مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 02.11.2015


وقتی میرزا حسینعلی ، "بهاء الله" و "پیامبر خدا" می شود!

سعید صالحی نیا


salehinia@aol.com
اول نوامبر 2015
مقدمه:

مقدمه اول:


در دو مقاله قبلی (2) توضیح دادم که نقد بهائیت وظیفه چپ مدرن و انقلابیست. همانطور که نقد تمامی مذاهب تمامی عقاید ارتجاعی دیگر.چپ مدرن و انقلابی باید پیشگام نهادینه کردن مدرنیته باشد.


انتقاد از بهائیت در ایران سنتا توسط شاخه شیعی اسلامی انجام شده.از سر ارتجاع مذهبی دیگر تا ثابت شود که بهائیان شارلاتان هستند و دینشان قلابیست! نتیجه می گیرند که اسلام خوبست بهائیت قلابیست! هدای اسلامیها و پیامبرشان واقعیست و خدای بهائی ها و پیامبرشان قلابی!


انتقاد از بهائیت و همه مذاهب در فضای مدرن و چپ انقلابی از موضع عقلانیت ، علم گرائی و مدرنیته در فضای انسان محوری انجام می شود و می خواهد این ارزشها را به ارزشهای انسانی و اجتماعی تبدیل کند. نمی خواهد دینی را به دین دیگر ترجیج دهد نمی خواهد انسان در دام خداباوری و پیامبران بماند و دنبال "حضرتها" و قدیسها بدور خودش بچرخد!

مقدمه دوم:


در سری نقدها به بهائیت از موضع چپ انقلابی و مدرن، تاکیید من اینست که بهائیت تلاشی دیر هنگام از سوی بخشی از مسلمانان شیعه بود که بتوانند اموزه های اسلامی را با تحولات دنیای معاصر با نیازهای طبقه نوظهور سرمایه داری وفق دهند.ابتدا تلاش کردند که خودشان در درون فرمولبندی اسلامی ارائه دهند و نشد! سرکوب و تکفیر شدند و در دوران معین به این نتیجه رسیدند که باید "دین جدید اعلام کنند"! بهائیت با اعلام دین جدید اما نتوانست از دینهای دیگر جدا شود.اونها را خصوصا اسلام را هنوز یدک می کشد و مدعیست که از اسلام عبور کرده "اما ارزشهای اسلامی" را و تقدس پیامبر اسلام را تایید می کند!


در این مقاله کوتاه ، نگاهی می اندازم به دینامیزمهای "عروج پیامبر بهائیت" و ادعاهی مضحک و ضد منطقی و ضد علمی او .هدفم اینست که نشان دهم بهائیت دچار معضل بزرگتری از مذاهب ثدیمتر خود می باشد.مغضل اینست که تاریخ مدون و مشاهده های معتبر تاریخی بیشتر دست و پای حامیان این دین را از ساختن اسطوره ها بسته است!

(1)میرزا حسینعلی نوری چگونه "پیامبر شد"؟!

در تاریخ آمده که میرزا حسینعلی در خانواده ای با گرایشات بابی در دوران قاجار در تهران بدنیا آمد. دوران شورش بابیان را مشاهده کرد اما هرگز قاطی شورش بابیان نشد.برادر کوچکش ظاهرا بعد از اعدام باب، یکجوری جانشین باب شد و از همانزمان رقابت دو برادر شکل گرفت! بابیها را بخاطر تلاشهایشان بر علیه قاجار و از جمله تلاش برای ترور ناصرالدین شاه ، سرکوب می کردند و زمانی هم همین حسینعلی را دستگیر کردند و تو زندان قاجار بود که مدعی شد "نسیم خدا" بهش وزیده و مدعی وحی شد و پیامبری! ، با وسطاتت سفارتخانه های روس و انگلیس و غیره از زندان آزادش کردند. حسینعلی که حالا شده بود "حضرت" ، تصمیم گرفت کار بابیگری خشونت دارد کار بدیست و در حین ترک ایران و آغاز "رسالت" به نامه پراکنی به رهبران جهان برای دعوتشان به دین مبین ، پرداخت.منحمله به ناصرالدین شاه هم نامه نوشت و تاکیید کرد که مذهب او ضد حکومتی نیست و "صلح طلب" است! تلاش کرد مورد عفو قرار گیرد و به ایران برگردد نشد، به "مهاجرت " ادامه داد و آخرش در حیفای اسرائیل بقول حامیانش "در قصری" محدودش کردند (مثل مصدالسلطنه که در ده خود آبگوشت می خورد بعد کودتا!) و همانجا به تعالیم دین مبین ادامه داد تا ریغ فانی به عالم غائی سپرد!


اینها خلاصه داستان ! اضافه کنم که در اخبار هست که بین حسنعلی و برادرش ، "میرزا یحیا" رقابت سر تاج شاهی بابیه به درگیریهای مشکوک هم کشیده و حتی صحبت از چیز خور کردن حسنعلی توسط برادر و زیر پا زدن یحیا توسط حسینعلی در افواه هست!


می گویند حسینعلی در یکی از اوجهای تفکرش فرموده که :"میرزا یحیا رفتار و اعمالی کرده که اینقدر زشت بوده که حسنعلی ازش خجالت می کشد!"


بهائیان حامی حسینعلی ایشان را "حضرت"، "معبود حقیقی"، "نجیب زاده ایرانی" ، "تجلی اراده خداوند" می نامند! مخالفانش را "بیسواد" "روانی"، بی تربیت" و "غیره"!


خود حسینعلی ، خودش را بعد از اون "نسیم که بهش وزید"، به اسامی مثل "خدای خدایان،،ریدگار جهان، معبود حقیقی،"رب ما بری و مالا بری" مفتخر نموده در عین اینکه "تاکیید داشته " که علم بسیار چیز خوبیست و دانش ویتامین دارد!


از ادعاهای دیگر حسینعلی این بوده که در دوران پیامبری اعلام کرده که ادم بیسواد و امی بوده(مثل محمد پیامبر قبلی!) که خدا تو جلدش رفته و باعث شده همه علوم را درک کند!


"در نامه به ناصرالدین شاه می‌نویسد: یا سُلطانُ! إنّی کُنتُ کَأحَدٍ مِنَ العِبادِ، راقِداً عَلی المِهادِ؛ مَرّت عَلَیَّ نَسائِمَ السُبحانِ وَ عَلَّمَنی عِلمَ ما کانَ... ما قَرئتُ ما عِندَ النّاسِ مِنَ العُلُومِ وَ ما دَخَلتُ المَدارِسَ. فَسئَلِ المَدینَةَ الَّتی کُنتُ فیها لِتُوقِنَ بِأنّی لَستُ مِنَ الکاذبین» (4)ترجمه: ای سلطان، من همچون دیگر بندگان، بر فرش خود خوابیده بودم که بر من نسیم خداوند وزید و تمامی علوم موجود را به من آموخت.... همانا من مانند سایر انسان‌ها علوم را نیاموخته‌ام و به مدرسه‌ای وارد نشدم. پس از هم شهریان من این مسأله را بپرس تا بدانی که من از دروغگویان نیستم."


(2)رابطه حسینعلی نوری با دانش به "تمامی علوم" و دلیلی که برای اثباتش می آورد!

حسینعلی نوری در نامه اش به ناصرالدین شاه غیر از اینکه از "وزش یک نسیم" برای اثبا ارتباظش با خدا صحبت می کند، مدعی است که از بیخ بیسواد و عامی بوده و بعد از نسیم به "تمامی علوم" اطلاع پیدا کرده! البته محقیقین هنوز نفهمیده اند "تمام علوم" دقیقا چی هست اما بعد از دلیل مهمی که حسنعلی آورده دیگر ساکت شدند!


اما صبر کنید!دلیل مهم حسینعلی اینست که "هم شهریان" ایشان پشت در ایستاده اند و اون همشهریان حاضر هستند به خدمت ناصرالدینشاه شرفیاب شده و تایید کنند که این حسینعلی تمام علوم را درک کرده!


البته می دانم تعدادی آدمهای کافر هستند که این دلیل را کافی نمی بینند و می پرسند که "چگونه می شود همشهریان حسینعلی با وجود ندانستن "تمام علوم" می توانند شاهد حسنعلی در داشتن تمام علوم شوند!


البته پاسخ این کافران را حضرت بهاء الله داشت منتهی جائی ثبت نشده و حامیان بهاء الله هم اهمیت نمی دهند به این تعداد معدود شکاک!

خلاصه کنم:

داستان حسینعلی نوری و موقعیت زار او و حامیانش واقعا اسفبار است از اینجهت که توی قرن 21 بخواهند ادعای پیامبری حسنعلی را یکجوری به مغز انسانیت معاصر فرو کنند.توی این دنیا اگر کسی ادعای پیامبری کند طبیعتا به روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب مراجعه اش می دهند. دیگر اون دنیای اسطوره های ادمهائی که راز بسیاری مشکلات مغزی را نمی دانند یا فریب شارلاتانها را سریعتر می خوردند ، سپری شده.


نقدهای من به دین بهائیت از این زاویه که این دین مثل همه دینها بر توهمات قرون وسطائی استوار است. تلاشی دیر وقت است برای تولید توهم خدا و مقدسات در قرنی که متعلق به دین به "پیامبری" نیست و لذا از این پیامبر دیر رسیده مضحکه ای دیگر و شاید بزرگتر می سازد!
داستان حسینعلی داستان کمدی است.این ادم مدعی "نسیمی شد" که ظاهرا به او پیام وحی رسانده. و در لحظه ای "تمام علوم" را به سینه اش منتقل کرده و شاهد حسنعلی هم "همشهریهایش" بودند! تلاش خواهم کرد در مقالات بعدی سایر زوایای این دین دیر ساخته را بشکافم.


منابع دیگر:

(1)منابعی در مورد زندگی " بهاء الله":
http://www.bahairesearch.ir/html/index.php?name=News&file=article&sid=4
http://www.persian-bahai.org/node/146
http://www.bahaiview.org/tv09-001a

(2)مقالات این نویسنده در نقد بهائی گری:
(1)نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا(سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56270
(2)استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (سعید صالحی نیا)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335
 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد