مقاله

 


22  بهمن"یک اشتباه وعزا" "پیروزی و جشن"

و یا بالاخره چی بود...!؟

اسماعیل هوشیار 

 

 


نزدیک به 3 دهه از آن واقعه تاریخی در بهمن ماه 57 میگذرد و هر سال از این اتفاق و این روزها هر کس و هر جریانی بررسی و نگاه و نقد و......خاص خودش را میکند. رژیم ولایت فقیه در جشن و پایکوبی و مستان قدرت برای رضایت "خدا" هوار میکشند!هر چند به زبان نمیآورند ولی بیشتر به خاطر این شادی میکنند که هنوز هستند؛چون خودشان هم اصلا باورشان نمیشد که این رژیم 30 سال دوام بیاورد!مردم ایران هم به قول خودشان "دهه زجر" را برازنده تبریک نمیدانند.چه آنهایی که از آن دوران هنوز زنده اند و روند طی شدن همه چیز را میدانند و چه نسلی که از وقتی چشم باز کرده، فقط آخوند و مذهب و عزا به چشم دیده است. با این همه چنین نسلی و نسلهای آینده به سادگی تن به خرافات و افسانه های آسمانی نخواهند داد!
در طیف اپوزسیون و روشنفکران هم ما طی این 3 دهه با صحنه های جالبی تا به حال روبرو بوده ایم.عده ای که از بیخ و بون آن روز را سیاه؛آن ماه را سیاهتر؛ و آن سال را مثل قیر می بینند و معرفی میکنند و در اشکال مختلف یکدیگر را نشان میدهند و به دنبال مقصر هستند، که به نظر من خنده دارترین صحنه همین است!
بعضی هم پای بیلان کار ولایت فقیه را وسط میکشند وبه جز آن زبان آمار و ارقام، یک توصیه هم به خلق قهرمان میکنند که " با یک چشم گریه کنید و با یک چشم بخندید!" آقای مسعود رجوی زبان آمار و ارقامش خیلی گویاست.مثل این آخرین پیامش که سر خارج شدن از لیست تروریستی داد و اعلام کرد؛
بعد از سقوط صدام فقط 200 نفر از مجاهدین جدا شدند!
همه این 200 نفر نفرات جدید بودند!
و همه این 200 نفر به ایران رفتند!
"واقعا خسته نباشید"
البته بعدا که من با یکی از هواداران قدیمی گپی زدم.او هم اشاره کرد که ای آقا،در جنگ تبلیغاتی این دروغها طبیعی است و همه سعی میکنند تا خودشان را در شرایط خوب و مناسب نشان دهند.بگذریم.
حتی اگر فرض بگیریم که 30 سال مردم ایران با یک چشم گریه کردند و با یک چشم خندیدند!باز آش همان است و کاسه که همان! چون به هر دلیلی رژیم که هنوز هست.فرض کنیم 50 سال دیگر هم هنوز باشند که "البته فقط یک فرض است و تردید نکنید که نخواهند بود" یعنی 50 سال دیگر کار مردم این باشد که با یک چشم بخندند و با یک چشم گریه کنند؛خب که چه!؟
من فکر میکنم یکی از دلایلی که رژیم ولایت فقیه 30 سال دوام آورده ،همین است که در طیف اپوزسیون و روشنفکر و حتی مردم ایران، یا به دنبال مقصر میگردیم ویا به آن "کمدی،فانتزی" چشمان هم خنده و هم خون، باوری هست. نظرتان چیست که برای یک بار هم که شده، نه بخندیم و نه گریه کنیم....فقط کمی فکر کنیم!
در چگونگی قضایا که چگونه شاه رفت و خمینی آمد،اختلاف نظر کمتر است. چون فیلم و عکس و اسنادش موجود است و مثل زمانهای خیلی قدیم ،نمیشود توی آن آب کرد.
رضا شاه رفته بود،شاه هم رفت و خمینی آمد.....نخ وصل تمامی این وقایع آیا صرفا یک شرایط خاص سیاسی و جغرافیایی یا جهانی بود، که مثلا ایران به خاطر ذخائر انرژی و دخالت استعمارگران و کودتای 28 مرداد و نظام استبدادی و.......به نقطه امروزی رسیده است!؟قبل از آن چه؟ دوران قاجار و انواع شاهان دیگر و حمله اعراب و فجایع زیادی که در تاریخ ایران اتفاق افتاده است؟ بالاخره چی میگن؟
تئوریهای دایی جان ناپلئونی را مبنی بر رقم زدن هر سرنوشتی توسط انگلیس و آمریکا و......برای مردم ایران را تا کی باید تبلیغ و ترویج کنیم؟مقصر واقعه 57 شاه بود یا خمینی؟آمریکا بود یا انگلیس؟روس یا فرانسه؟ شرکت کنندگان نشست کوادلوپ بودند و یا سران بانک جهانی در دهه 50 شمسی؟ آیا خسته نشده ایم از این ولگردیهای سیاسی و سگ دعواهای بی مایه و هر کس یقه دیگری را گرفتن و......؟
از نظر سیاسی حضور چهره هایی نظیر شیخ فضل الله نوری و کاشانی و خمینی و رجوی ....محصول کار و توطئه غرب و شرق است که ساختند و به خورد ما دادند و یا ناشی از وجود سمی قوی در تار و پود فکری و سیاسی همگان است؟ شخصا و بر خلاف نظریات دایی جان ناپلئونی و نظراتی که از روی نفرت و خشم خمینی را هندی و یا شیخ فضل الله را انگلیسی معرفی می کنند...!معتقدم ظهور خمینی در ایران از پایه محصول توطئه های خارجی نبود.هر چند تمامی عوامل تاثیرات جانبی خود را دارند.اصلا فرض بگیریم خمینی هندی و فضل الله نوری در لندن متولد شده اند! ولی چرا چنین پدیده هایی در هند و لندن ظهور نکردند؟ مگر فرقی هم دارد که فلانی در کجا متولد شده و مهره چه کسی است؟ سران نشست بانک جهانی و نشست کوادلوپ، هر توطئه و طرح و برنامه ایی هم که داشته اند، قبل از هر چیز اجازه اش را از خود ما گرفته اند. آنها در جهت منافع خودشان از بافت فرهنگی و مذهبی ،سنتی هر جامعه ایی لباس مناسب را میدوزند و طرحشان را اجرا میکنند.در واقع آنها (خارجیها) توان سمت و سو دادن جامعه را به طور کلی ندارند.بلکه با شناختی دقیق از شرایط خاص سیاسی و مذهبی و فرهنگی هر منطقه ایی شروع به طراحی و اجرا میکنند.البته چاشنی زور هم موثر است، اما حتی چماق و زور هم در هر جایی و ظرفی کارایی ندارد!
یک بار اوریانا فالاچی ار وینستون چرچیل سوال میکند؛ آقای نخست وزیر ،شما چرا برای ایجاد یک دولت استعماری و دست نشانده به آن سوی اقیانوس هند میروید و دولت هند شرقی را به وجود میآورید اما همین کار را نمیتوانید در بیخ گوش خودتان یعنی در کشور ایرلند که سالها با شما در جنگ و ستیز است انجام دهید؟!
چرچیل بعد از اندکی تامل پاسخ میدهد؛ برای انجام این کار به دو ابزار مهم نیاز داریم که آن را در ایرلند نداریم!
1_اکثریت نادان. 2_ اقلییت خائن .
به نظر من این جمله را باید آب طلا گرفت، حتی اگر گوینده اش خمینی یا رجوی یا استالین میبود!
اقلییتی خائن که قصدم تبرئه هیچکدامشان نیست و در تاریخ ایران همه آنها وضع روشنی دارند.از همان چپی که شعار داد "پاسداران را به سلاح سنگین مجهز کنید"...گرفته ؛تا اسلام انقلابی که امام امام کردند و به "جمهوری اسلامی " رای دادند و تا بقیه......
اکثریت نادان هم که به پیشواز خمینی رفتند و عکس امام را در ماه کشیدند و بعد هم 30 سال است که میکشند و تحمل میکنند و منتظر ؛تا دوباره تئوری دایی جان ناپلئون و دستان خارجی و حمله نظامی؛ شرایط و اوضاع را عوض کند! بزرگترین ضربات از هر نظر بر پیکر مردم ایران بعد از اسقرار ولایت فقیه وارد شده؛ و 30 سال است که داستان ادامه دارد. اگر شخص خمینی هم نبود، یکی دیگر میآمد با کت و شلوار و کراوات و ریش 3تیغه! ولی باز هم عبور از این دوران یا رنساس برای مردم ایران ضروری و اجتناب ناپذیر بود! حساب هیچ کس هم با دیگران جدا و بهتر و بدتر نیست. اپوزسیون هم از دل همین فرهنگ و ملت در آمده است. حکومت هم پایه های اصلی سوار شدنش قبل از سلاح و سرکوب ....همان خرافاتی است که به اسم فرهنگ و دین و.....در تار و پود و فکر و جسم و جان همگان ریشه زده است. و بیچاره آن روشنفکر و اپوزسیونی که هنوز به دنبال منشاء اصلی بوی گندی است که فکر میکند خودش از آن مبرا و بدور است، پس باید یقه دیگران را گرفت!
30 سال از عمر رژیم ولایت فقیه میگذرد.در زیر تیغ سرکوب این رژیم بزرگترین هجرت تاریخی از طرف مردم ایران انجام شد.میلیونها نفر در اقصی نقاط جهان آواره و به عنوان مهاجر انتخاب دیگری کردند. همگان و به هر شکلی طعم تیغ "اسلام عزیز" را دیدند و کشیدند.اما ناگهان بعد از 30 سال و در قرن 21 ، در قلب اروپا و آمریکا ، روضه خوانهای انگلیسی زبان برای ایرانیان مهاجر به منبر میروند وشروع به چهچه زدن میکنند!
مستر شمر مستر حسین رو کشته! جدا جنایت کرده! جدا خیانت کرده!!اه اه اوه اوه اوه اوه اوه...
گریه کنید مسلمونا ،که گریه ثوابه....

فکر میکنید طراحان و مجریان چنین صحنه هایی به کاهدان زده اند و یا آدرس را غلط رفته اند؟ به هیچ وجه و ابدا..
این ملیونها آواره و مهاجر همه چیزش را در ایران از دست داد. اعضای خانواده اش کشته شد.مال و زمین و خانه را ول کرد و آمد، یعنی از خیر همه چیز گذشت، اما یک چیز را نه از خیرش گذشته و نه میگذرد، تازه برای دیگران هم تجویز و تبلیغ میکند؛اذان در گوش بچه میخواند؛ اسلام سکولاریستی برایش تشریح میکند؛ "سفره" این آقا و آن آقا هنوز برایش ارزش است؛ تولد و مرگ مشتی امام و پیامبر، و سوگواری و جشن روحش را آرامش میدهد...!و همزمان بینی خودش را هم گرفته و پیف و پیف میکند، که چه بده ، که چه زشته.....!
چی بد و زشت است؟ شخص خمینی یا لاجوردی یا خامنه ایی و یا رجوی؟!مشکل زیر بنایی در اشخاص است یا در تفکرات موهوم و خرافاتی که برای کاشانی و شیخ فضل الله و خمینی و......دعوت نامه رسمی میفرستد؟ در نشست گوادلوب تصمیم گرفته شد که شاه برود و خمینی بیاید اما به دعوت خودمان هر تصمیمی گرفته میشود! اگر چنین فرهنگ و خرافاتی در اذهان ما "همه ما" ریشه نداشت ، هزاران متخصص و تحلیلگر و توطئه چین هم جمع میشدند نمی توانستند خمینی را که محصول همین تفکر کهنه و پوسیده است را وارد ایران و جامعه ایران کند! این موضوع نیاز به کالبد شکافی عمیق و همیشگی دارد، که در این نظر مختصر به واقعه 22 بهمن نمی گنجد. اما قبول و یقین کنید که دیگران را مقصر قلمداد کردن ، و چنین بازیهای احمقانه ایی که 30 سال است ادامه دارد، کسی را به جایی نمیرساند!
هر آنچه که تا به امروز در طول تاریخ ایران با آن مواجه بوده ایم، محصول تفکرات و عملکرد خودمان است. از این به بعد هم همین خواهد بود. طراح اصلی برای هر روشی از زندگی ، و انتخاب با خودمان است. من شخصا با افراد در زمینه پرستش و مذهبی بودن هیچ مشکلی ندارم. داستان پرستش و پرستیده شدن از طرف انسان ، ریشه اش به دوران غار نشینی برمیگردد. این روزها هنوز هم عده ایی ،در هندوستان گاو میپرستند، که به نظر بقیه خنده دار میرسد، و البته از نظر جمعییت گاو پرست هم نوع پرستش دیگران خنده دار و بی معنی است!
با جناب یا خانم گاو هم مشکلی ندارم. اگر فردی برای آرامش درونی خودش به این نتیجه برسد که باید قورباغه پرستید؛ چه اشکال دارد ؟ و اصلا به من و بقیه چه؟ تازه صد رحمت به گاو ، که کلی سود و استفاده به انسان میرساند! اما تاریخ و تجربه ثابت کرده که سیر تکاملی داستان پرستش به جایی میرسد که نباید برسد. "قرون وسطی" جنگهای صلیبی " وضعییت امروز جوامع مذهبی" جامعه ایران" و......!به جایی میرسد که جناب گاو پرست برای رضایت گاو ، سر نفر بغل دستی خودش را خیلی معقول میبرد و یا خودش را به آتش میکشد!
بعد هم فقان و سروصدا راه می اندازیم که اسدالله لاجوردی ،قصاب اوین شد. لاجوردی همان کسی بود که در زندان ساواک زمان شاه از شاگردان اول کتک خوردن بود! و چرا تبدیل به قصاب اوین شد؟
تا زمانی که در تفکرات و اندیشه های مسموم و کهنه تجدید نظر نشود و از خرافات و افسانه خدایان دوری نشود ، آش همین است و کاسه همان! خمینی نباشد ،خامنه ایی میآید، خامنه ایی برود رجوی میآید، این هم که نیاید عباسقلی خان با یک اسلام سکولاریستی و تفاسیر جدید ، باز هم همان آش را خواهد پخت! با شکل و رنگ و لعابی دیگر.

گویند در رم قدیم یا باستان، روزی به سناتوری خبر میدهند که پسرش در خیابان کشته شد. سناتور چنان خشمگین شد که خنجرش را برداشت و در برابر همه سوگند خورد که تا این خنجر را در قلب مقصر فرو نکنم آرام نگیرم. سناتور به محل وقوع حادثه رفت و پلیس به او نحوه سانحه و علت مرگ را توضیح داد و گفت؛ به نظرش مقصر شهرداری است!
سناتور به شهرداری رفت و یقه شهردار را گرفت ؛که این چه وضع خیابان سازی است ...ومقصر مرگ پسرم توئی!
شهردار گفت؛ من فقط دستور استاندار را اجرا کردم و مقصر نیستم. سناتور به استانداری رفت و یقه استاندار را گرفت و.........! استاندار هم گفت؛ من مقصر نیستم.من مجری قوانینی هستم که از مجلس به دستم میرسد!
سناتور با عجله به مجلس سنا رفت و با عصبانیت فریاد زد، مرگ پسر من به خاطر فلان قانونی بوده که اینجا تصویب شده و من آمده ام تا مقصر را مجازات کنم! تمام حاضرین و نماینده ها چند لحظه ایی و در سکوت سناتور را نگاه کردند تا آرام ارام همه آن نگاهها برای سناتور معنی پیدا کرد! او خودش هم در تصویب آن قانون دخیل بوده و حتی برایش جنگیده بود. سناتور با شهامت خنجر را تا دسته در قلب خودش فرو کرد و بر سوگند خودش وفادار ماند.
از ما گفتن. حالا باز هم از فردا تماس و ایمیل که ؛ آقا جان بالاخره چکار کنیم؟ عزا بگیریم؛ جشن بگیریم؛ مقصر کیه ؟ چی میگی؟!

هیچی بابا.....بی خیال......راحت باشید!

قراره سیب زمینی ارزون بشه!
یک شامپوی جدید اومده که خیلی تاپه؛ فقط نمیدونم برای چیه؟از دکتر مظاهری بپرسید!
دلار رفت بالا...
حراج بهاری نزدیکه.....
خوش باشید!



آه ه ه ه ه ه از سختی راه!!



اسماعیل هوشیار 0 بهمن امسال

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد