تاریخ انتشار: 17.01.2014
افیون نبوی و فراموشی جمعی
مصطفا عزیزی
کشتار دههی ۶۰
حتما تا حالا حرف ابراهیم نبوی که با لحن بسیار زنندهیی
میگوید:«دهه شصت هم که دیگه سی سال ازش گذشته اصلا کسی یادش نیست
یارو میگه آقا سال ۶۷ را بیاد بیارید خب سال ۶۸ که آقای خمینی
مرحوم شد کسی یادش نیست شما اصلا یاد کسی نیار اون سالها رو ولش
کن تموم شد…» برای من که چند تا از نزدیکترین دوستانم را در آن
سالها و در آن تابستان خونبار ۶۷ از دست دادم شنیدن این حرفها
چندش آور است حتما برای فرزندانی که هرگز پدر و مادر خود را
ندیدهاند و برای مادران و پدرانی که قلبی داغ دار به گور بردند یا
اکنون آخرین سالهای زندهگیشان را با این داغ ابدی سپری میکنند
شنیدن این حرفها بسیار گرانبارتر است. اما راستش را بخواهید نبوی
حرف عجیبی نزده است دههی شصت که سهل است، و سی سال از آن گذشته
است، بسیاری کشتار همین سه چهار سال پیش را فراموش کردهاند و
میخواهند فراموش کنیم! پنداری ندا و سهرابی نبود اشکان و صانع
نبود حالا سه چهار سال پیش هم هیچ میخواهند ستار بهشتی که همین یک
سال پیش آنگونه ناجوانمردانه پرپر شد را فراموش کنیم. چرا راه
دور برویم در همین شش ماه دولت آقای روحانی مگر کم اعدام کردند
همین الان که دارم اینها را مینویسم معلوم نیست تا پایان ببرم
کسی را اعدام میکنند یا نه!
وقتی شش ماه پیش رفتیم پای صندوق و دوباره
در انتخابات شرکت کردیم مگر جز این بود که اینها را فراموش کردیم،
فراموش کردیم رئیس جمهور منتخب قبلی و یکی از نامزدهای انتخاباتی
در زندان خانهگی است… راستش را بخواهید چیز مهمتری را همهی ما
فراموش کردیم، ما فراموش کردیم اصولا این حکومت حاصل فراموشکاری
جمعی ماست! سال ۵۶ که «درود بر خمینی» گفتیم و سال ۵۷ که در ماه
دیدیمش فراموش کرده بودیم او کیست؟ فراموش کرده بودیم آیتالله
خمینی از سنت فضلالله نوری و آیتالله کاشانی میآید، فراموش کرده
بودیم اینها ما بیخدایان را نجس میدانند و حاضر نیستند لباسشان
با لباسمان زیر یک آفتاب خشک شود! به راستی که این نظام حاصل
فراموشی جمعی است با فراموشی جمعی بر سر کار آمده است و با فراموشی
هر روزه دارد تداوم پیدا میکند.
آقای نبوی حرف درست دیگری هم زد گفت جامعه نیاز به امید دارد و
برای آن که امید را از دست ندهیم باید فراموش کنیم! این حرف و روش
و راه و کار موادمخدرفروشان همهجا و همهیزمانهاست. موادمخدر
مصرف کنید تا غمهایتان و دردهایتان و مرضهایی که چون سرطان بر
جانتان افتاده است فراموش کنید! کار آنان که بر منبر میروند و
پامنبریهایشان همیشه در طول تاریخ همین بوده است که افیون باشند
و گرد فراموشی بر جان و دل مردمان بپاشند تا در امیدی واهی و کاذب
روزبهروز بیشتر و عمیقتر در منجلابی که برایشان ساختهاند
فروروند.
و راستش را بخواهید ابراهیم نبوی لازم نیست به ما بگوید دههی شصت
را و کشتار آن تابستان خونبار ۶۷ را فراموش کنیم ما همه فراموش
کردهایم اگر فراموش نکرده بودیم اینقدر متفرق نبودیم، اگر فراموش
نکرده بودیم یادمان میماند برای این حکومت دیندار و بیدین،
کمونیست و لیبرآل، راست و چپ فرقی ندارد همهی ما را کم یا زیاد
دیر یا زود سال ۵۷ یا ۶۰ یا سرانجام ۶۷ و از آن روز تا همین چند
وقت پیش که مادرانی و پدرانی را از سیستان و بلوچستان تا کردستان و
خوزستان سیاه پوش جوانان بردار رفتهیشان شدند… به قتل رساندند!
و ما فراموش کردیم و خردهاختلافهای
خود را فراموش نکردیم و سفت چسبیدهایم. اگر ما کشتار دههی ۶۰ را
فراموش نکرده بودیم و حداقل پیرامون آن قتلها وحدت داشتیم و
اختلافاتمان را کنار میگذاشتیم امروز نبوی که سهل است هیچ حکومت
و قدرتی نمیتوانست آن نسلکشی و آن جنایت سازمانیافتهی دولتی را
بهسخره بگیرد! قدرت دشمن ما از ضعف و پراکندهگی ماست! نمیخواهم
بگویم همه باید مانند هم بیاندیشیم یا اختلاف نداشته باشیم
میخواهم بگویم بر سر مسایلی مانند کشتار دههی شصت و تابستان ۶۷
که میتوانیم بی هیچ چون و چرایی وحدت داشته باشیم. میتوانیم همه
با هم علیه اعدام یا حداقل علیه اعدام به این شیوههای قرونوسطایی
که در جمهوری اسلامی صورت میگیرد متحد بشیوم!
دیگر علیه سنگسار و اعدام کودکان و
اعدام در ملاءعام که میتوانیم وحدت کنیم و به صورت یکپارچه عمل
کنیم.
روزی در خیابانهای تهران جمعیت میلیونی شعار میدادند «نترسید،
نترسید ما همه با هم هستیم!» امروز باید امیدبخشی کاذب و
دلخوشکنکانه را کنار گذاشت و گفت: بترسید بترسید ما هیچ کدام با
هم نیستیم!
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|