مقاله

 

 

با همه مطلب موافق نیستم ولی به نکات جالب و واقعی هم اشاره کرده است از جمله ماجرای سعادتی


عباس میلانی وظهور ماشااله قصاب

حسین اخوان توحیدی



عباس میلانی در مصاحبه با رادیو فردا در 21 شهریور 1390 اتهاماتی به مجاهدین خلق وارد کرده است واز جمله در مورد محمد رضاسعادتی چنین گفته است«دو نوع سند وجود دارد :یکی ان چه در دادگاه سعادتی مطرح ودر مطبوعات ایران منعکس شد چون ان موقع مطبوعات از ازادی نسبی برخوردار بودند وبرخی از این مسائل را می توانستند منعکس کنند .دوم خاطرات رئیس کا گ ب در تهران است که به این مسئله اشاره کرده ومنبع سوم اسناد حزب کمونیست شوروی است که در ان به ارتباط با کاگ ب اشاره نمی کند .بلکه به نامه های مجاهدین خلق به حزب کمونیست شوروی وتقاضای پناهند گی برای برخی از اعضای سازمان مجاهدین وبالاخره تقاضای وام سیصید میلیون دلاری اشاره می کند... دران روزها یک شخصیت مرموزبه اسم ماشاله قصاب در لحظه بزنگاه ظهور کردواینهارا دستگیر کردند .ماشاله قصاب وهمدستانش که معلوم نشد از کجا امدند وبه کجا رفتند وبعد از ان زیاد نشانی از انان نبود.»



ماشاله قصاب درتهران خیابان خراسان روبروی خیابان زیبا قصابی داشت. یکی از چاقو کش های محله بود ومردم از او می ترسیدند. رقیب او محمد گاوی در میدان خراسان بود. ماشاالله قصاب بعد از انقلاب به سفارت آمریکا رفت و یک باند مسلح به راه انداخت. مهدوی کنی رئیس وقت کمیته ها گفته بود کمیته سفارت آمریکا زیرنظر ما نیست. اين حرف در مطبوعات همان زمان هم منتشر شد. قبل از سعادتی دو کرد را دستگیرو شکنجه کرده بودند.

چهارم خرداد1358ماشاله قصاب را دم درب ورودی سفارت امریکا دیدم، با معاونش حاج احمد که درتهران خیابان غیاثی فرش فروشی داشت، از داخل سفارت بیرون امدند انجا تظاهرات برپا بود .باندهای حزب الهی تظاهرات داشتند واز بلند گو شعار علیه امریکاپخش میشد.
هرکسی میخواست پشت تریبون برود وارد سفارت میشد .از نردبان بالامی رفت تا پشت تریبون قرار بگیرد .دعوا بر سر سخنرانی بود ،همدیگر را از پله نردبان برای سخنرانی پائین میکشیدند.ماشاله قصاب سخنران معرفی میکرد ومامورین سفارت هم تماشاچی اوضاع بودند.
حاج احمد، معاون ماشاالله قصاب، را در خارج از سفارت می دیدم. پیگیر کمیته سفارت آمریکا بودم . نمی دانست موضع سیاسی من چیست. آنها از آمریکائی ها دستور می گرفتند.او یک روز نگران پیش من آمد و گفت خطر ما را تهدید می کند، نمی دانم چکار کنم؟ پاسپورت خودش را نشان داد و گفت به همگی ما پاسداران مستقر در سفارت، ویزای آمریکا داده اند تا اگر خواستیم به آمریکا برویم. نمی دانست آمریکا کجاست؟ گفتم انگلیسی بلد هستی؟ خندید و گفت نه همگی به نان ونوائی رسیده بودند.


حاج ماشاالله قصاب شبیه شعبان بی مخ بود. از ياران بعد از انقلاب امام بود ومورد توجه آخوند های تازه بقدرت رسیده. در آن روزها همه کسانی که سر سفره حاضر و آماده نشسته بودند بر سر یک نکته توافق داشتند،که مانع اصلی یعنی مجاهدین خلق را از سر راه بر دارند.وسرنوشت هر کدام از میوه چینان عبرت انگیزاست . اولین قربانی محمد رضا سعادتی بود. خمینی و بهشتی آخوند ها با آمریکائی ها ساخته بودند. می خواستند میوه تازه را بچینند و مرکب قرار مدارها خشک نشده بود که تیغ ها بر سر مجاهدین فرود می آمد.


وقتی محمد رضا سعادتی دستگیر شد آیت الله طالقانی گفته بودند من نمی دانم چرا همیشه جاسوس روس می گیرند؟ در این اظهار نظر بی پایه بودن اتهام علیه سعادتی خوابیده بود. زورآزمائی بین آخوند ها و مجاهدین خلق شروع شده بود. نگرانی خمینی و آنها که با زد و بند با آمریکائیها بر سر قدرت آمده بودند از افشاگری ها بود که از گوشه وکنار بیرون می آمد. در مورد سعادتی پیش دستی کرده بودند تا ضربه ای اجتماعی به مجاهدین خلق بزنند.


این مقاله عباس میلانی در رادیو فردا شبیه همان کاری هست که قبلا آخوند ها تجربه کرده اند. آقاي ميلاني دير آمده و زود مي خواهد برود. هيچ حرف تازه اي هم در مورد مجاهدين ندارد. فقط اوضاع مقداري به هم ريخته. بعضي ها بو كشيده اند و ملاها امثال تريتا پارسي ها را رها كرده اند و حالا كه آنها سوخته اند «استاد محقق و تاريخ نگار» به ميدان فرستاده اند. آن روي سكه آن يكي استاد و محقق! با اين تفاوت كه آبراهاميان توده اي اكثريتي بود و ايشان سوابق مائوئيستي دارد. و شگفتا كه در مورد مجاهدين، توده اي و اكثريتي و مائوئيست و همه اين قبيل آدمها جمع مي شوند و همگي توي جيب آخوندها با هم شش و بش بازي مي كنند. تازه آخرش هم ماركش را به مجاهدين مي زنند كه مثلا به خدمت نئوكانها در آمده اند! دنياي وارونگي و وارونه گويي راملاحظه مي كنيد؟


اما واقعيت اين است كه كار اصلي عباس میلانی نه تحقيق است ونه تاریخ نگاري. او سیاسی کار شکست خورده ای است که خط عوض کرده. مقاله اخيرش هم رو به سوی آمریکائی ها دارد و هدفش القاي اين شبهه است كه مجاهدین خلق طرفدار شوروی بوده اند. البته ميلاني و ميلاني ها هرگز خود را موظف به پاسخگويي اين سؤال نمي بينند كه مگر در شوروی سابق مخالفتی با آخوند ها وجود داشت که مخالفین سر سخت ملاها به سوی آنها بروند، وتقاضای وام كنند؟ تعارف را كنار بگذاريم. اين قبيل اباطيل در اساس فرقي ندارد با ساخته و پرداخته همان كسان که می گفتند مجاهدین اعضا خودشان را شکنجه می کنند تا با آخوند ها مبارزه کنند. و آخر اين خط و نحوه برخورد را هم كه همگي ديده ايم. چيز لو نرفته اي است؟ «ريل» اين قبيل نوشته ها چنين بوده است و خواهد بود. دیدبان حقوق بشر «الهه هیکس »خط را مي گيرد و از قول جداشداگاني كه به خدمت وزارت اطلاعات و انواع سازمانهاي جاسوسي درآمده اند اطلاعیه مي دهد كه مجاهدين سکت هستند و فرقه، کرد کشی و شیعه کشی هم كرده اند، تازه مزدور سیا وموساد هم هستند! يا للعجب! و شگفتا كه هيچ يك از ياوه ها طي اين سالها نگرفته و همواره روسیاهی به نوکران گوناگون ملاها مانده است، از چپ نما تا متنهالیه راست...


اما مسأله سعادتی وجاسوسی او در کدام محکمه مطرح و ثابت شده است
آقای احمد صدر حاج سید جوادی اولین وزیر دادگستری بعد از انقلاب در تاریخ 21 شهریور 1390 به رادیو فردا گفته اند«این دادگاه ها امنیتی هستند اسمش دادگاه است این دروغ بزرگ مورد پسند خداوند نیست بهتر اینست که دستور انحلال این موسسات امنیتی رابدهند ...من این سیستم را به عنوان دادگاه نمی شناسم وانها را موسسه میدانم ...اینها یک سری موسساتی هستند که از طریق قانون تاسیس نشده اند...به این دلیل است که من اینها را موسساتی میدانم که به وسیله دستگاههای امنیتی برای اینکه یک عده را به نام رای دادگاه انقلاب به زحمت بیاندازند » در تمام سی ساله دستگاههای امنیتی تصمیم گیرنده بودند.ودر خاطرات سران رژیم هم امده است .که خارج از دادگاه همه قربانیان تعین تکلیف میشدند.


در آن دوران رؤسا و عناصر معلوم الحال «مجاهدین انقلاب اسلامی» كه ساخته ارتجاع بودند. در دستگیری سعادتی دست داشتند و چه خوش رقصي ها كه نكردند. و البته حالا دست مزدشان را دریافت می کنند. بهزاد نبوی جنایتکار فکر می کرد مادام العمر نوکر خوبی برای دستگاه سرکوب خواهد بود و حق او محفوظ است. و حالا نگاه كنيد به سرنوشت رقت بارش كه به راستي عبرت آموز است. و همين طور بقيه شان. از بازجوي شكنجه گري مثل محسن آرمين كه در شكنجه و قتل برادر مجاهدش مستقيما دست داشت و عاقبت به همان زنداني افتاد كه روزي برادرش را در همان جا شكنجه مي كرد. با اين تفاوت كه آن يك با شرف و عزت مرگ را بر بوسه زدن بردست جلاد ترجيح داد و اين يك با ذلت و خواري به دستبوس جلادان باند رقيب افتاد!


حال بايد از آقاي محقق پرسيد محاکمه سعادتی در کدام دادگاه بوده است؟ دادگاهي که موسوی تبریزی جلاد حکم اعدام را قبل از دستگیری صادر می کرد؟


اما از هرچه كه بگذريم ببينيم آيا عباس میلانی می داند با اين قبيل ادعاهای بی پایه و سخیف هواداران و خانواده های مجاهدین خلق در داخل وخارج چه بهائی را می پردازند؟ و جلادان آخوندي با پشت گرمي از همين ادعاها در زندانها با مجاهدین چگونه برخورد می کنند؟ ميلاني بايد مسئولیت حرفی را که مي زند بپذیرد. تكليف راديو فردا و مواجب بگيرانش هم كه مشخص است. برنامه ريزان و برنامه سازانش به همه مسأئل و جوانب را، با رعايت كامل «دموكراسي»، رعايت مي كنند تا مبادا در اين ميان حقي از آخوندها ضايع شود و الحق كه در اين مورد انتقادي به آنها وارد نيست.

سؤال از آقای عباس میلانی مائوئیست سابق
 

آقاي ميلاني براساس حكم دادگاه هاي آخوندي، كه معلوم نيست اصلا چقدر دادگاه باشد، حكم كرده اند كه مجاهدين وابسته بوده اند. بسيار خوب. آيا ساير احكام دادگاههاي آخوندي هم همين قدر سنديت دارد؟


آیا دستگاه قضائی ولایت فقیه در باره هر فرد وگروهی بگوید جاسوس هست درست هست یا نه ؟ مثلا اگر درباره خود شما حرفهايي بزند قابل قبول است يا فقط در مورد مجاهدين صحيح است؟ درباره سی هفت نفری که عليه مجاهدين نامه نوشته و از وزارت خارجه درخواست كرده اند مجاهدين را در ليست تروريستي باقي بگذارند خود رژيم ادعاهايي دارد. برخي از آنها را وابسته و جاسوس سيا معرفي كرده اند. آيا اين قبيل چيزها در مورد آنها هم درست است؟


در حالي كه واقعيت اين است كه بسياري طی سی سال مجاهدین را وابسته می خواندند تا به راحتی بتوانند آنها را بالای چوبه های دار بفرستند. با اين ماركها هزاران نوجوان و زن ومرد را در پرچم آمریکا پيچيدند و به رگبار بستند تا صدای هيچ مخالفی شنيده نشود. اما موفق نشدند زيرا كه به قول آقاي منتظري مجاهدين يك سنخ فكري هستند و با كشتن تمام نمي شوند.


متقابلا طي همين سي سال به خوبي روشن شد كه جاسوس همان کسانی بودند که در خانه مرتضی مطهری و... با آمریکائیها و سپهبد مقدم رئیس ساوک شاه ملاقات می کردند. دکتر یزدی گفته است خمینی از سه کانال با آمریکائیها کار می کرده و مطمئن ترین کانال سید محمد بهشتی بوده است. همان آیت الله راسپوتین که دبیر کل حزب جمهوری اسلامی وعضو شورای انقلاب ورئیس دیوانعالی کشور و...بوده است مرتضی مطهری مورد اعتماد شاه وآمریکائیها وخمینی بود وسه سره بار می کرد.


طی سی سال مجاهدین خلق را بجرم ناکرده هزاران بار محاکمه کرده اند وخیمه شب بازی گروگانگیری فقط برای از میدان به در کردن مخالفین بود وامروز همان گروگانگیرها توبه کرده اند وبه محض خارج شدن از ایران خودشان را به اربابانشان معرفی می کنند تا زیر چتر حمایت انها باشند.


هر جریانی که از متن جامعه بیرون آمده و رشد کرده باشد به زیر ضرب عناصر مستقيم رژيم كه به اسم لابیها فعاليت مي كنند می رود تا نابودش کنند. اين كار البته سابقه تاریخی هم دارد. اما ملت ما به آن بلوغ سياسي رسيده است كه بداند بدون جریان سیاسی متشکل هیچ کاری نمی توان کرد. و گناه مجاهدين در واقع حفظ اين تشكل است. چه تشكل سازماني خود و چه در قالب شوراي ملي مقاومت. و اين از نظر آخوندها گناهي نابخشودني است. اين است كه انواع رنگارنگ تهمتها را از زبان افراد مختلف جاري و ساري مي كنند براي يك هدف: عقب انداختن ولو يك روز سرنگوني شان. همين و السلام

حسین اخوان توحیدی
سه شنبه22شهریور1390
13/09/2011

l http://hakhavantohidi.blogspot.com/
Akhavan1384@yahoo.fr
 




________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد