تاریخ انتشار:10.11.2013

آژانس امنییت ملی کربلا !

hoshyar.esmaeil00@gmail.com

درآغاز ماه محرم امسال آژانس امنییت ملی کربلا نسبت به افشای اسناد محرمانه واقعه کربلا به ویکی لیکس اعتراض کرد . برطبق اسناد ویکی لیکس درواقعه 1400 سال پیش کربلا ، ازتمام تکنولوژی امروز درسطح فرماندهی استفاده میشد . این نشان میدهد که علم اسلام حتی تلفن همراه را درهمان زمان کشف انقلابی کرده بود که البته فقط برای معصومینِ انقلابی قابل دسترس بود . سازمان امنییت ملی کربلا تنها سازمان امنیتی جهان است که هیچوقت با گذرزمان اسنادش را فاش نمیکند . ویکی لیکس درجواب اعتراض جامعه امامانِ انقلابی تصریح کرد که : ما فکرکردیم که هر1400 سال یک بار اسنادِ انقلابی قابل فاش شدن هستند .

ویکی لیکس دریکی ازاسناد معتبرش فاش کرد که درواقعه کربلا ازنوعی تلفن همراه استفاده میشد که امام حسین و حضرت عباس آخرین مکالمات صبح یا ظهرعاشورایشان را ضبط کرده اند . در حالی که آژانس امنییت ملی کربلا ، ارزیابی خسارت‌های ناشی از انتشار اسناد سری کربلا توسط ویکی‌لیکس به هفته‌ها زمان نیاز دارد، ویکی‌لیکس مدعی شد که هنوز ۱۵ هزار سند محرمانه دیگر در اختیار دارد. ازجمله مکالمات علی اصغر درشب زفاف قبل ازعاشورا و آخرین وسوسه های امام حسین مثل ته دیگ ماکارونی قبل ازشهادت...مقام‌های سازمان امنییت ملی کربلا از ویکی‌لیکس خواسته‌اند پانزده هزار سند محرمانه دیگر را منتشر نکند . این اسناد هفته گذشته از طریق سایت ویکی لیکس به رسانه‌ها درز کرد .

متن مکالمه که بدون هیچ دخل و تصرفی به نوشتار تبدیل شده است :

امام حسین : چرا هنوز نرسیدی ای برادرم عباس ؟ بچه ها توی خیمه منتظرن و تشنه لب.....

حضرت عباس : ای برادرم حسین جان قربان لبان تشنه تان . صبحونه نخورده بودم سر راه عمه یزید منو دید و تعارف زد ، موندم یه لقمه کشک بادمجون بزنم تا جون داشته باشم .

امام حسین : ای کارد بخوره توی اون شکمت ؛ ظهرعاشورا نزدیکه وتوفکر شکمی ؟ اگه به موقع نرسی ودستات به موقع قطع نشه..... کل سناریو رو هواست....

حضرت عباس: یا حسینِ تشنه لب ، گفتم که نگران نباش من خودمو میرسونم . درضمن وقتی پای کشک بادمجون و عمه وسطه ، من عمرا هیچ سناریویی حالیم باشه .

امام حسین : پس خبرمرگت زودترکوفت کن و خودتو برسون . راستی از علی اصغرخبرنداری ؟ اونم هنوز نرسیده ....

حضرت عباس : نه جون داداش خبرندارم احتمالا هنوز شب زفاف ادامه داره...ولی یه مارمولکی اومده چسبیده به پاچه من و هی میگه اشرف ؛ اشرف ؛ اشرف....اینو چکارش کنم ؟ میگه رفیق فابریک خودتن . مگه میشناسیشون ؟ من همه مارمولکای صحرا و رفقای تو رو میشناسم تا حالا مارمولکی به اسم رجوی ندیده بودم....!!

امام حسین : اون مارمولکا رو ولشون کن همونجا . امیدی به نجاتشون نیست رسما کُسخل و روانی شدن ! فقط اگه علی اصغرودیدیش بهش بگو زودتر خودشو برسونه . این ملائک دادشون دراومده . خیلی وقته با لگنهای پرآب منتظر شهادت علی اصغرن تا غسلش شهادت و جنابت رو با بدن....

حضرت عباس : باشه حتما بهش میگم برادرجان . راستی میخوای یه تیکه ته دیگ سیب زمینی برات بیارم تا جون بگیری برای جنگ و شهادت ....؟

امام حسین : نه . زحمت نکش تو که میدونی من فقط ته دیگ ماکارونی دوست دارم.....

ویکی لیکس ادامه مکالمه را منتشر نکرده است . اما برطبق داده های شیعیان ؛ حضرت عباس سروقت به صحنه ظهرعاشورا رسید و سناریو قطع دستان و شهادت ؛ طبق همان برنامه پیش رفت. اما منابع امنییتی روسیه فاش کردند که شخصی که درهیبت حضرت عباس درظهرعاشورا دستهایش قطع شد و شهید شد , حضرت عباس واقعی نبود . حضرت عباس واقعی بعد ازخوردن کشک بادمجان نظرلطفی به عمه یزید میکند و عمه یزید هم یکی ازغلامان خود را به عنوان فدائی گریم کرده و به جای عباس روانه میدان میکند . حضرت عباسِ اصلی درهمان شب شام غریبان رسما با عمه یزید ازدواج کرد و سالها با هم زندگی شادی کردند . حاصل این رابطه کشکی و بادمجانی چهار دختر و یک پسر درهمان سال اول شد که همگی در ذریه پیامبران هستند .
 

این هم قطعه شعری که عمه یزید درشب زفاف تقدیم به حضرت عباس کرد .

این پنجره و این درخت طلایی رنگ
که باد میوزد
میان شاخه های زراندودش
اینجا بهشت آبی و سبزیست
که جویباری از عسل زرد
درزیر باغ هایش جاریست

ومن خدای آسمان وزمینم اینک
با یک قلم
و چند قلم مو
که هرچه خواست دلم میسازم
یک پنجره و این درخت طلایی رنگ با نمای قبرستان
وجویبارهای زرد ی از عسل ناب برگها درخود قبرستان
و من خدای خدایانم اینک.....بترکه چشم حسود

محرم سال 1392برابربا 10.11.2013

اسماعیل هوشیار

_______________________________________________________

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.