايتاليا، حزب » چپ، اکولوژی و آزادی» [ Sinistra Ecologia Libert� ] و حزب «احيای کمونيستی» [ Rifondazione Comunista ] خود را برای حمايت از دولت تحت رهبری برسانی و يا مونتی آماده ميکنند، به همان گونه که سابقا در حمايت از دولت رومانو پرودی عمل کردند. و در آلمان «حزب چپ» مصمم است، از يک دولت فدرال سوسيال دمکراتها و سبزها با فراهم کردن اکثريت پارلمانی لازم حمايت کند، يعنيبه همان شکليکه امروزه آنها در سطح ايالتی اين حمايت را انجام ميدهند. اين احزاب تنها نام «چپ» را يدک ميکشند. آنها يک قشر از متمولين طبقه ميانی را نماينده گيميکنند، قشری که با شدت يابيمبارزهٔ طبقاتی هر چه بيشتر به راست در ميغلتد. اين احزاب به طور کامل خود را در اردوگاه بورژوازی ادغام کردهاند. در شرايطی که هرگونه راه برون رفت از طريق ساختارهای موجود سياسی ناممکن است، کنشهای اجتماعی بايد به ناگزير اشکال آشکارتر به خود بگيرند. شدت يابيمبارزه طبقاتی در سراسر اروپا در دستور کار قرار گرفته است. اين روند خود را نقداً در طول سال مسيحيگذشته توسط اعتراضات تودهای در يونان، اسپانيا و پرتغال نمايان کرد. غير قابل تصور است که صدها ميليون نفر از کارگران اروپايی نابودی معيشت خود را بدون نبرد بپذيرند. تشديد مبارزهٔ طبقاتی اما به خودی خود مساله چشم انداز سياسی را حل و فصل نميکند، بلکه آن را با شدت هر چه بيشتر مطرح ميکند. اگر راه حرکت به جلو برای حل بحران همچنان توسط احزاب شبه چپ مسدود بماند، در پيامد آن، سازمانهای ماورای راست ميتوانند از رشد فلاکتهای اجتماعی و نااميدی بهرهمند شوند. اين درس تلخ تجارب قرن گذشته است. اين خطر مشابه را امروزه ميتوان در رشد نيروهای ماورا راست و فاشيستی به مانند «طلوع طلايی» [ Chrysi Avgi] در يونان، «جبهه ملي» [ National Front ] در فرانسه و Jobbik در مجارستان به عينه ديد. کارگران بايد از اتحاديههای کارگری و احزاب شبه چپ بگسلند، چرا که اين نيروها در تلاش پيوند آنها با سيستم پوسيده سرمايه داری هستند. با پا فشاری بر روی اين نکته که هيچ راه حل ديگری جز تداوم رياضت اقتصادی هر چه بيشتر و پرتاب بخشهای بزرگياز جمعيت به ورطه فقر وجود ندارد، طبقه حاکم در حقيقت اعتراف به ورشکستگی سرمايه داری ميکند. تنها جايگزين ممکن در برابر سقوط به ورطه فقر عموميو بربريت، يک برنامه سوسياليستی است. بانکها و شرکتهای بزرگ بايد مليشوند و تحت کنترل دموکراتيک قرار گيرند. توليد بايد تجديد سازمان شود، به طوری که در خدمت نيازهای جامعه و نه منافع دلالان و انگلهای ماليقرار گيرد. چنين برنامهای را تنها ميتوان از طريق مبارزه متحد اروپايی و بينالمللی طبقه کارگر متحقق کرد. لازمه چنين برنامهای تشکيل دولتهای کارگری و تاسيس ايالات متحده سوسياليستی اروپا است. مبرمترين وظيفه برای نيل به اين هدف، برپايی احزاب جديد انقلابيکارگری به عنوان بخشی از جنبش جهانيسوسياليستی – احزاب «برابری سوسياليستی» و کميته بينالمللی انترناسيونال چهارم ميباشد. ۱۰ ژانويه ۲۰۱۳ برگرفته از : http://www.wsws.org/en/articles/2013/01/10/pers-j10.htmlhttp ://www.wsws.org/de/articles/2013/jan2013/euro-j10.shtm
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد