مقاله

 

 

تاریخ انتشار :07.07.2016

 

درک مجید آذری از مناظره در مقابل درک مدرن از مناظره
از: سعید صالحی نیا
salehinia@aol.com
6 جولای 2016

"میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است:"!


مقدمه:


گاها ماجرائی اتفاق می افتد و عکس العملهائی بر می انگیزد. خود اون ماجرا ممکنست کوچک باشد اما عکس العملها را می شود بازتاب بیماریهای مزمن فرهنگی یافت. من از این فرصتها استفاده می برم تا گوشه های عقب ماندگی فرهنگ سیاسی ایرانی را جتی وقتی چندین دهه در خارج کشور زندگی می کند و بقول خودش در "جنبش مترقی" هم تداعی می شود ، نشان جامعه دهم.


تا این گوشه های عقب ماندگی و قشریگری عریان نشوند ، دور باطل ادامه می یابد دیکتاتورها می ایند و می روند اما دیکتاتوری و عقب ماندگی پابرجا خواهد ماند!


اینبار ماجرا این است که فردی(هر که باشد) تلاش کرده که پرونده زندگی یکی از بتهای گرایشات چریک فدائی (حمید اشرف) را دوباره باز کند و برخی از جنبه های این بت را مورد سوال ببرد.عکس العملهای هستریک چند وامانده "جنبش چریکی" را دیدیم اما حالا داریم عکس العمل مجید آذری از سمبلهای قشریگری فرقه کمونیست کارگری ایران را که فراخوان به مبارزه می دهد و اعلام می کند که "اینجانبش" قول می دهد ترتیب رینگ مناظره را هم بدهد، موضوع بحث منست.


مجید آذری اینبار در چهره حامی مناظره ظاهر شده (1). مدعی است که مناظره چیز خوبیست! مدعی است که طرف این مناظره (چریک فدائی مارکسیست لنییست و چریک مارکسیست مجاهد) باید بپذیرند که مورد سوال قرار گیرند و متمدنانه پاسخگو باشند.اما همین فراخوان مجید آذری به مناظره از دید من علامت دیگریست از درک قشری ایشان نسبت به مفهوم مناظره مدرن. در این مقاله مقداری ادعایم را می شکافم:

(1)اینباردرک مجید آذری از مناظره چه محدودیتهائی دارد؟

این اولین بار نیست که من نقدی بر مجید آذری می نویسم.ایشان همراه حبیب بکتاش از نمونه های بارز قشریگری در فرقه کمونیست کارگری هستند و من بارها به این قشریگری از زبان این دو پرداخته ام(6). آخرین بار زمانی بود که مجید آذری بدنبال حزبش از رفت و آمد فعالین سیاسی به ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی دفاع می کرد!


دو جنبه درک مجید آذری از مناظره دچار محدودیت جدی است که او را در آرشیو فرهنگ چپ قدیم ایرانی نگه داشته:

اولا: مجید آذری بطور انتخابی ، یاد مناظره می افتد! زمانی که لازم می بیند "روشنگری شود" یادش می اید که مناظره چیز خوبیست. وقتی صلاح نمی داند هم خودش و هم فرقه اش مثل سایر فرقه ها از مناظره گریزانند! زمانی که خواستم پروژه مناظره سیاسی را اغاز کنم به ایشان هم پیشنهاد همکاری دادم(5) ایشان فرمودند که "چون این مناظره ها قرار است حزب فخیمه ایشان را زیر سوال ببرد ایشان شرکت نمی کنند"! این عین استدلال ایشان بود! لذا از دیدگاه ایشان "مرغ همسایه غاز است"!

دوما: مجید آذری ، مناظره را ابزار زدن رقیب چریک و مسلمان می بیند! همانطور که فرقه های سیاسی ایرانی به مناظره فکر می کردند. اینها مناظره را ادامه دعوا با مشت و لگد ادامه فحاشی و اتهام زنی ادامه "درگیری مسلحانه" با دشمن می دیدند. هدفشان این بود که از مناظره یک پهلوانی افسانه ای بیرون بکشند که عبارت بود از حزب و سازمان خود! برنده مناظره در این دیدگاه قشری ، یک حزب یا یک سازمان یا یک درک ایدئولوژیک خاص بود.


در حوزه علمیه قم هم روش مناظره درس می دهند! شب و روز اخوندچه ها را جلوی هم قرار می دهند تا با هم "مناظره کنند" برنده این مناظره ها پشیزی ارزش برای جلو بردن جامعه ندارد. برنده و بازنده دنبال کسب مقام رهبری هستند و بس.


مجید آذری به این سنت تعلق دارد. گاهی وقتی منافع فرقه اش اقتضا می کند یاد مناظره می افتد و از مناظره هم یک منفعت فرقه ای انتظار دارد. وگرنه او هم در سطح مدرن به مناظره نگاه می کرد.
اما ببینیم درک مدرن از مناظره چیست؟

(2)درک مدرن از مناظره چیست و فرقه کمونیست کارگری ایران کجای کار قرار دارد؟

در مقاله ای مستقل (7) توضیح دادم که مناظره در فرهنگ مدرن ابزار تکامل افکار است.ابزار سنجش درست و نادرست ابزار رقابت سالم بین نظرات است.پیروز نهائی در مناظره جامعه و درک بهتر است.وقتی مناظره در فضای سالم در فضای ازادی و اجتماعی انجام شود جامعه امکان بهتری می یابد که انتخاب کند و لذا مناظره ابزار مهم ارتقاع مشارکت اجتماعی است.


مناظره چه در سطح علمی و چه در سطح امور اجتماعی بخش مهمی از زندگی روزمره است. روزی بپیان نمی رسد مگر مناظره ها در سطج مختلف جامعه انجام شوند.در کشورهای متمدن مناظره را به کودکان در مدارس یاد می دهند.یاد می دهند که انسان چگونه نظراتش را فرموله کند چگونه متمدنانه بیان کند چگونه نظرات مخالف را بفهمد و از مخالف هم یاد بگیرد و چگونه در مقابل حقیقت و منطق سر فرود آورد.
در مناظره مدرن برنده جامعه است برنده علم گرائی انسانگرائی و منطق گرائی است.مناظره با این فرض استوار است که سیر تکامل انسانی از طریق نقد مداوم نظرات امکانپذیر است و مناظره بستر نقد و تضارب افکار است برای جلو بردن دانش انسان و این مسیر مثل روخانه ای دائم در جریانست چرا که زمان هر حقیقتی را می فرساید و تازه کردن اندیشه را لازم می سازد.

فرقه کمونیست کارگری ایران از فراریان مناظره اجتماعی است(3و4) هم در فیسبوک و هم در صحنه پروژه مناظره فعالین این فرقه نشان دادند که ازمناظره سر افکارشان هراسان هستند. یکیشان در پروژه مناظره شرکت کرد اخراجش کردند دیگری یکبار در مناظره شرکت کرد (سیروان قادری) اون بعل دستیش (بابک یزدی) بهش توصیه کرد که با "روشنفکران اخته" مناظره نکند! و سیروان قادری هم ابتدا چند بار عذر خوست و بعد رسما فلنگ را بست رفت دنبال کارش!


فرقه کمونیست کارگری ایران از جامعه ترس دارد .بالای منبر خودش سالهاست نشسته و خوشحال از وعض هائی است که هر روزه چند نفری پشت میگروفونش تکرار می کنند! البته این وضعیت زار بقیه احزاب و فرقه های سیاسی هم هست! یک بیماری جمعی فرهنگی است.
فضاسازی برای مناظره مدرن کار احزاب و سازمانهای موجود نیست چرا که هدقشان را "کسب هژمونی خودشان" و لیدرشان می دانند. "پیروزی" را در سطح پیروزی خودشان تعریف می کنند و چون در معرض سوال قرار نمی گیرند دائما در باتلاق فرقه ایزم بیشتر فرو می روند.


مجید آذری فقط نمونه ای است متعلق به این فرهنگ! اینست که طور انتخابی گاهی برای زدن حریفی فریاد وامناظره ها سر می دهد! فریادی که بیش از علاقه او به حقیقت، محدودیتهای درک قشری او را نسبت به مناظره نشان می دهد.درکی که مبتلابه طیف وسیعی از فعالین چپ و کمونیست ایرانی است.


قضاوت نهائی را به خوانندگان واگذار می کنم!



منابع بیشتر:

(1)دعوت به مناظره از چریک فدایی خلق قرن ٢١ مارکسیست-لنینیست وچریک مجاهد- مسلمان (مجید آذری)
http://www.azadi-b.com/G/2016/07/post_535.html

(2)آرشیو نقد برنامه دنیای بهتر
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر

(3)احسان ریاحی و سرانجام خوردن "میوه ممنوع نقد برنامه دنیای بهتر!"
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر/795-احسان-ریاحی-و-سرانجام-خوردن-میوه-ممنوع-نقد-برنامه-دنیای-بهتر

(4) نمونه هائی از مناظره ستیزی فرقه کمونیست کارگری ایران:
نگاهی به ماجرای گریز سیروان قادری از مناظره سر برنامه "دنیای بهتر"!
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر/765-نگاهی-به-ماجرای-گریز-سیروان-قادری-از-مناظره-سر-برنامه-دنیای-بهتر
بررسی عکس العمل بابک یزدی به آغاز مناظره بر سر برنامه حزب کمونیست کارگری
http://monazere-siasi.com/در-نقد-برنامه-دنیای-بهتر/740-ررسی-عکس-العمل-بابک-یزدی-به-آغاز-مناظره-بر-سر-برنامه-حزب-کمونیست-کارگری

(5)آرشیو 100 شماره اول پروژه مناظره تقدیم به همه آزادیخواهان
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٦/921-آرشیو-100-شماره-اول-پروژه-مناظره-تقدیم-به-همه-آزادیخواهان

(6)برخی نقدها به مجید آذری از حامیان فرقه کمونیست کارگری ایران:
نگاهی دیگر به استیصال قشریگری در دفاع از حزب کمونیست کارگری ایران از زبان مجید آذری!
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٥/839-نگاهی-دیگر-به-استیصال-قشریگری-در-دفاع-از-حزب-کمونیست-کارگری-ایران-از-زبان-مجید-آذری
چرا ثریا شهابی و مجید آذری در مورد "احزاب " مخالفشان درست می گویند!
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٥/817-چرا-ثریا-شهابی-و-مجید-آذری-در-مورد-احزاب-مخالفشان-درست-می-گویند

(7)" پروژه تریبون مناظره " ، پاسخ فراسیاسی به نیازی تاریخی

 


کسی که درک درستی از جایگاه یا وزن سیاسی جریان ایرج مصداقی ندارد و سوزنش گیر کرده و سجده میکند اساسا اندازه بحث و مناظره نیست . جریان ایرج مصداقی با تمام حواشی آن سرش در آخور عمو سام است با وزن توپ جمع کنهای کنار زمین ، این قبله گاه جدید مبارک معتقدین اسکولش....! تاریخ سیاسی ایران سرشار از افرادی است که هویتشان را از انگلهای سیاسی گرفته اند .

اسماعیل هوشیار

07.07.2016
............................................................

"دوست گرامی اسماعیل هوشیار دیدماختلاف سیاسی شما با

ایرج مصداقی باعث شد که شما از ارائه مناظره در موضوع تاریخ بخشی از چپ ایرانی خارج شوید از دید من این کار نادرست است هر قدر با فردی مخالف باشیم باید به شعور مردم اعتماد کنیم از جریان مراوده و مناظره سالم دفاع کنیم

زنده و موفق باشید

سعید صالحی نیا



مسعود نقره کار و اعلام برائت از انقلاب 57
از: سعید صالحی نیا
salehinia@aol.com
8 جولای 2016
مقدمه:


مدتهاست که در مقالاتم توضیح دادم که با رشد نظام سرمایه داری در ایران گرایشات مختلف راست رشد کرده اند همینطور طیف های جدیدی در چپ جامعه ایجاد شده اند. دیگر دورانی که چپ فقط با چند گرایش توده ایستی و فدائی تداعی می شد و هر کس "م.ل" نبود اسمش چپ نبود گذشته.از گرایشات کارگر کارگری ضد حزبی تا طیف گرایشات انارشیستی .


بخشی از چپ سابق هم فرمولندی سوسیال دموکراسی را انتخاب کرده. فرخ نگهدار و بخشی از سازمان "فدائی اکثریت" گرایشاتی که سابقا حول حزب توده جمع بودند و گرایشاتی که جناح چپ جمهوریخوهان را نمایندگی می کنند. طبیعی هم هست که هم درون جنبش کارگری و دانشجوئی و هم درون جنبش روشنفکری ایرانی ادمها خیلی سر راست تر با گذشته شان تسویه حساب کنند و مواضع جدیدشان را "علنی " تر و صادقانه تر بیان کنند. از دید من این علامت خوبیست.علامت رشد فرهنگ سیاسی است که ادمها ماسک گرایشات دیگر را کنار بگذارند . اون ترس بی چا از اینکه کسی بگوید راست است یا لیبرال است یا حامی سرمایه داریست یا اصلا حامی رفرم نظام سلطنتی است دیگر فروریخته. این جای خوشحالی دارد."شرمگین و دو پهلو اعلام موضع کردن" که همواره در فرهنگ ایرانی نتیجه دیکتاتوری تاریخی ، سنت شده ، دارد فرومی ریزد. اینها همه جای خوشحالی است.امکان می دهد مردم بدون تلاش زیادی ادمها و گرایشات را بشناسند و انتخاب کنند. باید از این تحول استقبال کرد.


مشکلی که هنوز پابرجاست اینست که کلیت گرایشات سیاسی ایرانی هنوز با تاریخ ایران تعیین تکلیف نکرده اند و فاصله انچه در تاریخ ایران بعنوان راست یا چپ اتفاق افتاده با مدرنیته را درک نکرده اند.لذا هنوز چپ ایرانی و راست ایرانی درون فرهنگ شرقی نفس می کشد و سمبلها و نمودهای سیاسی گذشته را یا تکرار می کند یا نیمچه تعلقش را به اون تاریخ علامت تحولی می یابد!


مسعود نقره کار را من از سال 1996 وقتی پا به خاک امریکا گذاشتم می شناسم.از جهت فردی انسانی شریف است . نوشته های متعددی در زمینه ادبیات داستانی و تاریخ روشنفکری دارد که بجای خودش پر ارزش است و تعهدی به انسانیت به دردمندان و زحمتکشان که ستودنی است.
ایشان در تاریخ 9 تیر ماه (9 روز پیش) در جلسه ای بمناسبت تولد شاهیپور بختیار سخنرانی کرد که از دید من هم از جهت تحلیل نظرات ایشان و هم از جهت شناخت بهتر بخشی از تحول سیاسی روشنفکری ایرانی ها ، در اختیار ما می گذارد ، ارزشمند است. در این نوشته کوتاه به سراغ سخنرانی مسعود نقره کار می روم. هدف من اینست که نشان دهم تحولی که ایشان دنبال کرده بنوعی سمبلیک بخشی از چپ ایرانی است که متاسفانه گردی را بعنوان گردو تصور می کند و تکرار تاریخ بخشی از روشنفکری است که در چهره مصدق السلطنه ، مدرنیته را دیده بود! بواقع تحول مسعود نفره کار حتی با معیارهای مدرنیته سازگار نیست بلکه شاهپور بختیار را با سوسیال دموکراسی عوضی گرفته!

(1)مسعود نقره کار چه می گوید؟(*)

مسعود نقره کار می گوید که در جلسه یادبود بختیار شرکت می کند تا اعلام کند که پذیرفته که خراب کرده. از مجا و چه زمانی خراب کرده؟

الف: مسعود نقره کار، کجا خراب کرده؟
" من سالیانی پیش خودم را خراب کردم، یعنی ۱۶ دی ماه سال ۱۳۵۷، همان هنگام که در صف آرائی اندیشگی ها، و منش ها وروش ها ی کشورداری به کسی پشت کردم که خردمندانه و جسورانه با به دست گرفتن مسؤلیت اداره ی وطنی طوفان زده سعی داشت مردمان میهنم به ساحلی رهنمون شوند که آزادی و دموکراسی و حقوق بشر چشم انداز زیبا و آرامبخش آن ساحل بود. بنده نه فقط به اوپشت کردم بل که در حد یک ایرانی به سرنگونی دولت‌اش نیز یاری رساندم. خلاف نظر دوستان و همفکران سابق، من عدم حضور دراین نوع جلسه ها وگریزاز بیان خطاها را یکی دو درجه از”خراب کردن” بیشتر می دانم. می پندارم با درک و فهم چرائیِ خراب کردن هایم، وپذیرش لغزش هایم در حوزه ی سیاست و فرهنگ، گام درراه آباد کردن خود برمی دارم، و برداشته ام"
خواننده می بیند که مسعود نقره کار محل خراب کردن خودش را می گذارد 16 دی ماه که به شاهپور بختیار "پشت کرده". شاهپور بختیار که به داد محمد رضا شاه رسیده بود و داشت تلاش می کرد شورای سلطنت بسازد تا نظام سلطنت را از دست مردم و انقلابشان نجات دهد! ایشان مدعی است که شاهپور بختیار داشت جامعه را به دموکراسی و آزادی رهنمون می شد در حالیکه مسعود نقره کار "بعنوان یک ایرانی" ، خراب کرد و به سرنگونی دولت بختیار یاری رساند! اینجا محل خراب کردن مسعود نقره کار است از دید خودش!

ب: شاهپور بختیار کی بوده:

"و به درستی پیش بینی کرده بود این سیاستمدار نخبه وآزموده و کاردان، سیاستمداری که ویژگی های یک روشنفکر سیاسی: خردباوری، آینده نگری، گفتمان سازی، لائیک و پایبند به آزاد اندیشی و آزادی خواهی و حقوق بشربودن را به روشنی بازمی تاباند، آری همه چیزاز” قانون الهی” شروع شد، و هنوزتمام نشده است، قانونی که سایه شوم و نفرت انگیزاش با مجریان گورزاد اش به هیبت بختکِ جهل و جنون و جنایت آخوندیسم و خمینیسم برسرمردمان سرزمینمان آوار شده است"
مسعود نقره کار مدعی است که شاهپور بختیار ، خردباور ، آزاد اندیش، آینده نگر(؟)، لائیک بود و ..سرنگونیش باعث شد که خمینی و اخوندیزم بر سرزمینمان(؟) آوار شود!
من نمی دامم فردی که دست محمد رضا شاه جنایتکار را می بوسد و می خواهد سلطنتش را حفظ کند چگونه لائیک و آزاد اندیش اینجور چیزهاست؟ مواضع بختیار چه ربطی به مدرنیته و "سوسیال دموکراسی دارد"؟ آیا نمی شد سوسیال دموکرات بود و مدعی شد که سلطنت پهلوی گنجایش رفرم ندارد؟ آیا سوسیال دموکراتهای علام همه حامی پهلوی و رفرم حکومتش بودند؟

ج:مسعود نقره کار انتقادهای خودش را هم به شاهپور بختیار دارد:
"
"صادقانه و صمیمانه بگویم که این همه اما به معنای این نیستند که حتی با نگاه امروزینم و شناخت دقیق دیدگاه های شاپور بختیار با هرآنچه این بزرگوار می گفت و می کرد، توافق دارم. نه، برداشت شاپوربختیار ازمقوله ی عدالت، برخورد او با جنبش چپ، نگاه او به نظام پادشاهی و سلطنت گرهگاه هائی هستند که با برداشت و برخورد و نگاه سیاسی و اجتماعی ای که بربنای شان رفتار می کنم، تفاوت دارند. اما این اختلاف نظرها سبب نمی شوند تا از بستربیماریِ مزمن و دیردرمان شدنی ی فرقه گرائی، خود حق پنداری و منزه طلبی برواقعیتی به شکوه و عظمت شاپور بختیار چشم بندم"
خواننده می بیند که مسعود نقره کار تسلیم شاهپور بختیار نیست.ایرادهائی دارد مثلا اختلافاتی در موضوعات "عدالت(؟)و جنبش چپ(؟) و نگاه به نظام پادشاهی(؟)! خوب دقت کنید! اساسا شاهپور بختیار نقش سیاسی اش همین حفظ نظام سلطنت در ایران و تاسیس شورای سلطنت بود! نقش معینی که او داشت ایفا می کرد همین بود! اما نقره کار با ذکر "اختلافات در موضوع سلطنت" در عین حال "نمی خواهد چشمش را به شکوه و عظمت شاهپور بختیار ببندد"! خوب دقت کنید! "شکوه و عظمت"!
مسعود نقره کار ما را بیاد عاشقان کوروش کبیر یا خمینی می اندازد وقتی از "شکوه و عظمت اینان حرف می زنند"! راستی در گفتمان مدرن ادمها دارای "شکوه و عظمت" هستند؟ اساسا این فرهنگ از کجا می اید بچز فرهنگ شرقی! سابقا لنین و مارکس و استالین دارای "شکوه و عظمت" بودند حالا شاهپور بختیار!

(2) اعلام تبری از انقلاب 57 به شیوه مسعود نقره کار:

عذر خواهی از درگاه با شکوه و عظمت شاهپور بختیار دقیقا اعلام تبری است از انقلاب 57!مسعود نقره کار سمبل بخشی از گرایشات سیاسی است که صف خود را رسما از مبارزات انقلابی جدا کرده اند.اما نکته مهم دیگری هم هست.لازم نبود سوسیال دموکراتی مثل ایشان کنار شاهپور بختیار بایستد و او را تبرئه کند! سوسیال دموکراسی هم راست و رادیکال دارد! گفتمانی که شاهپور بختیار بهش تعلق داشت گفتمان اکلکتیکی بود که ملی گرائی ایرانی ناسیونالیستی و درک معوج از فرهنگ مدرن را با مصدقیزم قاطی کرده بود و در دربار محمد رضا شاه تلاش کرد مثل مصدق به داد پهلوی برسد. شاهپور بختیار مثل بقیه حامیان سلسله پهلوی مقهور انقلاب مردم ایران شد.اینقدر نزدیک بین بود که نوانست سیل انقلاب 57 را ببیند و اتفاقا بخاطر نفهمیدن لحظاتی که وارد صحنه شده بود، افتاد توی امواج انقلاب 57 و به سرعت هم بساطش برچیده شد.
مسعود نقره کار بدرستی می گوید که خراب کرده! اما انچه الاتن انجام می دهد ، تصحیح نیست بلکه رسما اعلام تبرئه است از انقلاب 57 و به صف اتحاد جمهوریخواهان و سلطنت طلبها پیوستن است.او حتی به مبانی مدرنیته پشت می کند وقتی از "عظمت و شکوه" شاهپور بختیار سخن می گوید!
او به خواننده نمی گوید که چگونه ممکنست هم مخالف نظرات بختیار در موضوع سلطنت بود و هم او را بطور همطمان ستود و از محضرش غذر خواهی کرد؟

(3)افتادن در دوراهی خود ساخته!

مسعود نقره کار در دوران انقلاب 57 ، دو انتخاب را می بیند.یکی حفظ نظام سلطنت و ترمیم آن و دیگری خمینیزم و بقول او "اخوندیزم"! دقیقا همان دو الترناتیوی را که بخش اعظم چپ سنتی ایرانی و حامیان پهلوی جلوی جامعه می گذاشتند.لذا مثل بسیاری از خمینیزم به دامن بختیار پناه می آورد! متاسفانه اینکار را هم بنام روشنفکری سکولار و مدرن انجام می دهد!
آیا انتخاب دیگری بود و هست؟ البته که بود و هست! انقلاب ایران توسط نظام سرمایه داری با روکش اسلامیها دزدیده شد.راهش این بود و هست که چپ مدرن و اجتماعی جلو بیاید و تحزبش ورا سازمان دهد و جنبش های مطالباتی را زیر چتر ازادیخواهی و برابری طلبی مدرن سازمان دهد.راهش رفرم نظام سلطنت یا رفرم نظام سرمایه داری نبود و نیست.انچه باید از تاریخ انقلاب 57 درس گرفت اینست که چپ مدرن و الترناتیو حاضر نبود.مسعود نقره کار می توانست از خودش و از جامعه عذر بخواهد که تلاشش را جهت تقویت اون چپ نکرد.اون فرهنگ را تقویت نکرد. اما ایشان انتخابش اینست که شاهپور بختیار را با شکوه و عظمت بستاید! انتخاب نقره کار اینست که به کمپ راست میانه بپیوندد!
ایشان محق است هر تغییری بکند و خوانندگان و مخاطبین ایشان هم به همان اندازه محق هستند از نقد تحولات ایشان استفاده ببرند و جامعه را اگاه کنند.
من برای ایشان برای انتخاب این مسیر متاسفم.می شد بسیار عمیقتر و رادیکالتر وارد سیاست شد و به چنبش برای پایان نظام سرمایه داری پیوست.مسعود نقره کار هم همان راه نگهدارها را پیش گرفته! اعلام برائت از انقلاب 57 بسیار پرمعنی است!


(*)متن سخنرانی مسعود نقره کار در در مراسم صدمین سالگرد تولد شاهپور بختیار(9 تیر 1395)
 

 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد