مقاله

 

 

تاریخ انتشار:21.10.2013

چگونه سازمان امنیت هلند، سالها حزب کمونیست چین را سر کار گذاشته بود

ترجمه : آریان

کریس پیترسن که نام اصلی اش پیتر بوفیی است در دوران جنگ سرد

 

 هر دو بلوک شرق و غرب می کوشیدند با ایجاد احزاب و سازمانهای هوادار خود، طرف مقابل را زیر فشار بگذارند. از یک سو غرب، با ایجاد سازمانهای هوادار آزادی حقوق بشر در کشورهای کمونیستی و سوسیالیستی، تلاش می کرد با نام آزادی و دمکراسی، اتحاد جماهیر شوروی و هم پیمانانش را به چالش بگیرد.

از سوی دیگر بلوک شرق نیز، با نفوذ در سازمانهای کارگری و راه انداختن احزاب کمونیستی در کشورهای غربی، می کوشید پاسخ آنها را بدهد.

هلند هم از این قاعده مستثنی نبود. در این کشور نیز چند حزب و سازمان چپ فعالیت داشتند. یکی از این احزاب، حزب مارکسیست-لنینست هلند (MLPN) بود. دبیر کل این حزب که گفته می شد از چند صد عضو فعال تشکیل شده بود، "کریس پیترسن" نام داشت.


این شخص فعالیت های کمونیستی خود را با شرکت در فستیوال جهانی جوانان در مسکو در اواخر دهه پنجاه میلادی و ملاقات با سران حزب کمونیست شوروی از جمله نیکیتا خروشچف و سخنرانی در رادیو مسکو آغاز کرد.

سه سال پس از آن نیز، در فستیوال مشابهی در پکن حضور یافته و با فعالیت و تلاش های پیگیر خود، رابطه اش را با احزاب کمونیست کشورهای دیگر تنگتر نمود.

رابطه "کریس پیترسن" با حکومت چین روز بروز گسترش یافت. به گونه ای که در سال ١٩٦٣ وی به دعوت حزب کمونیست چین، به پکن رفت و به مدت شش هفته دوره مارکسیسم لنینیسم چینی که بر پایه آموزه های مائو استوار بود را آموزش دید.


در همین دوران "کریس پیترسن" موفق به دیدار با سران کلیدی و مهم حزب کمونیست چین، از جمله "چو انلای" و "دنگ شیائو پنگ" می شود و حتی با مقام نخست کشور، "مائو تسه تونگ" نیز دست می دهد.

در این زمان او در سمت منشی برونمرزی مرکز مارکسیست لنینست هلند (MLCN) قرار داشت.
در سال ١٩٦٦ او اقدام به نشر ماهنامه ای به نام "کمونیست" نمود و پس از آن در سال ١٩٦٨ تصمیم گرفت که حزب خود، به نام "لیگ مارکسیست لنینست های هلند" را پایه گذاری کند، که سرانجام به حزب مارکسیست لنینست هلند (MLPN) تغییر نام داد .

حزب مارکسیست لنینست هلند با پخش اعلامیه در میان کارگران و تشویق آنان به اعتصاب، به تبلیغ مائویسم در هلند می پرداخت.

افزون بر آن، "کریس پیترسن" به هدف گسترش اندیشه های مائو، بارها به گوشه و کنار اروپا سفر نمود. در میان کشورهای اروپایی، او رابطه ویژه ای با آلبانی و رهبر دیکتاتور آن انور خوجه داشت و بارها به تیرانا سفر کرد و به دیدار سران این کشور رفت.

[ این کشور کوچک و فقیر بالکان که به جای شوروی از چین هواداری می کرد، برای پارسی زبانان هم رادیویی به نام "رادیو تیرانا" داشت که خانم «ميرا» و خانم «اشكيپه» دو گوینده آن با لهجه ویژه ای که داشتند به زبان پارسی برنامه اجرا می کردند و مخ ایرانی های هوادار خود را کار می گرفتند.

شگفت انگیز این بود که هر رویدادی هم که در دنیا رخ می داد، اخبار این رادیو همیشه با خبری از "رهبر گرانقدر رفیق انور خوجه" آغاز می شد!


این رادیو تا فروپاشی بلوک شرق برنامه اجرا می کرد. جالب این که، گویا این دو خانم گوینده بعدها که دیگر خبری از انور خوجه نبود، در سفارت ایران در آلبانی کار پیدا کرده بودند و به مترجمی زبان پارسی می پرداختند! ]

"کریس پیترسن" هزینه سفرها و تبلیغات حزب و همچنین هزینه چاپ و پخش نشریه "کمونیست" را از راه کمک های مالی که از چین دریافت می کرد، می پرداخت.

رابطه "کریس پیترسن" با چین و آلبانی سالها ادامه داشت و اهمیت او نزد احزاب کمونیست و سران این دو کشور سال به سال افزوده می شد.

گفته می شود که چینی ها حتی در موارد بسیار مهم نیز با او مشورت می کردند. به عنوان نمونه، در تصمیم گیری نسبت به برقراری رابطه با آمریکا، که به دیدار تاریخی ریچارد نیکسون از پکن درفوریه ١٩٧٢ انجامید، نیز سران حزب کمونیست دیدگاه "کریس پیترسن" را جویا شده بودند.


پس از فروپاشی بلوک شرق، دیگر کمتر خبری ازحزب مارکسیست لنینست هلند و بنیانگذارش "کریس پیترسن" می شد.

تا این که در سال ٢٠٠٤ یکی از کارمندان سابق سازمان امنیت هلند بنام فریتس هوکسترا در کتاب خود به نام "درخدمت سازمان امنیت هلند" فاش ساخت که "کریس پیترسن" که نام اصلی او "پیتر بوفیی" می باشد، یکی از جاسوسان سازمان امنیت هلند بوده و فعالیت های او از سه، چهار دهه گذشته، همگی با هماهنگی سرویس اطلاعاتی هلند انجام می گرفته است.


اینجا بود که کریس پیترسن تصمیم گرفت با نام اصلی خود، پیتر بوفیی، با رسانه های گوناگون گفتگو کرده و ضمن تایید نوشته های فریتس هوکسترا، به بیان واقعیات پشت پرده بپردازد. از جمله این که تعداد اعضای حزب، نه صدها بلکه حدود بیست و پنج نفر بودند که آنهم بجز یکی دو نفر، همگی از ماموران سازمان امنیت هلند تشکیل می شدند.

پیتر بوفیی، آموزگار ریاضی ساکن یکی از از شهرکهای جنوب غرب هلند که بطور اتفاقی به خدمت سازمان امنیت هلند درآمده بود، همچنین توضیح داد که مقالات و نوشته های نشریه "کمونیست" ارگان رسمی حزب نیز، از آغاز تا پایان توسط ماموران سازمان امنیت نوشته می شد.

در مورد برقرای رابطه چین با آمریکا نیز، جریان از این قرار بوده است که چینی ها در یکی از بازدیدهای "پیتر بوفیی" این موضوع را با او در میان می گذارند و نظر او را جویا می شوند. او نیز قول می دهد در این مورد تحقیق و پژوهش کند.


روال کار بر این بوده است که او هر بار پس از بازگشت از چین در خانه ای مخفی در آمستردام با ماموران سازمان امنیت دیدار می کرده و اطلاعات را ردوبدل می نموده است.

این بار نیز او در یکی از همین خانه ها، موضوع مشورت چینی ها در مورد رابطه با آمریکا را برای ماموران هلندی بازگو می کند.

سازمان امنیت هلند نیز، این اطلاعات را بیدرنگ به نمایندگی سازمان سیا در لاهه منتقل می نماید. آنها نیز پس از مشورت با مرکز، نتیجه را به سازمان امنیت هلند برمی گردانند و سرانجام قرار بر این می شود که پیتر بوفیی، چینی ها را تشویق کند تا رابطه خود را با آمریکا عادی نمایند. که این کار هم انجام می گیرد و نیکسون در فوریه ١٩٧٢ به پکن می رود و با مائو دست دوستی می دهد.

رویدادی که بیش از هر کس به زیان اتحاد جماهیر شوروی انجامید و بدون تردید در فروپاشی نهایی بلوک شرق نیز تاثیر برجسته ای داشت.

در همان زمان نیز افشا شد که این فعالیت ها زیر نام رمز "پروژه منگول" در سازمان امنیت هلند، هدایت و برنامه ریزی می شده است و سی ای ا نیز به آن نام "عملیات شاه ماهی سرخ" داده بود.


پیتر بوفیی، جاسوس سازمان امنیت هلند
پیتر بوفیی که در شهرکی در غرب آمستردام بنام زاندفورت زندگی می کرد، بعدها کوشید که حزبی در جهت رفاه سالمندان پایه گذاری کند ولی تنها سه نفر حاضر شدند به عضویت این حزب درآیند. البته آقای بوفیی می گفت که این سه نفر، هر چه که نباشند، دستکم اعضای واقعی هستند!

آقای بوفیی از فعالیت های چند دهه گذشته خود، نه تنها پشیمان نیست بلکه به آن افتخار هم می کند. در ضمن او گفته است که هوادار پروپاقرص خوراک چینی است.

واکنش او نسبت به یکی از اعضای سابق حزب نیز شنیدنی است.
پاول وارتنا، پژوهشگر دانشگاه اوترخت، یکی از اندک اعضای واقعی حزب که به مدت دوازده سال، بیست درصد از حقوق خود را به عنوان کمک مالی به حساب حزب واریز کرده بود، پس از افشا شدن چهره واقعی پیتر بوفیی، خشمگینانه از سازمان امنیت هلند خواسته بود که همه پولهای اهدایی وی به حزب، را به او بازپرداخت کنند.


زمانی که از پیتر بوفیی، دیدگاه او را نسبت به اندک اعضای واقعی حزب و بویژه در مورد پاول وارتنا پرسیده بودند، او با ریشخند، پاسخ کوتاهی داده بود: "اینها آدمهای ساده و نادانی بودند!"

 

ایمیل دریافتی

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد