مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 19.03.2014

آخوندهای ایران و دستورشان برای برگزاری مراسم نوروز!

 محمد علی مهرآسا


سابقه جشن نوروز را تقریباً همه ایرانیان آگاه به تاریخ ایران و خاورمیانه می شناسند. جشنی است که پیشینه چند هزار ساله در میان مردمان غیر عرب خاورمیانه دارد و . چون این روز، نخستین روز سال خورشیدی است و ضمناً با آن خرمی ی فصل بهار آغاز می شود، از این نظر نیز یگانه است. جشن و سروری که مردمان این ناحیه« شامل ایران کنونی، افغانستان، تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، آذربایجان، و ازبکستان و تمام کردهائی که در چهار کشور خاورمیانه مقیمند و چند قوم دیگر ...» به خاطر ظرافت و ویژگیهای این روز برپا می کنند، هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد و یک جشن ملی و مردمی است. شیخان و ملایان شیعه و سنی با هرچه جشن و سرور و شادی است مخالفند، لذا مزورانه آن را وابسته به آئین و دین زردشت می دانند و به دین گره زده اند و به نام جشن مجوسان معرفی می کنند که نشان بلاهت و حماقت این گروهی است که کارشان گریه سازی وعزاداری است. البته دیگر مسلمانان جهان غیر عرب نیز جشنهائی ملی و موسمی خود را دارند و علاوه بر عید قربان و رمضان و تولد محمد که مخصوص عربهای مسلمان و دیگر پیروان اسلام است، برخی روزها را به جشن و سرور اختصاص داده ند و با برگزاری آئینهای مختلف زندگی را بر خویشتن و خانواده خود شاد و قابل تحمل می کنند.

زیرا این حقیقت بر همگان آشکار است که بشر برای زندگی و گذران عمر بیشتر از دیگر جانداران تلاش می کند و زحمت متحمل می شود؛ تهیه ملزومات زندگی و مبارزه با مشکلات زیست، برایش به سهولت میسر نمی شود؛ و قوت و روزی خود را باید با زحمت و کوشش فراهم کند. حیوانات تنها نیاز زندگی شان تهیه و تأمین خوراک و رفع گرسنگی در زندگی است. اما انسان علاوه برآنکه شکم پیچ پیچش به یک نوع خوراک قانع نیست و به تنها خوردن و خوابیدن بسنده نمی کند، جایگاه و زیستگاهی درخور ضرورلازم دارد و بسیار نیازهای دیگر نیز دارد که باید آنها را برآورده سازد. لذا تلاش معاشش چند سد برابر یک حیوان خواهد بود. این همه تلاش و زحمت و دوندگی برای تهیه نیازمندی های انسان که توسط او هر روز انجام و اجرا می شود، او را خسته و گاه ناتوان می کند؛ و در بعضی موارد استثناء، حتا او را بیزار از زندگی می سازد. به همین دلیل مرتب می بینیم که سرپرست یک خانواده از تنگ دستی و ضیق معیشت دست به خودکشی می زند؛ زیرا تحمل نگاه درمانده و نگران زن و بچه نیازمندش را ندارد.



به همین دلیل انسان لازم است گاه به گاه دست از کار بکشد و به خود مرخصی بدهد و به نوعی استراحت بپردازد. یکی از اهم فلسفه وجودی جشنهائی که بشر برای خود آفریده است، نوعی کشش و رغبت به استراحت و رفع خستگی مدامی است که در پی تأمین قوت(گاه لایموت) متحمل می شود. این جشنها نه تنها لازم و ضروری است، بل واجب و اجباری نیز هست؛ و گرنه انسان از کار سخت و یکنواخت بسیار زودتر از موعد از پای درخواهد آمد. جشن نوروز را نیاکان ما به همین خاطر که کار شاق زمستان را فراموش کنند، در روز نخست بهار پیشنهاد و وضع و اجرا کرده اند. نیاکان ما گرچه تا سیزده فروردین را جشن می دانستند و شادی می کردند، اما بیش از سه تا پنج روز را از کار معاف نبودند و تعطیل نمی کردند و در همین مدت، خستگی کار زمستان را از تن می زدودند. لازم به یادآوی است که در ابتدای پائیز نیز جشن برداشت محصول داشتند و چندین روز را در شادی و سرور به سر میبردند.



این را هم بیفزایم که در سابق ایرانیان «ماه یا برج» سی و یک روزه نداشته اند و تمام ماه های سال سی روز بوده اند. اما چون سال ۳۶۵ روز و حدود شش ساعت است، لذا هر چهار سال یک بار سال ۳۶۶ روز می شود. نیاکان ما ۳۶۰ روز سال را به دوازده ماه سی روی تقسیم کرده بودند و آن پنج روز آخر را نیز جداگانه جشن می گرفتند و شادی می کردند. در این پنج روز، در هر ناحیه و شهر و استان و مرکز حکومتی، کسی و فردی را به حکم قرعه یا به انتخاب به نام «میر نوروزی» برمی گزیدند و آن یک نفر در آن پنج روز حاکم مطلق به حساب می آمد و حکم و دسترش روا بود و اجرا می شد. اما پس از پنج روز از این وظیفه خلع می گشت و گاه برای شوخی و مزاح اندکی کتک هم به او می زدند. برای همین است که حافظ بزرگوار و روشنفکر زمانه در یکی از غزلهای زیبایش با مطلع:



زکوی یار می آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی، چراغ دل برافروزی



به این مراسم اشاره دارد و می فرماید:

سخن در پرده می گویم، چو گل از غنچه بیرون آی

که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی



آری میر نوروزی را که با شادی و هلهله انتخاب می کردند و امرش را مطیع بودند؛ تنها برای پنج روز حاکم بود؛ و به این ترتیب با این پنج روز «جشن میرنوروزی» سال ۳۶۵ روز می شد. در نتیجه، هم پیش از نوروز جشن می گرفتند و هم چند روز نخست بهار را در سرور و شادمانی بوده اند. در ضمن در هر ماه نیز یک روز را به جشن و پایکوبی می گذراندند. یعنی ملتی شاد و لذت جو و بهره ور از شادی و شادکامی.



اما با تأمل نگاهی بیندازید به ایران اسلامی و بویژه ایران شیعی از زمان پادشاهی شاه اسماعیل صفوی، تا دریابید که به جای آن همه جشن و لذت جوئی، مراسم عزاداری و گریه و شیون بر بام و بوم؛ و تن و روان ایرانی خیمه زده است.



روزنامه ابتکار چاپ تهران در شماره روز دوشنبه ۱۰ مارچ تیتر زده و نوشته است:

«میزبانی ۲۲۸۶ امامزاده و بقعه متبرکه از زائران و مسافران نوروزی» و شرح کشافی داده است که این امامزاده ها در ایام نوروز برای زیارت و گریه کردن و سینه زدن ایرانیان آماده شده اند.



آیت الله مکارم شیرازی نیز افاضه فرموده است که:«روز سیزده به در، گریه کنید...»



اینجا من روی سخنم با آن دسته از هموطنانی است که در عین داشتن تحصیلات عالی و آگاهی به اوضاع و احوال جهان افتخارشان این است و ادعا می کنند که با دین و مذهب کسی کاری ندارند و و به ما هم اندرز می دهند که راه را چون آنان برویم و از ایراد و نقد اندیشه های متحجرانه ی ادیان بپرهیزیم! حاشا اگر من چنین پندی را به گوش گیرم و حاشا اگر چنان سخنگوی اندرزگوئی را در زمره روشنفکر جا دهم و خطاب کنم.

دین اسلام شادی را از پیروانش قدغن کرده و حتا خنده را بر لبان قیچی فرموده است. یکی از صفاتی که مسلمانان مؤمن برای محمد ذکر می کنند و می شناسند و شاید به آن می نازند، این است که او هیچگاه با صدا نمی خندید و خنده صدا دار نمی کرد!... و برعکس هم او و هم علی پسر عمو و دامادش قیافه ئی عبوس و دژم داشته اند.

عید قربان و رمضان پیش از ادعای رسالت محمد، بین اعراب رایج بوده و از ابتکارات محمد نیست. آن حضرت تنها جنگ و غارت اموال دیگران را ترویج داده؛ و جشن و شادمانی اش تنها زمانی بوده است که شمشیر زنانش راه بر کاروانی می بستند و مردمانش را غارت و لخت می کردند و اموال آن بیچارگان را بین خود تقسیم می کردند و یک پنجمش را نیزبه محمد می دادند.



اعراب نجد و حجاز پیش از اسلام پیشینه ی تمدن و شهریگری را ندارند. درست است آلونکی می ساختند و بر رویش حصیر می کشیدند و در آن پیوسته به خوردن و مجامعت مشغول بودند. اما همچنان عرب بیابانی بودند؛ آنگونه که «ابن خلدون» می نویسد:« اعراب هر جا ساختمانی و عمارتی می دیدند، آن را ویران می کردند تا از سنگهایش برای تهیه غذا اجاق بسازند و با چوبهایش دیرک چادر و هیمۀ آتش تهیه کنند» همچنین برای قضای حاجت مستراح نداشته اند و به بیابان و محوطه اطراف آبادی و شهر می رفتند و خود را تخلیه می کردند. تصور کنید چه بوی تعفنی در فضا می پیچیده است. بنابراین توقع نداریم که آنها در گذشته جشنی و سروری داشته و آن را ذخیره کرده باشند. اما کشورهائی مانند مصر و عراق و شامات که امروزه نه تنها گرفتار بردگی ی اسلام شده بل زبان و گذشته خود را نیز به فراموشی سپرده اند، قطعاً دارای جشنهای ملی و موسمی بوده اند که دین اسلام همه را از بین برده و از حافظه مردمان آن نواحی زدوده است. این سرزمینها در گذشته دور محل تمدن بوده و بی شک هر سال مردمانش چندین جشن برپا می کردند و مردمانی به نسبت شاد بوده اند. اما اسلام مهر خاتمت بر شادی ی آنها زد؛ و مردمان آن کشورها نیز هم گویششان عربی شد، و هم به آئین و رسوم اعراب بادیه زندگی را بنا نهادند و ادامه دادند.



در این وادی پیروان مذهب شیعه - که در ابتدا بسیار اندک تعداد بودند - از سال ۶۰ هجری که حسین ابن علی در تلاش برای به چنگ آوردن خلافت و پادشاهی در یک جنگ نابرابر از قوای یزید شکست خورد و کشته شد، همیشه عزا دارند و سیاهپوش. زیرا به باور شیعه دوازده امامی، یازده نفر از امامان و دو نفر هم از معصومان(محمد و دخترش فاطمه) یا در جنگ و زندان کشته شده اند و یا زهر خورشان کرده اند و به قتل رسیده اند؛ لذا شهیدند و باید همیشه برایشان در عزا و ماتم بود. متاسفانه این معصومین و مقربین بارگاه الله باریتعالی هیچ کدام از نیت قاتلشان آگاه نبوده اند و تصمیم طرف را درک نکرده بودند؛ و طبق گفته آخوندهای شیعی، به میل و رغبت غذا و میوه مسموم را خورده اند و مرگ را پذیرفته اند. پس اگر دانسته خورده اند، خود کشی کرده اند و طبق دین اسلام گناهکار و جهنمی اند؛ و اگر ندانسته خورده اند، چرا آخوندهای شیعه برای آنها خِرق عادت و علم غیبی قائلند؟

 این هم دروغی است از جانب آخوندهائی مانند کلینی و طبرسی و ملا باقر مجلسی و... که طرح و بیان شده تا این سیزده نفر را (زیرا امام دوازدهم زنده و غایب است) شهید جلوه دهند و شهید خطاب شوند و تمام سال برایشان عزادار باشند و بر سر و بدن بکوبند. مثلآ می گویند مأمون زهر در انگور کرد و امام رضا آن انگور را خورد و شهید شد. باید احمق و از خرد بری بود تا چنین ادعائی را پذیرفت. زیرا تمام مواد سمی و زهری مزه ی بسیار تلخ دارند و با چشیدن مزه اش درک می شود که قابل خوردن نیست. بیان زهر در انگور ریختن از آن گونه بلاهتهائی است که تنها در دستگاه آخوند شیعی بروز می کند. انگور حبه ای است و اگر رویه اش به زهر آلوده باشد با در دهان نهادن نخستن حبه مزه تلخ حس شده و خورنده انگور آن را از دهان بیرون ریخته و از ادامه خوردن صرف نظر میکند. اگر با سوزن و سرنگ – البته آن زمان سرنگ و سوزنی نبوده است - در دانه ها زهر تزریق شود بازهم طعم تلخ زهر، طرف را از خوردن باز می دارد و امکان مسمومیّت نیست. بنابراین، امام رضا از زهر در انگور نمرده است، بل از افراط در خوردن میوه های خراسان مسموم شد و فدای پرخوری شده است.



به هر حال در قرن بیست و یکم میلادی هنوز آخوندهای شیعه ایران تلاش می کنند تا جشنهای میهنی و سنتی را از بسیط جامعه حذف کنند و به جایش گریه و زاری و زیارت مکانهائی را پیشنهاد می کنند که معلوم نیست چه جانوری در زیر بقعه اش خاک شده است. و اصولاً کسی و ذیروحی در آن جا دفن شده یا چهار دیواری است که توسط شیادی برای سرکیسه کردن احمقهای مؤمن تهیه و تعبیه شده است؟ زیرا تعداد امامزاده های ایران طبق نوشته جراید ایران به رقم حدود ۱۱۵۰۰ رسیده است. به همین دلیل ازدیاد، شیخان ریائی دستور می فرمایند نوروز را در سر قبر و بقعه های این امامزاده های موهوم بگذرانند و روز سیزده به در نیز که بهترین روز جشن نوروز برای ابراز شادی و سرور است، مردم گریه کنند!

چه می توان گفت؟ مردم میهنمان تقاص چه گناهی را پس می دهند که چنین سرنوشتی پیدا کرده اند؟

آخر ای آخوند نابخرد و متحجر، مردم چرا گریه کنند؟ برای مرگ تو و اجدادت؟ آشیخ خشک مغز که پیروان نادانتان به شما عنوان آیت الله العظما را نیز پیشکش و بر پیشانی تان چرک نویس کرده اند نزدیک به سه هزار سال است که روز سیزده به در، روز شادی و نشاط مردمی است که نوروز را جشن می گیرند؛ و شمای خرد گم کرده برای آن روز دستور گریه کردن می دهید؟ همچنین مردم نوروز را باید در جوار قبر اعرابی بگذرانند که یا اصلاً وجود نداشته اند و یا اجدادشان کشور ما را غارت کرده و دختران و زنان و جوانانمان را به اسارت برده اند؟ حقا حیف از آن نان و خوراکی که تو آخوند گریه ساز و عزا پرور می خوری... ای کاش جهان از وجود شما خالی می گشت و چنین مزاحم مردم نبودید...


 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد