تاریخ انتشار : 19.06.2018
ورنه سخن بسیار است
حمید محبی
مراکش را وادار کردند یک گل به دروازهی خودی بزند. شاید اگر در
واکنش سانتری که یک بازیکن ایرانی از جناح چپ فرستاد، مدافع مراکشی
ناگزیر نمیشد ضربهای با سر به توپ بزند، مهاجم ایرانی که پشت سر
او بود توپ را وارد دروازه میکرد.
پس او کار را خودش تمام کرد.
زد و گلی برای شادی ایرانیان ساخت.
در آنسوی اندوهی برای هموطنانش.
روز بعد آخوندها گل را پاسخ دادند و یک گل وارد دروازهی ایران
کردند. محمد اعدام شد. محمدی که او را متهم کرده بودند چند نیروی
سرکوبگر انتظامی را کشته است. او و وکیلش اتهام را نپذیرفتند. محمد
گفت که به زور شکنجه از او اعتراف گرفتهاند.
به برادرش اجازه ندادند جسد وی را برای معاینه به پزشکی قانونی
ببرد. پزشکی قانونی که قانون آن به خود رژیم خدمت میکند.
بر اساس قوانین بینالمللی، اعترافی که با شکنجه گرفته شود فاقد
اعتبار است.
صادق نجفی ملقب به لاریجانی که در اصل متولد نجف عراق است و بر
قانون خود ساختهی کشور ما حکومت میکند، ترتیب کشتن محمد را داد.
هنوز نمیدانیم که صادق تنها تبعه عراق و ایران است یا با سرمایهای
که از کیسهی مردم ایران به یغما برده، تبعیت کانادا و آمریکا را
نیز در جیب دشداشه دارد.
براستی کدام درست است؟
گل زدید یا گل خوردید؟
شاید هر دو؟
بازیهای دیگری در پیش است. شاید در بازیهای پیش روی فوتبال، تیم
حکومتی ایران که تیم ملی ایران نام دارد گلی بزند، گلی برایش بزنند
و یا گلی دریافت کند.
باز هم شاید بازیگران این تیم برای به اوج رفتن در فوتبال،
ناگزیرند به تیم رژیم تن بدهند. از همه که نمیتوان انتظار داشت
حبیب خبیری (کاپیتان خبیری) باشند.
یادش زنده.
در میدانی دیگر،
آخوندها ضربه دیگری را برای زدن آماده دارند. آمادهاند تا این
ضربه را نیز گل کنند و گل دیگری را به دروازهی ملت ایران وارد
کنند.
رامین در انتظار اعدام است.
هموطنان از زن و مرد به استادیوم رفتند تا تیم فوتبال ایران را
تشویق کنند.
آنها تیم ملی ایران را تشویق میکنند. آنها تیم آخوندها را تشویق
نمیکنند. آنها تشویق کردن را دوست دارند.
تیم ملی کجاست؟
مگر ایران آخوند زده میتواند تیم ملی داشته باشد؟ مگر نمیدانید که
آخوندها با ملیت ایرانی دشمناند؟ مگر بارها از خودشان نشنیدهاید؟
پس چگونه برای ایران تیم ملی ساختهاند؟
میتواند چنان شود که افتد و دانی، پس عینکی بزنیم و همین تیم را
تیم ملی ببینیم.
اگر دیدیم :
گل زدن شادی دارد. گل زدن شادباش گفتن دارد.
آرزوی شادی بیشتر برای همه ایرانیان که هر چه شادتر باشند.
شادی دشمن آخوندهاست. پس غنیمت است.
گل را در روسیه زدید یا زدند یا وادار کردید که بزنند.
در آنجا امتیاز به حساب همان تیم نوشته شد.
در اینجا،
گل خوردهی ایران را چه باید کرد؟
گلهای پیش رو را که آخوندها در برنامه دارند تا به ایران بزنند چه
باید کرد؟
رامین را برای اعدام میبرند. اعدام. قتل حکومتی.
پاسخ چیست؟
گلهای خوردهی قبلی را چه کردید؟
همان گلهایی که زدند و گلهایی را پرپر کردند؟
چه شباهتی است بین گلی که مدافع مراکشی برای ایران زد و خواستههای
برخی ایرانیان.
چه شباهتی.
همان برخی که در انتظار نشستهاند تا حاکمی دیگر بیاید و برای آنها
در میدان سیاست و حاکمیت، نیز گلی به آخوندها بزند.
گلزنهای خودی که به تیم حریف گل بزنند را چه میشود؟
میدانیم که تیم ایران اندکی دیرتر یا زودتر به خانه باز خواهد گشت
و باید بگویید با افتخار شکست خوردهایم و اگر هم بهترین نبودیم
باز هم بهترین بودهایم یا چیزی مشابه آن.
رقابتها برای تیم ایران در جام جهانی این دوره تمام خواهد شد.
بازیکنان تیم ملی یا حکومتی فوتبال ایران، تشویق هموطنان را در
انتظارند و پاداشی که دریافت خواهند کرد. حقشان است. چرا که نه؟
این هم گذری خواهد بود از ایام.
تکلیف تیم ملی روشن خواهد شد.
تکلیف تیم ملت ایران چه میشود؟
در میدانی دیگر آخوندها همچنان در حال گل زدن به تیم ملت ایرانند.
گلهایی ساخته شده از سرکوبی زنان، اعدام، زندان، اختلاس، شکنجه،
فقر، دزدی، چپاول، تبعیض و هر آنچه که بتوانند.
این میدان هم بازیگرانی دارد.
این میدان بازیگرانی دارد که در انتظار پاداشی نیستند و شاید نه
تشویقی.
بازیگران این میدان را دیدهاید؟
در زمینهای مسابقهی اوین، گوهردشت، عزل حضار و گاهی خانههایشان…….
بازی کردهاند و بازی میکنند.
بازی هنوز ادامه دارد.
آنها نمیبازند.
برندههایشان را در خاوران خواهید یافت. در خاورانهای دیگر و در
اینجا و آنجای این کرهی خاکی بیخاک.
چند نفر تشویق کننده داشتهاند؟
چند نفر حمایت کننده داشتهاند؟
از دختران انقلاب را هم به اندازهی تیم فوتبال حمایت کردهاید؟
از زنان و مردان اعتراض چطور؟
برای آنها هم پرچم تکان دادهاید؟
پرچم خرچنگ نشان را نمیگویم.
آن یکی پرچم را.
برای آن دیگران چطور؟
آن دیگرانی که میشناسید؟
نمیشناسید؟
اگر نمیشناسید، چه جای گفتن است؟
بگذارید در سکوت بماند.
تشویق فوتبالیستها بهای چندانی نمیطلبد.
پرداختن بها در جای دیگریست.
اشتباه نشود، با شما نبودم.
شما که سیاسی نیستید.
و ……….
ترسیدم که دل آزرده شوی،
ور نه سخن بسیار است.
بهداد محبی
18-06-2018
________________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|