تاریخ انتشار: 11.01.2014
از تکیه تا
دیسکو
گفتگو با حسین قاضیان درباره سبکهای جدید مداحی در ایران
در سالهای پس از انقلاب اسلامی در ایران تا امروز مداحی و
نوحهخوانی تحولات چشمگیری از سر گذرانده. به جای مداحیهای آرام
سنتی، امروزه با مداحیهایی روبه روییم که اگر صرفا به ریتم و
آهنگشان توجه کنیم، تشخیصشان از موسیقی تفریحی غربی مشکل میشود.
این تحول حتی تاثیر خود را بر شکل و شمایل رفتاری مخاطبان
نوحهخوانیها هم گذاشته است - حرکات عزاداران در بعضی از این
برنامههای نوحهخوانی بیشباهت به رفتار شرکتکنندگان یک کنسرت
راک یا متال نیست. اما مساله دیگری که در مداحی ایران، به خصوص پس
از انقلاب مدام در حال تغییر بوده، نوع کارکرد و استفاده نهاد دولت
و جامعه از آن است.
در یک ارزیابی کلی فرهنگ عامهپسند تشیع - روضهخوانی و مداحی - چه
نقشی در تاریخ اجتماعی ایران در دوران معاصر داشته است؟
برای اینکه درک جامعتری از رابطه بین روضهخوانی و مداحی با
تحولات سیاسی اجتماعی معاصر داشته باشیم، بد نیست به جنبههای
نهادی آن هم نگاهی اندازیم. مداحی و روضهخوانی بخشی از نهاد مذهب
هست که گاهی با مذهب رسمی -با قدرت دولت- پیوند میخورد؛ گاهی به
عنوان یک نوع مقاومت مدنی در برابر آن قرار میگیرد و گاهی اوقات
هم نقش بینابین ایفا میکند. مثلا در آغاز دورهٔ جدید تاریخ ایران
که با صفویان شروع میشود و دولت ملی در ایران تشکیل میشود،
روضهخوانی و مداحی که از همان دوران رونق میگیرد، نقش بسیج گری
مذهبی سیاسی دارد که از جانب دولت برای تقویت هویت ملی صورت
میگیرد. در دوره جنگ هم ما میبینیم که مداحی همین نقش را ایفا
میکند. یعنی نقش بسیج سیاسی و نظامی برای دولت علیه دشمنان خارجی
و حتی گاهی اوقات «دشمنان داخلی» و علیه جامعه مدنی.
در دوره انقلاب این کارکرد کاملا برعکس شد. یعنی نوع سنتی از
روضهخوانی و مداحی که تا پیش از آن همیشه حامی یا دستکم ساکت
نسبت به قدرت دولتی بود، علیهاش به کار گرفته شد و به عنوان یک
نوع مقاومت و فعالیت مدنی علیه دستگاه دولت در آمد.
پس از اینکه در ایران دولت و دین پیوند کاملی برقرار میکنند،
میبینیم که به مرور و به ویژه بعد از جنگ، نقش بسیجگری سیاسی
مذهبی نوحهخوانی کاهش پیدا میکند و خود تبدیل به عنصری علیه
دولت میشود. میتوان گفت تقابل دائمی که همیشه بین مسجد و تکیه
وجود داشته است، در اینجا هم قابل ملاحظه است. اصولاً مسجد اغلب در
کنار قدرت دولت بوده است، در حالی که تکیه به عنوان نوعی فعالیت
مدنی که از پایین میجوشیده، بسیاری از اوقات در برابر دولت مقاومت
میکند. گاهی اوقات این دو -مسجد و تکیه- با هم تلفیق شدند، مثلا
در دورهٔ جنگ برای بسیج نیرو. از طرف دیگر همیشه بین این دو جنبه
از نهاد روحانیت که جنبه رسمی مذهب بوده و این خردهفرهنگ مداحی
یک نوع رقابت و بلکه درگیری و چالش بوده است.
به نظر شما چگونه میتوان تحولاتی را که اخیرا در مداحی شاهد آن
بودهایم به لحاظ نظری توضیح داد؟ آیا ارتباطی بین مداحیها با
مقوله «صنعت فرهنگ» یا کلاییشدن فرهنگ وجود دارد؟
خصیصه اول صنعت فرهنگ تولید انبوه یکدست و یکدستکننده مخاطب است.
به نظر من تحولاتی که در سالهای اخیر در حوزه مداحی اتفاق افتاده،
ارتباط وثیقی با صنعت فرهنگ پیدا نمیکند، چون ما هنوز به آن شیوه
از تولید انبوه در این حوزهها نرسیدهایم. دلیل آن هم واضح هست؛
اینکه همه جامعه مصرفکننده این نوع از کالاهای فرهنگی نیست.
البته اگر مفهوم کالای فرهنگی را در نظر بگیریم، ممکن است این
مفهوم با صنعت فرهنگ ارتباطی پیدا کند. اما این قبل از انقلاب هم
وجود داشته است. مثلا نوار روضههای آقای کافی قبل از انقلاب به
همان میزان معنای بازاری داشته که امروزه نوارهای فلان مداح از
فرایندهای بازار تبعیت میکند. چون هدف این تولید، مثل هر تولید
اقتصادی دیگری در حوزه سرمایهداری معطوف به بازار است. به همین
علت شما میبینید مداحان برجستهای که در صداوسیما مداحی سیاسی
میکنند و مدح دولت حاکم را میگویند، در نوارها و سیدیهایی که
تولید میکنند به لحاظ سیاسی سعی میکنند بیطرف بمانند و موضع
سیاسی نگیرند چون احتمال میدهند این موضعگیریها مخاطبان آنها
در بازار واقعی را کاهش دهد.
برگردیم به دوران جنگ. تحول اصلی مداحی در آن دوران را چگونه
میبینید؟
در دوران جنگ ایران و عراق، نوحهخوانیها نقش بسیج گری نظامی داشت.
یعنی یکی از راههای تحریک و تهییج عاطفی جامعه بودند. فکر میکنم
بسیاری از مردم و نسلهایی که آن دوره را در سن مناسبی تجربه کردند،
نقش نوحههای آهنگران را به یاد دارند. نوحههایی که توانست صدها
هزار نفر را جذب جبههها کند و نیروی نظامیای را فراهم کرد که به
شکل کلاسیک قابل فراهم آمدن نبود. کاری که در این نوحهها انجام
میشد، در واقعه یک نوع درهم کردن زمان و مکان بود. یعنی پیوند
دادن دهه ۶۰ شمسی با دهه ۶۰ هجری قمری در کربلا و پیوند دادن
کربلای معلی با کربلای جبههها. به همین علت هم جبهههای ایران
خیلی رنگ و بوی مذهبی داشتند و با کربلا و محرم ارتباط داشتند.
از اسم عملیات گرفته تا آماده کردن رزمندهها برای تک شبانه آغاز
نبرد. شکستن خط با خواندن نوحه یکی از مهمترین عوامل بسیجگری و
تهییج عاطفی بود برای اینکه آدامها بتوانند به مقابله با نیرویی
بروند که نابرابر مینمود. البته این را هم بگویم که کلا این کار
زمینهای در یک فرهنگ عمومی داشت که در آن عاشورا، محرم و امام
حسین برای خود جایی داشتند و البته مهمتر از آن زمینه در
ایدئولوژیکشدن این عناصر در پیش از انقلاب داشت که به ویژه تحت
تاثیر گفتار مرحوم شریعتی عملا به ایدئولوژی بسیجگر مردم برای به
میدان آمدن علیه رژیم شاهنشاهی تبدیل شد. این ایدئولوژی جهان را به
یزیدی و حسینی تبدیل میکرد که این امکان را به شما میداد که
کاملا در مقابل یک دشمن قرار بگیرید بدون هیچ راه وسطی که امکان
سازش و تفاهم برقرار کند. این نوع از فرهنگ انقلابگری بعدها البته
با حمایت دولت تداوم پیدا کرد. بنابرین آن فرهنگ عمومی گسترده در
باب عاشورا و محرم و همچنین ایدئولوژیک شدنش در پیش از انقلاب و
تداومش در پس از آن، کمک کرد که این عناصر جای خودشان را به عنوان
یک نیروی ایدئولوژیک در کنار قدرت سیاسی پیدا کنند.
بستر اجتماعیای که در آن مداحی سنتی به مداحی دوران جنگ و بعد به
مداحی پاپ/راک تبدیل میشود، چه ویژگی هایی دارد؟
اتفاقات متعددی در سطوح متفاوت رخ داد. یعنی هم در سطح خود جامعه،
هم در سطح دولت و هم در سطح فرایندهای تولید فرهنگی. پایان جنگ در
واقع بیانگر پایان نیاز به آن نوع بسیجگری نظامی و سیاسی بود که
بر دوش مداحیها و نوحهها قرار داشت. علاوه بر این نسل نویی هم
پا به عرصه جامعه گذاشته بود که از جنگ فقط خاطره روزهای وحشت و
ترس پناهبردن به زیرزمین و پناهگاه و آژیر قرمز را داشت؛ نه حضور
در میدانهای حماسه رزم و نبرد. بنابراین شاید چندان دل خوشی هم
از جنگ نداشت و همین طور از مناسک جنگ از جمله نوحههایش. در نتیجه
این نوحهها کم کم شروع به افول کرد. به همین علت خوانندگان برجسته
نوحهها مثل آهنگران و کویتیپور شروع به استفاده از موسیقی بر
روی نوحههایشان میکنند.
از طرف دیگر دولت هم سعی در به وجود آوردن فضای جدیدی با نشاط
بیشتر داشت. از این رو، پای خوانندگان پاپ ایرانی در صداوسیما باز
شد. همین طور نسل جدیدی از خوانندگان به مرور وارد میدان شدند که
بخشی از آنها قبلا مداح و نوحهخوان بودند. همه اینها کمک میکرد
که یک نوع پیوندی بین نوحهخوانی و شیوههای جدیدی از موسیقی پاپ
و راک برقرار شود. کمکم این نوع موسیقیها به صورت خیلی
گستردهای در هیئتهای مذهبی راه پیدا کرد و در آن از آلات موسیقی
مثل کی بورد یا هر ساز دیگری استفاده شد. در این هیئتها شما
میتوانید «حسین حسین» را بشنوید که با همان ریتم و حال و هوای
موسیقی پاپ یا راک اجرا میشود و وقتی از زاویه نشانهشناسی به
حرکت دست این افراد نگاه کنید هیچ تفاوتی با یک موسیقی پاپ و راکی
که ممکن است در جای دیگر دنیا شما ببینید ندارد. بنابرین مشخص است
که از آن نشانهها و عناصر در جای دیگری و به شیوه دیگری استفاده
میشود.
موسیقی پاپ وارد رادیو تلویزیون ما شد با یک شکل و شمایلی که در
آغاز قابل قبول باشد و از آن فراتر رفت و وارد نوحهها و مراثی شد
و از شکل سیاسیتر شده نوحهها به کمک دولت وارد موسیقی پاپ شد
برای یک شیوه جدیدی از بسیج گری سیاسی که پس از جنگ به آن نیاز بود.
مثلا مورد «محمد اصفهانی» را در نظر بگیرید. او کسی است که قاری
قرآن بود. یا رضا صادقی قبلا نوحهخوان بود و حتی بعدها هم نوحه
خواند. تا شکل جدیدتر آن بنیامین بهادری که نوحهخوان بود و حتی
این اواخر هم ظاهراً نوحهای خوانده است. همینها کمک کرد که این
تلفیق خیلی آرام صورت بگیرد.
با این تغییرات در سبکهای مداحی، آیا میتوان گفت اشکال جدید
دینورزی شکل گرفته و یا در حال شکلگیری است؟
تا جایی که نوحهخوانی و مداحی شکل بیانی تجربه مذهبی باشد
میشود از این موضوع حرف زد. اما در عین حال باید در نظر گرفت که
نوحهخوانی و مداحی فقط شکل بیانی بخش ویژهای از تجربه مذهبی
آدمها در موقعیت مشخصی است که اگر حتی در سطح جامعه مدنی به این
تجربه نگاه کنیم، خیلی بعد مذهبی ندارد بلکه جنبه عاطفی آن
قویتر است.
موسیقیهای که در دورههای اخیر در نوحهها استفاده میشود و همین
طور نوع سازبندیها کاملا با ذائقه روزگار سر و کار دارد. برای
اینکه آن نوع مخاطب به شیوهای دین را تجربه میکند که با شیوه
رسمی مورد نظر دولت متفاوت است. مثلا در تلویزیون در یک چهارچوب
معینی نمایش داده میشوند که با سیدیها و نوارهایی که برای قشر
دیگری تولید میشود متفاوت است. بعضا اشعاری هم که تغییر کرده
کاملا متناسب با روزگار است از پیامک و اس ام اس گرفته تا
تک(زنگ)زدن.
آیا میتوان گفت با این تغییرات محتوای دینی آیین محرم هم تغییر
کرده است و سکولارتر (دنیویتر) شده است؟
سکولارترشدن جامعه را نمیتوان کاملا از روی نوحهها فهمید. اگر از
زاویه نشانهشناسی نگاه کنیم، عناصری پیدا میکنیم که سکولار
هستند و حتی ممکن است محتوای برخی از این شعرها هیچ ربطی به امام
حسین یا محرم نداشته باشد. ولی از دیدگاه جامعهشناختی باید دید
آیا کنشگری که این نشانهها را تجربه و معنا میکند، همین تفسیر ما
را از نشانهها روی کار خودش میگذارد؟ آیا او هم فارغ از جهات
مذهبی این را تفسیر میکند؟ بنابراین کاملا وابسته به این است که
این نوحهها چگونه مصرف و حتی تولید میشوند. چون تولیدکننده هم به
عنوان کنشگری که آنها را تولید کرده، معانی خودش را بر روی آن
نشانهها میگذارد.
به نظر شما آیا در آینده احتمال دارد رابطه حاکمیت با این نوع
مداحیها تغییر چشمگیری بکند؟
به طور کلی پیشبینی آینده در جامعه ما بسیار دشوار است. میزان
کنترل دولتی کاملا در این زمینه نقش دارد. همان طور که در یک
دورهای فضا را باز کردند و موسیقی پاپ و راک وارد تلویزیون ما شد
و بعد به دلیل نیازی که داشتند جلوی آن را گرفتند. در آینده هم
ممکن است نیازهای دولت کاملا این فضا را تغییر دهد. در حالی که
همیشه با مقاومت در سطح مدنی رو به رو خواهد بود. همانطور که خود
مراسم محرم و عاشورا الان نوعی مقاومت مدنی در جامعه است. در این
مراسم مردم نحوهای از حضور اجتماعی خودشان را به منصه ظهور
میگذارند که با آن چه که دولت به عنوان تفسیرکننده مذهب رسمی
میخواهد سازگار نیست. بنابرین میخواهد کنترلش کند. اینکه چقدر
دولت قادر به کنترل آن هست به بسیاری از عوامل بستگی دارد که واقعا
قابل تعیین نیستند. از این جهت به سختی میشود پیشبینی کرد که در
آینده چه اتفاقی برای این روندها خواهد افتاد.
bbc
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|