مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 04.06.2014

جنگ ایران و اسراییل بر سر آب آفریقا

 منی عبدالفتاح



نزاع بر سر آب در آفریقا را می‌توان به عنوان عامل و سوخت خطرناکی برای شعله‌ور کردن آتش جنگ بین بسیاری از کشورها دانست. اختلاف بین ایران و اسراییل در این قضیه، نشانه‌ی ناتوانی کشورهای ساحل دریای سرخ از جمله بخش آفریقای آن در یافتن راه حل برای حل اختلافات موجود در این زمینه است، همانطور که منعکس کننده‌ی عجر و ضرب آهنگ سیاسی ضعیف آنها برای مقابله با این مشکل است.


آنها مسائل به مراتب کم اهمیت‌تر، بهای بیشتری می‌دهند. اگر اعتقاد بر این است که نفت، با وجود این‌که قابلیت جایگزینی آن با منابع اقتصادی دیگر را دارد جنبه‌ی سیاسی پیدا کرده، این قضیه در مورد آب نیز صادق است، اما آنچه بر اهمیت آن می‌افزاید، عدم وجود جایگزین است.

استراتژی دریایی اسراییل

نزاع و اختلاف بر آب بین وقتی بین کشورهای منطقه باشد تفاوت دارد با زمانی که کشورهایی مثل اسراییل، که تمایل به چنگ انداختن بر منابع آب دارند، وارد میدان نزاع شوند.

اسراییل تا سال ۱۹۴۹ مرز آبی با دریای سرخ نداشت و پس از آتش بس فوریه ۱۹۴۹ با اعراب، برای سیطره بر ساحل و تاسیس بندر و اسکله به سمت جنوب حرکت کرد. پس از حملات سه گانه به مصر در سال ۱۹۶۵ اسراییل توانست حق عبور از تنگه‌ی تیرانو خلیج عقبه به سوی دریای سرخ را به دست آورد تا از این طریق به آفریقا و سپسبه اقیانوس هند در آسیا برسد. این امر، برخی کشورهای آفریقا را در مقابل امر واقع قرار داد و ناچار شدند روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی خود را با اسراییل هر چه سریع‌تر گسترش دهند. با بستن تنگه‌ی تیران توسط جمال عبدالناصر به روی اسراییل در سال ۱۹۶۷، این کشور به مصر حمله، و شبه جزیره‌ی سینا را اشغال کرد. عبدالناصر ناگزیر تسلیم شد و حق عبور از تنگه را به اسراییل داد. در سال ۱۹۷۳ مصر به اقدام دیگری دست زد و تنگه باب المندب در جنوب را به روی دریانوردان اسراییلی بست و آنرا در محاصره‌ی دریایی قرار داد. اسراییل ناگزیر شد استراتژی دریایی دیگری برای مقابله با تهدیداتی که می‌توانست از سمت دریای سرخ، بویژه از سمت جنوبی آن، از طرف جیبوتی، متوجه آن شود اتخاذ کند، بنابراین برای اولین بار از کانال سوئز برای عبور زیردریایی و کشتی‌های خود استفاده کرد. اسراییل به این اکتفا نکرد، بلکه خود را با منافع سیاسی، استراتژیک و اقتصادی برخی کشورها مانند آمریکا، کشورهای اروپایی و کشورهای منطقه از قبیل جیبوتی و کنیا گره زد. این وضع تا زمان امضای پیمان کمپ دیوید در سال ۱۹۷۸ ، بین اسراییل و مصر به رهبری به ترتیب مناخیم بگین و انور سادات، ادامه پیدا کرد. بر اساس این پیمان، به اسراییل حق عبور از کانال سوئز و ورودی‌های آن از سمت خلیج سوئز و دریای مدیترانه داده شد و تنگه تیران و خلیج عقبه نیز به عنوان گذرگاه های آزاد بین المللی اعلام شد.

در این زمینه می‌توان به نوشتاری از ژنرال یعقوب عمیدرور، منتشر شده توسط موسسه‌ی پژوهش‌های امنیت ملی در ژوئن ۲۰۱۲ مراجعه کرد که در آن به نکاتی مانند نگرانی اسراییل از بهبود روابط کشورهای شرق آفریقا مانند اتیوپی، اوگاندا، کنیا به عنوان یک اتحادیه، اقدام اسراییل برای بستن پیمان استراتژیک با جنوب سودان از سویی و مبالغه در حمایت ایران از کشورهای منطقه و همچنین حمایت از جنبش‌های حامی ایران در این کشورها اشاره شده است.

اهمیت استراتژیک و اقتصادی این منطقه برای اسراییل بر کسی پوشیده نیست؛ دریای سرخ، گذرگاه آبی مهمی برای بازرگانی اسراییل و تقوت جایگاه آن به شمار می‌رود. اسراییل اقدامات زیادی برای تقویت امنیت خود در بسیاری از کشورها مانند اتیوپی انجام داده است. اتیوپی به دلیل همجواری با کشورهای عربی و اشراف بر مسیر حرکت کشتی‌ها به سوی بنادر و همچنین به سوی کانال سوئز از این لحاظ مهم‌ترین کشور استراتژیک برای اسراییل به حساب می‌آید. دو کشور روابط نزدیکی با هم دارند و اسراییل حضور نظامی گسترده‌ای در خاک اتیوپی دارد. اتیوپی همچنین به اسراییل کمک کرده تا روابط خود با کنیا و جیبوتی بهبود بخشد و در سواحل سومالی مستقر شود. این حضور گسترده‌ی دریایی و زمینی اسراییل در این منطقه به خاطر مقابله با گسترش حضور ایران در شرق آفریقا و بویژه در اریتره انجام است.

مقابله بر روی صفحه‌ی آب

به همان اندازه که آفریقا به عنوان عمق استراتژیک خاورمیانه به حساب می‌آید این قاره در دایره‌ی اهتمام استراتژیک اسراییل و دیپلماسی دوگانه آن قرار می‌گیرد. اسراییل گاهی برای شکست محاصره‌ی عرب‌ها علیه خود تلاش کرده و گاهی نیز تمام امکانات سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی را برای این فراهم آورده تا از این طریق و با دست خود اعراب خلأیی بین آنها در آفریقا ایجاد شود.

یکی از عواملی که موجب تسریع در اجرای استراتژی اسراییل در آفریقا شد پیمان صلح ۱۹۹۱ مادرید بود که امنیت آن را بیش از پیش تامین کرد. این پیمان را می‌توان «اجرای تئوری استفاده از خلأ موجود»، که برای عرب‌ها پس از وفات جمال عبدالناصر ایجاد شده بود، نامید.

در مقابل، ایران نیز حیات خلوت خود را در سودان و مشرف بر جنوب دریای سرخ از سمت باب المندب که یکی از مهم‌ترین گذرگا‌ه‌های آبی دنیاست بنا نهاد. گذرگاه مذکور دریای سرخ را به خلیج عدن و دریای عرب تا کانال سوئز از سمت شمال را به هم متصل می‌کند تا جایی که از این طریق از نزدیک حرکات دشمن را رصد کرد.

ایران برای دستیابی به گذرگاه‌های دریایی و تسلط بر مناطق حیاتی و استراتژیک و به منظور تحقق اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود و بستن راه دریایی به روی اسراییل، مباردت به ارسال سلاح و تجهیزات برای حوثی‌های یمن (قبل از انقلاب بهار عربی) از طریق بندر عصب اریتره و تنگه‌ی باب المندب کرد. همانطور که از خلیج عدن در جوار شاخ آفریقا برای رساندن سلاح و مهمات نظامی به تندروهای اسلامی در سومالی استفاده کرد.

بدیهی است که دخالت ایران در یمن و حمایت از شورشیان این کشور و مستقر شدن در سواحل سومالی بدون حمایت برخی کشورهای منطقه و بسیاری از کشورهای شاخ آفریقا ممکن نبود. حاصل این همکاری و رابطه برای این کشورها داشتن یک هم‌پیمان است که اگر این هم‌پیمان، اسراییل نباشد، دشمن آن یعنی ایران، می‌تواند باشد.

این اقدامات ایران در اصل سیاست ابزاری است؛ بدین معنی که وقتی ایران در پی یافتن معبری استراتژیک برای نفت و گاز خود است و سعی می‌کند نفوذ خود در منطقه‌ی شاخ آفریقا گسترش و تحکیم بخشد در حقیت در پی تحقق اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود در منطقه است که به‌صورت اساسی و واضح در سیطره بر منطقه‌ی دریای سرخ تجلی می‌یابد.

تحولات جنگ آب

اسراییل از دروازه کمک‌های اقتصادی وارد آفریقا شد. دیدار لیبرمن وزیر امور خارجه‌ی اسراییل و رهبر حزب راستگرا و تندرو بیتنا در سال ۲۰۰۹ از چند کشور آفریقایی از جمله از کشورهای حاشیه نیل که با مصر بر سر آب نیل اختلاف دارند به منزله‌ی گرفتن ماهی از آب گل آلود است.

وزیر خارجه‌ی اسراییل در کنیا اعلام کرد کشورش حاضر است در زمینه‌ی کشاورزی و آبیاری به کنیا کمک کند. کنیا نیز این کمک‌ها را با همکاری در مبارزه با تروریسم، مانند آزادسازی هواپیمای ربوده شده در فرودگاه اوگاندا و تحویل چند آلمانی که به زعم اسراییل به تروریسم فلسطین خدمت کرده بودند، پاسخ گفت.

حل بحران آب در گذشته در چارچوب همزیستی مسالمت‌آمیز برای ضمانت امنیت این شریان حیاتی و با سعی و تلاش همراه با همکاری به جای نزاع و درگیری صورت می‌گرفت. حال با وارد کردن آب در مربع سیاست، این منبع حیات تبدیل به اسباب مرگ می‌شود.

لیبرمن سپس به ایستگاه نیجریه، بزرگ‌ترین، غنی‌ترین و مهم‌ترین کشور آفریقایی که گروه بسیار بزرگی از بازرگانان اسراییلی در زمینه‌ی کشاورزی و تاسیسات زیربنایی در آنجا فعالیت می‌کنند، رسید. علاوه بر این، نیجریه یکی از مقاصد صادرات اسلحه‌ی اسراییلی است. هر چند نیجریه از منابع آفریقا دور است اما تمرکز نظامی و استراتژیک اسراییل، برای احاطه کردن کشورهای حوضه‌ی نیل است.

اما خطرناک‌ترین چیزی که لیبرمن ترویج داد ایده‌ی جهانی کردن رودخانه‌های مشترک یا واگذاری آب به سازمان ملل به توصیه‌ی بانک جهانی به بهانه‌ی جلوگیری از جنگ بر سر آب بود. خنده‌دار و در عین حال، گریه‌آور است که بانک جهانی که هنوز با مشکل ۳۴٪ وام پروژه‌های آب و بهداشت در فاصله‌ی زمانی سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ مواجه است از پیشنهاد مذکور استقبال کرد و مسوولیت آن را نیز پذیرفت. جالب اینجاست که بانک جهانی که مسوولیت حل مشکل توسعه در کشورهای در حال توسعه از طریق ارائه وام و منابع مالی و طرح اقتصادی بر عهده دارد توصیه به خصوصی سازی مدیریت آب می‌کند. این توصیه با شادی و استقبال بسیاری از کشورهای در حال توسعه مواجه شد، درحالی‌که استقبال آنها، نشانه‌ی چشم‌پوپشی نسبت به مشکل اساسی خود، یعنی حل کمبود آب و آلودگی آن در دوره‌ای است که بدترین اختلافات بر سر سهم آب، همانطور که در مورد نیل شاهد آن هستیم، رخ داده است.

حل بحران آب در گذشته در چارچوب همزیستی مسالمت‌آمیز برای ضمانت امنیت این شریان حیاتی و با سعی و تلاش همراه با همکاری به جای نزاع و درگیری صورت می‌گرفت. حال با وارد کردن آب در مربع سیاست، این منبع حیات تبدیل به اسباب مرگ می‌شود. تعامل با بحران آب یکی از مشکلات عدیده‌ی سیاسی بسیاری از کشورهاست. مداخله‌ی اسراییل و ایران و نفوذ آنها در آفریقا و تلاش بر کنترل منابع آب نیل و گذرگاه‌های دریای سرخ، به بحران نظامی منجر خواهد شد.

به وضوح می‌توان فهمید که مشکل آب آفریقا، فقط کمبود آن نیست. کمبود معمولا به عمد و با رفتار سیاسی ایجاد می‌شود، بنابراین مسأله، بیشتر امنیتی است. همه می‌دانند که امنیت آب، امر ذاتی و مطلق نیست، بلکه منعکس کننده رقابت داغ و ژئوپلینیک کشورهای ذی‌نفع است. این وضع، نه تنها آب آفریقا را تبدبل به عاملی برای درگیری بین کشورهای همجوار می‌کند، بلکه منجر به نزاع‌ بین قاره‌ها می‌شود.

* از: منی عبدالفتاح روزنامه نگار سودانی/ در: الجزیره/ ترجمه: عبدالسلام سلیمی- ایران در جهان

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد