مقاله

 

 

بازیگران سیاسی! آزادیخواه! ویا تروریست؟

اسماعیل هوشیار 

                
دراواخر ژانویه سال 2009 نام سازمان مجاهدین خلق ایران از لیست گروههای تروریستی اتحادیه اروپا خارج شد. عده ایی را خوش نیامد. از آن جمله رژیم ولایت فقیه و طیف هوادارانش! عده ایی هم چند قدم از نوک قله پیروزی پا را فراتر گذاشتند و" مقاومت" و رهبر ورئیس جمهور و خلاصه همه در یک خلسه یا نعشه زود گذر؛ همچنان طرحی نو در فلک سیاسی،ایدئولوژیک جهان را عزمی جزم داشتند!
من هم از این موضوع درآمدن مجاهدین از لیست سیاه خوشحال شدم. منتها نه اززاویه ایی که رهبر مقاومت و رئیس جمهور"چیز" همیشه وارد میشوند.
از داستان حقانییت همیشگی مجاهدین که بگذریم: در یک تحلیل نظری و بیطرفانه وقتی این خبر خارج شدن را میشنوم بلافاصله و ابتدائا سوالی مطرح میشود که چرا وبه چه دلیل اساسا نام سازمان مجاهدین در لیست قرار داده شده بود؟ تروریست چه کسی است؟ و چه کسی آنرا معنی میکند؟ آیا یک مرجع بیطرف و با صلاحییت وجود دارد تا تعریفی جامع و قابل قبول از تروریست ارائه داده باشد؟ و یا هر کس وهر دولتی بر اساس منافع مشخص روز تروریست را تعریف میکند؟

زمانی که اتحادیه اروپا نام مجاهدین را در لیست تروریستی قرار داد همان موقعی بود که دود و دم اصلاحات خاتمی همه را از شرق تا غرب مجنون کرده بود ولی خب...کبابی در کار نبود خرداغ میکردند!!

قبل از اروپا هم ابتدا دولت امریکا و دولت انگلیس با گذاشتن نام مجاهدین در لیست تروریستی به حساب خودشان سر ولی فقیه شیره مالیدند تا زودتر رام شود ! کنترل وتحرکات مجاهدین را هم منوط به خواسته های خودشان و قابل کنترل ترکردند. زمانی که ما هنوز در تیف (زندان ارتش امریکا در عراق) بودیم چند بار با افسران و کارمندان ارشد دولت امریکا بر سر همین موضوع صحبت کردیم که بالاخره ما چه کسانی هستیم؟ در ظاهر خیلی خرتوخر بود.نفراتی میگفتند تروریست هستید! عده ایی هم میخندیدند و میگفتند کدام تروریست!
بعدها برایمان مشخص شد که هر وقت ارتش امریکا یا وزارت خارجه از دست زندانیان تیف عصبانی میشدند میگفتند تروریست هستیم!! وهر وقت هم اعتراض نمیکردیم دیگر تروریست نبودیم. واین مواضع دو گانه واحمقانه حتی ساعت به ساعت تغییر میکرد. ساعت 15.45 دقیقه روزشنبه ایی در سالی از سالهای دوران زندان تیف مهمان و خوب و شجاع میشدیم! وساعت 15.55 دقیقه تروریست میشدیم وخطرناک برای منافع ایالات متحده!!!
در دنیای آزاد و بیرون هم این تناقض گویی ها وجود دارد. زمانی سناتور مک کارتیسم در دوران جنگ سرد با زدن مارک کمونیسم بر روی هر فرد مخالف عملا فاشیسم را در ویترین بازار سیاست عرضه میکرد.سالها گذشته است اما فرهنگ و شیوه ها وعملکردهای دنیای سیاست (منافع) تغییری نکرده است.
4 ماه بعد از سقوط صدام و خلع سلاح مجاهدین دولت امریکا نتوانست زیر بار انبوه تناقضات دوام بیاورد و دفتر رسمی مجاهدین یا همان شورا را درنزدیکی کاخ سفید تعطیل کرد. هر چند و همزمان یک صندلی مخصوص در فاکس نیوز به" علیرضا جعفرزاده"یک عضو مجاهد خلق انقلاب کرده تقدیم کرد.
در همان روزها ماجرای 17ژوئن در پاریس پیش آمد که منجر به دستگیری مریم رجوی و اکثر اعضای ارشد مجاهدین شد تا به قول رئیس پلیس شهر پاریس صدای این پیام باید مثل توپ به گوش همه برسد! از آن مقطع به بعد غرب در مقابل بازی و مانور در مقابل رژیم ایران از کارت مجاهدین هم استفاده لازم را میکرد گهگاهی رئیس جمهور"چیز" سری به لندن و اسلو و ....میزد!
در عراق هم رهبر عقیدتی پنتاگون را شیفته خودش کرده بود!

نظری مختصر و خلاصه بر تحولات 2 دهه گذشته به ما کمک میکند تا از این بازی و قواعد آن بهتر سردرآوریم.


1:امریکا بعد از پایان جنگ سرد(دنیای تک قطبی)وسوار بر آن حماقت تاریخی صدام (حمله به کویت) مدعی زمامداری ورهبری جهان شد.


2:آن نظم قبلی در ژئوپلیتیک جهانی وارد مسیری اجتناب ناپذیر میشد و آمریکا برای اثبات همان زمامداری دنیا نقشه جدیدی را با شعار نظم نوین جهانی مطرح کرد.

3:زمانیکه واقعه 11سپتامبر در آمریکا پیش آمد دولت امریکا پرچم رهبری مبارزه با تروریسم راخودش به دست
خودش داد و بر سکوی پرش11سپتامبر ایستاد!

4:در برابر عملی شدن تئوری نظم نوین جهانی دولت امریکا در آن زمان به 3 مانع اصلی اشاره کرد.کره شمالی.
ایران.وعراق.که محور شرارت نام گرفتند.

5:اما هدف اصلی و مهم برای آنهاعراق بود! کره شمالی را با پول آرامش کردند و ایران را هم که خاتمی قرار بود
اصلاحات مد نظر آنها را پیاده کند.کرشمه های شتری از هر دو طرف آمریکا وولی فقیه نیازی به تشریح ندارد.

6:امریکا از طریق جنگ عراق وارد خاورمیانه شد وشعار دموکراسی هدایت شده را درزیرمجموعه شعار نظم نوین جهانی گنجاند. به قول خودشان50 سال بعد دنیا خواهد فهمید که جنگ عراق چه کمکی به دموکراسی کرده است!
موضوع اصلا به مطرح شدن چین به عنوان رقیب و یا اروپای متحد و دیگرانی که رهبری امریکا در دنیا را به گردن نمیگیرند نبود ! به جان بوش.....اینکه ذخائر عظیم انرژی درخاورمیانه برایشان مهم نبوده....واصلا بگذریم!

پس از اشغال عراق آنطورکه تصور میکردند همه چیز به خوبی پیش نرفت ماشین جنگی امریکا درعراق به گل نشست. بحرانهای اقتصادی روز به روز قدرت امریکا را روبه تحلیل برد ورژیم ولایت فقیه به خوبی تمامی اینها را تشخیص میداد.
از ملاقاتها و مذاکرات پشت پرده که بگذریم درظاهر وجلوی دوربینها این آخرین محور شرارت برای بقائ خودش از تمامی تجارب وتوانش دررویارویی با سیاستهای غرب استفاده کرد وتوانست تعادل خود راحفظ کند.

جنگ لبنان"بحران فلسطین"افغانستان"عراق "و.....انواع جفتک اندازیهای دیگر!
احمدی نژاد راهم حساب شده رئیس جمهور کردند عربده های احمدی نژاد برای بیرون یا غرب فقط زنگ تفریحی بودو بازار خنده برای همه!
ولی فقیه هم گوشش به تهدیدهای غرب وآن عربده ها چه از روی ناو جنگی با ژست "کت درآوردن "و چه از هرجای دیگر..بدهکار نبود چون همه قاعده بازی را میدانند! تنها تهدیدی که رژیم همیشه آن را به حساب میآورد تهدید داخلی وازطرف مردم ایران است. درصحنه سیاست خارجی رژیم قواعد بازی را رعایت میکند آمریکا هم قواعد بازی راخوب بلد است.
هد ف "فقط"مبارزه با تروریسم نبوده و نیست. اما مبارزه با تروریسم بهانه خوبی است بر اساس همین قواعد تنها راه ورود به خاورمیانه چپیدن در عراق است. هم کوچک است و هم بهانه کویت هنوزهم داغ است. اگرجنگ با تروریست برایشان مبنای کار و در اولویت قرار داشت پس باید اول امریکا رژیم ایران را میزد.

در حین انجام بازیهای سیاسی واحمقانه و دردآوری که قیمت آنرا فقط از جان ومال انسانها میگرفتند هر دوطرف از هر ابزاری اعم از درشت یا کوچک وبه هر شکلی استفاده لازم رامیکردند. این قانون دنیای سیاست است وقتی پای منافع در میان است آنوقت به راحتی و با یک بشکن هر پشه ایی میشود حاج ابوالقاسم خان! ویا بالعکس!

رهبر مقاومت هم با تکیه برایدئولوژی اسلام انقلابی "که قلاب شدن به بالای هرسیستمی رابرای رسیدن به قدرت مجاز و مشروع میداند" خودش را به قلاب آمریکا آویزان کرد تا به قول خودش ایستادگی کند!
نیاز و یا استفاده از هرابزار خاصی"شرایط و زمانبندی محدودی دارد" و رهبر مقاومت "(مسعود رجوی) با اشراف کامل همه چیز را با منت قبول کرد. حال اینکه هر کس چنین مواضع وشیوه بازی رابه چه شکل تعبیر و تفسیر کند خود داند .داستان دردآوری که تلاش کردم در کتاب تیف آن را باز کنم. رهبرعقیدتی هم به مثابه ولی فقیه در دنیای سیاست کاملا پیچیده شده است! ولی به قول شاعر گاهی وقتها چقدر زود دیر میشود! از گندم ری دیگرخبری نیست.تجربه خمینی برای هفت پشت مردم ایران کافی است.

7:این دور از بازی تمام شد. اوباما «دیپلماسی» «جبر» «مذاکره»

8:ولی فقیه «امنییت» «جبر» «مذاکره»

9:رهبر عقیدتی «درآمدن از لیست ترور» «اخراج از عراق» «جبر» «حرکت از نو»

10:بقیه حرکات و حرفها وتبلیغات وجشن وتبریک وقال وقیل وگـُنده بازیهای همیشگی....به درد همان هوداران و اسیران فکری در اشرف میخورد.

من هم خیلی خوشحال شدم و از صمیم قلب برای تمام اعضای مجاهدین آرزوی سلامتی "فکری" و جسمی میکنم.
********

البته من فقط نظرم را غلط یا درست گفتم با این حال اگر کسی را خوش نیامد او را به چند سطر زیر حواله میکنم حتما خوشش میآید فقط فراموش نکنید چند سطر زیرهیچ ربطی به موضوع بالا ندارد.

میگن یه روزی و در یک جایی از یک خاخام سوالی کردند...که جناب خاخام شما قوم یهود چرا وضع مالی توپی دارید؟
خاخام گفت: والا خلاصه براتون بگم...موسی یه روز رفت پیش خدا.یه چک گرفت به مبلغ خداتومن. بعد چک روتقسیم کرد بین پیروان خودش. ازاون روز به بعد ما همیشه مشغول توپ بازی هستیم!!
همین سوال راازیک مسیحی هم کردند....
مسیحی گفت: عیسی هم از خدا یه چک خداتومنی گرفت با مقداری از اون مدرسه ساخت و بقیه رو هم تقسیم کرد بین پیروان خودش!
از مسلمانی هم همین سوال رو کردند و مسلمان پاسخ داد: محمد هم یه چک خداتومنی ازخداگرفت. بعدچک رو داد به علی. علی هم چک رو داد به حسن. حسن به حسین...و تا امام زمان که چک روگرفت وغایب شد. ازاون موقع تا
حالا ما منتظریم تا ظهور کنه...تا وضع ما هم توپ بشه!



اسماعیل هوشیار 03.02.2009

 


 

  

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد