مقاله

 

 

تاریخ انتشار : 07.11.2015

دفاعیات یک بهائی " از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری!
بخش چهارم نقد بهائیت از زاویه درک منطقی ، مدرن و چپ

سعید صالحی نیا


Salehinia@aol.com
6 نوامبر 2015

افراد مذهبی هنگام مقابله با علم به 3 دسته تقسیم می شوند: نفهم، عالم نما و بحث ناپذیر!(ریچارد داوکین)

مقدمه:

در مقالات گذشته(1) توضیح دادم که بهائیت بواقع تداوم شیعه گری اسلامی است در تلاشش برای امتزاج با فرهنگ مسیحی سرمایه داری . بهائیت قرار نبود مذهب جدا باشد. در ابتدا بانیش تلاش داشت این نظریات را زیر بیرق اسلام تحول یافته ارائه دهد اما چون زیر فشار تکفیر اسلامیها قرار گرفت و حاکمان قاجار هم انرا تحت فشار قرار دادند ، از بابی گری و اسلام فاصله گرفت و "ادعای مذهب جدید" از سوی حسینعلی نوری، برادر بزرگتر میرزا یحیا (منتخب باب) ارائه شد.


توضیح دادیم که ادعای بهائیان اینست که این حسینعلی زمانی در زندان قاجار بوده و ادعا کرده "نسیمی" وزیده و بعد این نسیم ایشان ناگهان تمامی علوم زمانه خود را در مغزش یافته! و شاهدش هم همه اون همشهریانش بوده اند.(1).


البته یکی از مدعیان بهائیت بنام آقای فردوسی معتقد است که اون شهادت همشهریای بهاء الله مربوط به بخش "امی بودن" بهاء الله بوده و نه مربوط به ادعای دومش که "صاحب همه علوم زمانه" شده! اما با این ادعای اقای فردوسی ما بیشتر کنکاو می شویم که بجز اقای حسینعلی و بهائیان ادمهای منطقی از کجا بپذیرند که این بابا با وزش نسیم ناگهانی صاحب همه علوم شده است!


طبیعتا مسیر مقالات من در نقد بهائیت روی یک موضوع مشخص متمرکز خواهد بود و آن ستیز بهائیت مثل سایر مذاهب با منطق با علم و عقل انسان است با عناصر مدرنیته است.خطاب من هم بهائیان نیستند همانطور که مدعیان سایر مذاهب را نمی شود با منطق و علم و عقل "به راه آورد"! هدف من اینست که انها که دچار این توهمات نیستند بهتر با متدهای معوج فکری این صاحبان مذاهب اشنا شوند.متدهائی که متاسفانه در سایر گرایشات فکری و حتی غیر مذهبی هم در جامعه جهان سومی و مذهب زده بسیار شایع است و بنا به دلایل متعدد بازتولید می شود.

با ذکر این مقدمه، در این بخش متمرکز می شوم به برخی از دفاعیات اقای فردوسی از بهائیانی که در فیسبوک تلاش دارد از مذهبش دفاع کند (2)

(1)دفاعیات آقای فردوسی از داستان پیامبر شدن حسینعلی نوری:

آقای فردوسی اینگونه اون "نسیم " را که حسینعلی را به پیامبری رسانده توصیف می کند:

"کیفیت وحی یک کیفیت خاص پیامبران است ، چون ما با آن کیفیت آشنا نیستیم و نمی توانیم درک کنیم، چون ایشان (حضرت بهاءالله) هم نمی توانسته آنرا توصیف دقیق کند و چون ما از جنس پیامبران نیستیم و اینطور چیزها را نمی فهمیم، ایشان (حضرا حسینعلی) آن را به شکل "وزش نسیم" توضیح دادند.همانطور که لذت جنسی را به یک کودک نمی توانی بفهمانی مگر خودش بالغ شود."

خوانندگان عزیز یادشان هست که همین آقای فردوسی اصرار عجیبی داشتند که بهائیت یک "مذهب مدرن" است! و ما یادمان هست که مدرنیته با 3 رکن عقلانیت، انسانگرائی و علم گرائی از دوران پیش مدرن جدا می شود و بواقع مهمترین جهش تاریخ انسان و تمدن انسانیست.
با لحاظ تعریف مدرنیته و دفاعیات آقای فردوسی برویم سراغ بیانات ایشان و نشان دهیم تا چه اندازه دفاعیات اقای فردوسی بوی مدرنیته دارد؟

(2) اعواجاجات آقای فردوسی از مدرنیته و درک مدرن در دفاع از داستان پیامبری بهاء الله:

اول:


آقای فردوسی مثل مدافعان سایر مذاهب وقتی به دفاع از موهومات مذهبش می رسد مجبور است فضائی بیرون از توان انسان بیرون از عقل انسان بیرون از توان حسی انسان بسازد . فضائی که انسان "نمی تواند بفهمد" "نمی تواند حس کند" دانش و علم انسان بهش نمی رسد" اما چون اقای فردوسی می گوید ما باید قبول کنیم که وجود دارد!

دوم:


آقای فردوسی مدعی وجود "کیفیت خاص" در پیامبران است. این کیفیت خاص را چگونه استدلال می کند؟! اینجا هم ما باید ادعای ایشان را همینجوری بپذیریم! اگر "کیفیت خاص" وجود دارد باید بیرون از خود بهاء الله و حامیانش بشود تایید شود یا اینکه فقط خود اینها هستند که این کیفیت خاص را فهمیده اند؟ دقیقتر بگویم! ایا حتی هواداران بهاء الله خودشان این کیفیت خاص را مستقل درک کرده اند یا اینکه قول پیامبرشان را برای قبول وجودی کیفیت خاص پذیرفته اند؟


منطق حکم می کند که اقای فردوسی خودش این کیفیت خاص را نفهمیده باشد وگرنه خودش می شد پیامبر! و چون نشده بنابر این دارد بما می گوید که ایشان قول همان حسنعلی را دارد تکرار می کند! مثل هر مریدی هر چه مراد بگوید "حجت" است!


و بامزه اینست که ایشان مدعی مدرنیته هم هست! در حالیکه مدرنیته بر اساس توان برابر شعور فردی انسانها استوار است و نه رابطه مریدی و مرادی!

سوم:


اقای فردوسی مدعی است که بهاء الله حتی نمی تواند اون "کیفیت خاص" را به انسانها توضیح دهد و لذا همینجوری گفته "نسیم خداوندی" تا با پرتاب این کلمه ما قبول کنیم که ادعایش درست است! چرا؟ چون اقای فردوسی ما را کودکانی می داند که حسینعلی ناتوانست بهشان چیزی را بفهماند! لذا همانطور که بالغ ها با کودکان حرف می زنند ایشان هم با انسانها از زاویه بالغ با کودک حرف می زند! و بامزه است که این رابطه بالغ با خیل کودکان (انسانها) را می خواهد به مدرنیته بچسباند!


اتفاقا از ویژگیهای فرهنگ پیش مدرن همین ساختن توهماتی اسطوره ای است و مخاطب را کودک و گله گوسفند فرض کردن همانطور که در مسیحیت و اسلام هم انسانها را گله گوسفندی می دانند که پیامبران مثل شبان به حرکت در می آورند! این رابطه ربطی به فرهنگ مدرن ندارد کاملا تیپیک فرهنگ پیش مدرن و قرون وسطائی است!

چهارم: آقای فردوسی سعی می کند با سفسطه "مثال زدن" ، گره "نسیم خدائی" را بگشاید! اینکه کودک لذت جنسی را نمی فهمد خودش یک توهم ضد علمی است.لذت جنسی در شکل ساده شده اش حتی قبل تولد کودک اغاز می شود.همانطور که سایر لذات حسی و ادراکی.انچه انسان را در مراحل بلوغ می سازد همه در تداوم اغاز زندگیش در شکم مادر شکل گرفته. ابعاد تکاملی ذهنی و احساسی در طول دوران کودکی و بلوغ دلیل نیست که این لذات ناگهانی از اسمان بی ابر فرود می ایند!


اینجا اقای فردوسی دچار دو سطح اعوجاج است:


اول: استفاده از سفسطه مثال .خود مثال زدن ابزار استدلال منطقی نیست بلکه ابزار سفسطه است.چرا؟ چون ارتباط بین مثال را با موضوع استدلال باید دوباره اثبات کرد! حتی اگر کودک هیچ درکی از لذت جنسی نداشت دلیل این نیست که انسانها درکی از چیزی دیگر بنام "تجربه پیامبران" نداشته باشند! معادل دانستن تجربه پیامبران با تجربه جنسی کودکان را در منطق باید اثبات کرد! بواقع با مثال زدن کار سخت تر می شود!

دوم: همانطور که گفتیم اصل مثال اقای فردوسی ناشی از نادانی علمی ایشان از دانش مغز و تکامل روند احساسات منجمله لذات انسانی است. این مسیری است که در بحص قبلی هم در مورد ضدیت بهائیت با همجنسگرائی از ایشان دیدیم! نادانی علمی ابزار سفسطه های بیشتر و بیشتر!

خلاصه کنم:

در این مقاله روشن کردم که یک مدافع بهائیت با چه متدهائی می خواهد از ادعای پیامبری حسینعلی دفاع کند.او در جای دیگر "شرط می گذارد" که کسی می تواند این ادعاها را بپذیرد که به خدا اعتقاد داشته باشد و طبیعتا باید به پیامبران هم اعتقاد داشته باشد تا بتواند این موهومات را بپذیرد! ایشان در جملاتی که از ایشان نقل کردم به صراحت درکی پیش مدرن از رابطه انسان ارائه داد.ضد منطق ارائه داد نادانیش را از علم نشان داد.از متد سفسطه تمثیل برای چسباندن حسینعلی به "احساسی پیامبری" که ماها جمعا نمی فهمیم حتی خود آقای فردوسی! صحبت کرد!
فکر می کنم این نمونه ها کافیست که حرف ریچارد داوکین را تایید کنیم وقتی گفت:

افراد مذهبی هنگام مقابله با علم به 3 دسته تقسیم می شوند: نفهم، عالم نما و بحث ناپذیر!(ریچارد داوکین"





منابع بیشتر:

(1)آرشیو نقدها به مذهب بهائیت از این نویسنده:
نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا(سعید صالحی نیا)(بخش اول)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56270

استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (سعید صالحی نیا)(بخش دوم)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335


وقتی میرزا حسینعلی ، "بهاء الله" و "پیامبر خدا" می شود!(بخش سوم)
http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١٥/848-وقتی-میرزا-حسینعلی-،-بهاء-الله-و-پیامبر-خدا-می-شود

(2)دور چهارم مناظره با اقای فردوسی در موضوع معجزات حسینعلی نوری (بهاء الله)
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=473924976142788&set=a.452883858246900.1073741830.100005758690973&type=3&theater&notif_t=like
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد