مقاله

 

 

تاریخ انتشار:05.01.2015


جنایات بدون مکافات
، آشتی کنان آقای اوباما با کاسترو و جمهوری اسلامی

شیرین طبیب زاده



خبر عادی سازی روابط بین امریکا و کوبا بدستور پرزیدنت اباما پس از ماهها نشست و مذاکرات سری بین طرفین در کانادا و واتیکان و با هدایت و پشتیبانی پاپ فرانسیس آنهم پس ار پنجاه و دو سال قطع رابطۀ دوکشور وبدنبال آنهمه جنایت ناشی از انقلابی خونین ، طبعا بسیاری از ما ایرانیان را باین فکر می اندازد که در صورت توافق بر سر مسائل هسته ای، آیا بزودی شاهد آشتی کنان غرب با جمهوری اسلامی نیز خواهیم بود؟

مذاکرات هسته ای بین رژیم اسلامی ایران و غرب ظاهرا همچنان ادامه دارد. از آنجائیکه این مذاکرات در همۀ این ماهها در پشت درهای بسته وبطور کاملا سری صورت میگیرد، آ نچه که به بیرون درز میکند همان حرفهای ملال آور همیشگی است و گمانه زنی های درست و نادرست. روزی خوش بینانه است و فردایش کاملابدبینانه و برای جمهوری اسلامی یاس آور.

آنچه مسلم است علاوه بر اشتیاق باصطلاح قهرمانانۀ! جمهوری اسلامی بر ای هرچه زودتر رهائی از تحریمها ، خود آقای ابامانیز سخت مصر است که بهر ترتیبی است این معامله هرچه زودتر سر بگیرد. آقای اباما میخواهد بهرنحوی است ثابت کند که لایق جایزۀ صلح نوبلی است که اصلا معلوم نیست بچه دلیل درهمان اوایل ریاست جمهوریش دریافت کرد. بگمان من، تصمیم به برقراری رابطۀ دوستانه با کوبا و حذف تحریمها ها از آن کشور نیز نتیجۀ همین آرزوی پرزیدنت اباماست. او مصمم استکه نامش در تاریخ امریکا بعنوان رئیس جمهوری بماند صلح دوست و اهل آشتی ، رئیس جمهوری که دست دوستی به سوی هر کس و ناکسی دراز کرد حال آندست اگردست جنایتکاری باشد که جان و جهان بسیاری را گرفت و بهم ریخت، نقلی نیست.

این داستان آشتی کنان با کوبا پس از پنجاه و اندی سال زجر و شکنجه ای که بسیاری از مردمان آن دیار متحمل شدند، بدون هیچ گونه تعهدی از جانب کاستروها برای اصلاح رژیمشان، آه از نهاد بسیاری از مردم کوبا بر آورده است. مردمی که لااقل یکی دو نسل صدمات جبران ناپذیری را متحمل شده و مصیبتها دیده اند و رنجها و در بدریهای بسیار کشیده اند. رنجدیگان انقلاب خونینی که - به امید سرنگونی دیکتاتوری فاسد و علنا دست نشاندۀ امریکا بنام ژنرال باتیستا وبا آرزوی بر قراری آزادی و عدالت اجتماعی و اقتصادی - اکثرا در ابتدا ساده دلانه از آن استقبال کردند اما خیلی زود در برابر چشمان حیرت زده اشان، منجر به حکومتی گردید با دیکتاتوری بمراتب سیاه ترو فاسد تر و مسبب مصیببتی بس هولناک برای بسیاری.

انقلابیون از همان ابتدا بروش همۀ انقلابهای جهان بجان مخالفان خود افتادند. درهمان ماههای اول صدها نفر از کسانی را که بدلایل مختلف با حکومت پیشین همکاری داشتند را تیرباران کردند. تعداد زندانیان سیاسی هر روز افزونی یافت. هزاران نفر از مخا لفین انقلاب و هم جنس گرایان ( که معلوم نیست چرا کاسترو خصومت بخصوصی با آنها داشت ) را به اردوگاههای کار اجباری فرستادند با بگوشتۀ زندان مخوف ال مورو.پرتاب کردند. کشیش ها و خواهران تارک دنیا را تار و مار کردندو همۀ کلیساها و اماکن مذهبی را بستند. بسیاری ازبیم آن وحشت بزرگ، بگفتۀ کوبائیان فراری، در اثر فشار و ظلم روز افزون راه فرار از کشور را در پیش گرفتند. بسیاری با تخته پاره های بهم پیوستۀ درهای خانه هایشان قایق ساختند و با استفاده از آن نود مایل از آبهای مملو از ماهیهای آدم خوار را برای رسیدن به سواحل امریکا پیمودند.

بر طبق آمار خود امریکائیان، در طی این سالها چیزی در حدود هشتاد و سه هزارکوبائی در این آبها به هلاکت رسیدند. بعدها، طی عملیاتی موسوم به عملیات پیتر پن، چهارده هزارکودک کوبائی با والدینشان وداع گفتند و بامریکا آورده شدند و بسیاری از آنان هرگزروی خانوادۀ خود را ندیدند. هزاران کوبائی مخالف را بدستورخود کاسترو سوا بر کشتی کرده و از کشورشان بیرون کردند و آوارۀ جهان. آمار خودکشی درکوبا در همۀ این سالها مهمترین دلیل مرگ و میر مردم کوبا قلمداد شده است. شرح داستان زندگی سیاهی که این انقلاب برای مردم کوبا بهمراه آورد میتواند مثنوی هفتاد منی باشد که ما ایرانیان با آن خوب آشنائی داریم.

این آشتی و لغو تحریمها و حتی شکوفائی اقتصادی بدون هیچگونه پیش شرطی برای دیکتاتورهای کوبا نمی تواند مرحمی بر آنهمه زخمهای پنجاه سالۀ این مردم باشد. آنچه که مردم کوبا خواهان آن هستند ودر مصاحبه های اخیرشان گفته اند و نوشته اند، خواستی منطقی و قابل درک است. فشار بر برادران کاسترو برای آزادی هزاران زندانی سیاسی که بعضا دهه هاست که در زندانهای کوبا می پوسند، فشار برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سایر آزادیهای اجتماعی و سیاسی .

بیاد نوشتۀ زن جوان کوبائی مهاجر پس از انتشار این خبر می افتم که نوشت: " این خبربرای بسیاری از ما نه تنها اصلا خوشحال کننده نبود بلکه بسیاری از ما را بغایت خشمگین کرد و بی اختیار مارا به سالهای پردرد و رنج گذ شته برد بالاخص برای آندسته که عمری را در غربت گذرانده بودند ودیگر امیدی به بازگشت نداشتند مانند پدرکه در بستر مرگ در بیمارستانی در همین کریسمس امسال، در حالیکه روزها بود که حتی نزدیکترین عزیزانش را نمی شناخت، با دیدن عکس کاسترو بر صفحۀ تلویزیون اورا شناخت و بادیدگانی بی فروغ نگاهش را بمادر دوخت و گفت " آن مرد، آن مرد" و دیگر هیچ نگفت و چشمانش را بست و فردایش در گذشت."

و یا آن مرد سالخورده ای که در مصاحبه ای تلویزیونی میگفت " آقای اباما نمی تواند پسران جوانمرگ مرا دیگر زنده کند ولی آیا کاسترو نباید برای آنهمه جنایت هزینه ای بپردازد؟ این یک پیروزی برای یک آدم کش جنایتکار است، این یک پیروزی برای کاستروست."

داستان تکراری سرگذشت ملتها. با خواندن خبرهای مربوط به کوبا و خواندن خاطرات فراریان از چنگ کاسترو یک بار دیگر خاطرات گذشته بیادم آمد که چگونه مردمی دیگردر گوشۀ دیگری از این جهان با دست خود به چنان منجلابی پرتاب گردید که تصورش را نمیکرد و همین فیدل کاسترو چه عاشقانی در بین باصطلاح روشنفکران ما در آنزمانها داشت.

و امروز مانیز هم چون مردمان کوبا حیران نشسته ایم و از خود می پرسیم این همه جنایت رژیم ملایان و ظلم و ستمی که برمردمان ما در همۀ این سالها رفته است آیا با یک امضای طرفین قرارداد انرژی هسته ای بهمین سادگی لوث خواهد شد؟ آیا جمهوری اسلامی نبایستی در قبل این همه نامردمی جوابگو باشد، خواسته های مردم ایران چه میشود؟ آیا ما نباید از دول غربی پیش از بستن هرگونه قراردادی با این حکومت جبار شوم، مطالبات خود را لااقل بنحوی بگوش آنها برسانیم.

طبیعی است که کشورها برای همیشه دشمنی فی مابین را ادامه نمیدهند. فکرمیکنم ما سرانجام آموخته ایم که از دیگران کمترین توقعی نمی توان داشت. سیاست جهان بر اساس احساسات و حق و حقوق مردمان اینجا و آنجا نمی چرخد. دول شرق و غرب بدون شک تنها در پی منافع خود هستند، این یک حقیقت است، روند جهان این چنین است. اما باهمۀ اینها ما بعنوان ملتی زنده و تحت ستمی سی و اندی ساله، موظفیم که شرایط خود را برای هرگونه زد و بند آشکار و نهان جهان با جمهوری اسلامی مشخص کنیم، ما بایستی تمام تلاش خود را لااقل بکار بگیریم که اگر آشتی کنانی در کاراست، رژیم تهران موظف به تغییر رویه و ایجاد فضای باز سیاسی باشد، حقوق انسانها را رعایت کند، زندانیان سیاسی را آزاد کند، مقدمات انتخابات آزاد را فراهم کند، و همۀ آنچه که همه میدانند و آرزویش را دارند.

یکی از کارهائی که اپوزیسیون دلسوز میتواند بطور جمعی در اینمورد انجام بدهد، نوشتن نامه ای سر گشاده به آقای اباما و افراد با نفوذ کنگره است و مطرح کردن این خواستها از جانب مردم ایران که فکر میکنم خواسته ای منطقی و قابل فهم در فرهنگ امریکائی است. و یا اگر هموطنان همتی کنند بهتر از آن چاپ این نامۀ سرگشاده در یکی از روزنامه های معتبر امریکاست.

مخالفان جمهوری اسلامی بدبختانه در هزار و یک جبهه بایستی بجنگند. از خارجبها گذشته اما با بروتوسهای هموطن چه باید کرد، با آنان که برایشان خاتمی روشنفکرواقعی ایرانیست است و رفسنجانی- مهمترین و اصلی ترین مجرمی که قتل صدها ایرانی بیگناه بدستور اوست- طالب صلح ودوستی و روحانی حلال مشکلات؟ با بروتوسهای بظاهر خیرخواه وطن و هموطن و در باطن باخنجری پنهان در آستین امادۀ آماج کردن همۀ آرزوهای اکثریت یک ملت، به آنان که قلبهایشان در جیبهایشان می تپد، با آنان چه باید کرد؟

ژانویه 2015

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد