مقاله

 

 

 تاریخ انتشار :28.11.2024

بزرگداشت یک زنده!

هادی خرسندی


بصیر نصیبی، پدر «سینمای آزاد»، در بیمارستان در شهر ساربروکن آلمان، ناله نمیکند. میگوید من سلامتم. شکوه نمیکند که قدر من دانسته نشد. شکایت نمیکند که مردم قدر هنرمندان را نمیدانند. خوشحال است، راضی است. میگوید من به آنچه میخواستم رسیده ام. میگوید بچه های سینمای آزاد فرزندان من هستند. بی ادعاهای عجیب.


بزرگداشت آدم بزرگی در زنده بودنش. چقدر زیباست. و چقدر زیباست که ذکر مصیبت نمیکند. به خدمت بزرگی که کرده آگاه است اما صورتحساب صادر نمیکند. از کسی طلبکاری نمیکند بلکه رسید میدهد که پاداشش را گرفته است. و چنین کنند بزرگان. چند تا ماچ برای بصیر عزیز.

 

.......................

آزادی با قاشق چایخوری

در آلمان به دختران خانواده های مهاجر توصیه کرده اند چنانچه والدینشان بخواهند برای ازدواج اجباری به زور آنها را به کشور خودشان بازگردانند،هنگام رفتن به فرودگاه یک قاشق کوچک زیر لباسشان پنهان کنند. به مأموران امنیتی فرودگاه هم آموزش داده اند که در صورت آژیر کشیدن دستگاه فلزیاب، پرواز دختری که قاشق به همراه داشته را متوقف کنند و به مأموران قانونی اطلاع دهند.

آزادی با قاشق چایخوری

رنگش پریده
از تماشای پریدن ها
پای هواپیما.

بدرود ای شهر اروپائی
ای مدرسه بدرود
ای روزهای روشن بازی و همبازی.

رنگش پریده دختر معصوم
اندیشه اش محو امیدی گنگ
زیر بلوزش قاشقی پنهان
وندر دلش غم جای هر شادی.

اینک به شهری میفرستندش
که در آنجا
پای هواپیما
در انتظار مقدمش مردیست
پوشیده کت شلوار دامادی!

ناگه صدای سوتاخطارست می پیچد
در سالن پر از مسافرهای پروازی

و در دهان کوچک دختر
چه شیرین است اینک:
مزهٔ یک قاشق آزادی!
 

 

_________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

:

اسم

:

ایمیل

پیام


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد