مقاله

 

 

نقاط ضعف جنبش ضد اعدام

مهرنوش موسوی

 

خیلی قبلتر از اعدام شهلا جاهد، حتی قبلتر از فرزاد کمانگر و قبلتر از آن فاطمه حقیقت پژوه مسلم شده بود که یک نقطه ضعف اساسی جنبش ضد اعدام عدم سازماندهی این جنبش و به میدان آوردن آن در مقیاس اجتماعی است. به نحویی که ماشین اعدام رژیم اسلامی فلج شده و امکان این تعرض گسترده از آن سلب شود. ناگفته پیداست که نه فقط جنبش ضد اعدام، بل هماهنگی این جنبش با جنبش کارگری، جنبش احقاق حق زن، جنبش دانشجویی زیر سقف جنبش سرنگونی طلب مردم ایران با افق و سیاستی که رژیم را در بن بست و فلج کامل قرار دهد مشکل اصلی ماست. به اعتقاد من و تا مادام که سیاست ناظر بر جنبش ضد اعدام سازمانیافتگی آن، دست بالا پیدا کردن افق رادیکال در اشکال سازمانیافتگی توده ای در داخل و خارج کشور نباشد، تا مادام که شکل ابراز وجود اجتماعی این جنبش در حصار تنگ آکسیونیستی محدود بماند، حتی تلاشهای تاکنونی نیز به ضد خود بدل میشود.

 ماشین اعدام و جنایت رژیم را نمیشود با آکسیونهای محدود فلج کرد. رژیم جمهوری اسلامی را نمیشود با جنبش بدون سازمان، عقب راند و سرنگون کرد. تا مادام که این جنبش به اشکال متعالی سازماندهی توده ایی به طرق مختلف و با داشتن رهبری سیاسی استراتژیک دست نیافته است، معروف شدن زندانیان بواسطه آکسیونهای مختلف به سکویی برای تعرض بیشتر نظام بدل میشود. سالها یک زندانی را نگاه میدارند، اجازه میدهند که به سمبلی برای نقض حقوق بشر رژیم در رسانه های بین المللی بدل بشود و براحتی در تند پیچهای دیپلماسی حکومت یا دست و پنجه نرم کردن مردم با آن وی را پای چوبه دار میبرند و از این طریق یاس و ناامیدی و احساس عدم قدرت را به مردم تحمیل میکنند. به باور من یکی از مشکلات مبارزه با اعدام و اصولن فلج کردن ماشین سرکوب نظام، آن برداشتی است که تصور میکند به صرف تکیه بر آکسیون و شلوغی، به صرف تکیه محدود به نیروی سازمانی محدود خود میتواند جلو رژیم را بگیرد. این برداشت سالهاست مانع سازماندهی توده ای مردم و دست بالا پیدا کردن افق رادیکال بر این جنبش است. من شخصن رادیکالیسم را نه فقط در ارائه شعارهای رادیکال که با برآیند سازمانی آن ارزیابی میکنم. به نظر من سیاست و افقی رادیکال است که توده ای بشود، که سازمانگرایانه باشد. افق غیر رادیکال، افق محدود و آکسیونیستی توده ای نمیشود.

 از این افق سازماندهی، تشکیلات، مبارزه موثر بیرون نمی آید، شلوغیهای موقت و زود گذر و نتایج غیر قابل حصول به انسجام مبارزه مردم منجر نمیشود. دستگاه سرکوب یک حکومت را آکسیون نیست که فلج میکند، دست بالا پیدا کردن آن افقی فلج میکند که رژیم مجبور میشود برای عدم مواجهه با آن کوتاه بیاید. رژیم اگر ببیند با کشتن و اعدام این یا آن فرد، افق و سیاست رادیکال در جامعه قویتر میشود، اعتراضات گسترده اجتماعی در اشکال متعالیتر سازمانیافته جلو می آیند دست بر میدارد، دست به عصا راه میرود. اما اگر بفهمد میکشد، اعدام میکند و باعث میشود مردم ناامیدتر بشوند به این کار ادامه میدهد. اجازه بدهید یک نمونه دم دست اروپایی از این مسئله ارائه بدهم تا با دیستنس از جامعه خفقان زده ایران روشن شود که اصل مقابله با سرکوب و نقد کردن یک مطالبه به واقع جنگ افق میباشد.

در آلمان مدتی است که در شهر شتوتگارت یک جنبش توده ای وسیع علیه پروژه میلیونی ساختن ایستگاه قطاری مدرن در این شهر به راه افتاده است. مردم معتقدند به هم ریختن ایستگاه قطار فعلی و هزینه کردن یک بودجه چند صد میلیونی علاوه بر مشکلات زیست محیطی آن بیهوده است. در ابتدای ابراز وجود مردم، دولت آلمان این اعتراض را نادیده گرفت. به تدریج که این اعتراض از طریق فیس بوک و خود مردم رسانه ای شده و سازمانیافته ادامه یافت، دولت آلمان پلیس را به جان مردم انداخته و با تمام قوا آن را سرکوب کرد به نحویی که در یکی از حملات پلیس به تظاهر کنندگان دهها نفر زخمی شدند. مردم عقب ننشستند. خود موضوع سرکوب را علنی کردند.

 توجه سایر مردم در شهرهای دیگر را به خود جلب نمودند. دایره ایجاد همبستگی با مردم شتوتگارت بالاتر رفت. به تدریج در تظاهراتهای شنبه ها مردم و جوانان شهرهای دیگر نیز شرکت کردند، همزمان با این امر در فرانسه خیزشهای شهری صاعقه وار صورت گرفت و در لندن چند ده هزار نفر علیه سیاست باجگیری دولت از دانشجویان به میدان آمدند. این مسئله باعث ترس دولت آلمان و عقب نشینی آن شد. دقت کنید صرف وجود تظاهرات باعث عقب نشینی نشد. یک سیاستی و یک افقی در نوک مبارزه مردم باعث شد پلیس آلمان غلاف کند. پلیس به دولت اعلام کرد مشکل اجتماعی دولت را نمیشود به پلیس و گلوله پلاستیکی سپرد و نمونه های فرانسه را نشان سیاستمداران اینجا میدادند. دولت آلمان عقب نشسته و خود دولت یک میانجی تعیین و برای مذاکره سراغ مردم فرستاد. گلوله های پلاستیکی غلاف شد و سیاست دولت این شد که با مردم به مذاکره بنشیند. صد البته دولت آلمان را نمیشود با هیولای تروریستی اسلامی در مملکت ما مقایسه کرد.

 به همین دلیل هم در مملکت ما هزاران برابر بیشتر از مردم شهر شتوتگارت باید با امر سازماندهی، به امر دست بالا دادن آن افقی که موجب عقب نشینی نظام میشود فکر کرد. به نظر من در جنبش ضد اعدام به جای فوکوس بر سر سازماندهی توده ای و اجتماعی فوکوس بر سر فرد و شخصیت است. مثالی بزنم. پارسال همین موقع مردم سیرجان موقع اعدام دو نفر بیرون ریختند و چوبه های دار را شکستند و اعدام کنندگان را آزاد و مامورین دولت را فراری دادند.

 الان اگر از هر یک از ما بپرسید حتی نام آن دو نفر زندانی را نمیدانیم. این یک واقعه بسیار مهم بود. این نمونه بایست توده ای میشد. بدست گرفته میشد. روی آ« مطالعه میشد، بسط داده میشد. فوکوس جنبش ضد اعدام بعد از واقعه سیرجان میبایست تلاش برای توده ای کردن این ابتکار مردم میبود. اما اگر به واقع نگاه کنید فعالین جنبش ضد اعدام برای مردم سیرجان یک دستی تکان داده، سوت و کفی زده دنبال کار خود رفتند. آنها را در حال دویدن سر کیسهای فردی می بینید. بالاخره یک کسی باید پیدا شود به این سئوال جواب بدهد که چرا نمونه سیرجان توده ای نشد؟ ایراد از مردم است یا ایراد از کسانی است که قرار است این مردم را بسیج و بر علیه اعدام به میدان بیاورند به جای اینکه خود به عنوان قهرمانان تک تیرانداز در مسیر دویدن دنبال پرونده های زندانیان خسته شوند. در مورد اولی فعال جنبش ضد اعدام پیچ فعالیت خودش را با مکانیسم اجتماعی مبارزه خود مردم تنظیم میکند. چنانچه باید علامت و مسیج مردم سیرجان دریافت میشد که بعله در همین مملکت خفقان زده نیز امکان توقف زدن به اعدام حتی پای چوبه های دار نیز وجود دارد، اما ما فعالین جنبش ضد اعدام را در حال دریافت زیگنال از مردم نمی بینیم، این فعالیتها بیشتر به این میماند که دنبال اقدامات نظام راه افتاده ایم.

 امروز فاطمه را جلو می اندازد، فورن همه فعالیتها حول محور آزادی فاطمه میچرخد، فردا شهلا، دست عوض میشود. یعنی ناخودآگاه مسیر و نوع فعالیت فعالین این جنبش را به واقع نظام تعیین میکند و بعد هم با معروف شدن زندانی راحت وی را میکشد. ممکن است گفته شود اعدامهای زندان اوین را حتی با قوای مردم به این سادگیها نمیشود متوقف کرد. جواب من به این "نمیشودها" این است که چرا باید مردم از اوین شروع کنند. شاید به همین دلیل از سیرجان شروع کردند. از جایی که رژیم فکرش را نمیکرد و از جایی که دژی مانند اوین نساخته است. شما تصورش را بکنید بعد از سیرجان در مشهد، قزوین، شیراز، و چند شهر و قصبه دیگر چند تایی چوبه دار به آتش کشیده میشد، چند زندانی فراری داده میشدند، آنوقت پرسش خوبی بود ببینیم

حتی در درون دژ اوین این حکومت میتوانست براحتی اعدام کند؟ آنوقت این تصویر کجا و تصویر برپایی آکسیونهای کم بنیه جلو سفارتهای رژیم در خارج کجا، که من مطلقن منکر آنها نیستم و معتقدم با هر بنیه ایی صد البته باید ادامه پیدا کند. سخن من این است که این روش آکسیونیستی جای کل تصویر را گرفته است. سئوال این است چرا این روش سالهاست جلو پای جنبش ضد اعدام قرار میگیرد؟ آکسیونیسم خود برآیند و نتیجه یک افق سیاسی است. به اعتقاد من یک جایی در این تصویر آکسیونیستی افق اصلاح طلبانه و حقوق بشری جا را بر افق رادیکال و سازمانگرایانه توده ای بسته است.

 در افق اصلاح طلبانه خیال آن جنبش تخت است که افراد و فعالین زندانی این جنبش زیر تیغ اعدام قرار نمیگیرند، لذا جلب توجه دول غربی در فوکوس و مرکز توجه است و نه به میدان کشیدن مردم برای سرنگون کردن این ماشین جنایت و کشتار. اینها با دویدن در کریدورهای دول غربی میخواهند فشار حقوق بشری به حکومت وارد کنند. قرار نیست در سیاست و افق اینها مردم ایران میداندار صحنه سیاست بشوند. آکسیونیسم خیابانی این افق را از آن خود کرده و روی آن فعالیت عملی خود را سوار کرده است. در افق رادیکال و انقلابی و سازش ناپذیر حتی برپایی آکسیونهای اعتراضی و ایجاد هیاهو برای جلب توجه مردم به نیروی سازمانده است و نه آکسیون برای آکسیون. آکسیونیسم نیروهای انقلابی در بهترین حالت کمک رسانی به افق جنبشهای دیگر است. به نظر من در مبارزه علیه اعدام میزان الحراره وسط کشیدن سازمانیافته توده مردم است.

 این اصل و اساس است و نه حتی کیسهای فردی و نه حتی رفت و آمدهای پارلمانی و نه حتی خسته کردن نیروهای خشمگین در فاصله خیابانهای شهرهای اروپایی. در خود اروپا نیز رجوع سازمانیافته به بشریت متمدن، درگیر کردن مستمر آنها در کمک سازمانیافته به این جنبش مهم است. الان در خود خارج کشور نیز فوکوس روی افکار عمومی مردم غرب، سازماندهی کمک رسانی آنها به مردم ایران جای خود را به فوکوس روی فشار دولتها داده است. دولتهایی که در پیچ مذاکرات خود با سران حکومت شل کن و سفت کن در آورده و میزان فشارشان را با منفعت خودشان تنظیم میکنند. این نقطه ضعف اساسی جنبش ضد اعدام است. آیا راهی برای خلاصی از این وضعیت وجود دارد؟ هر راهی که وجود داشته باشد، اولین قدم بیان نقاط ضعف فعلی و موجود میباشد. این اولین قدم برای از میان برداشتن آن است

 

 

_______________________________________________________

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد