لزوم مبارزه با
شخصیتسازی و شخصیت پرستی و پرهیز از مطلقکردن افراد
ایرج مصداقی
عزیزانی به ویزه در داخل کشور که در شرایط هولناکی به سر میبرند و از
جفاهای صورت گرفته توسط «نااهلان، «نارفیقان» و کسانی که مرزهای انسانی و
اخلاقی را زیر پا گذاشتهاند به خشم آمدهاند در هنگام نگارش مطلب راجع به
من یا «نه زیستن ، نه مرگ» و ... و حتی گفتگو با خود من از القاب و تعاریف
و تمجید هایی استفاده میکنند که نه من شایستهی آنها هستم و نه کمکی به
پیشبرد امر مبارزه در کشورمان میکند. من به آنها حق میدهم که خشمگین
شوند، به ویژه وقتی با غیرانسانیترین اتهامات به من روبرو میشوند.
احساسات و عواطف خالصانه و بیشائبهشان را درک میکنم و به آن احترام میگذارم.
میدانم آنها در داخل کشور و زیر تیغ به سر میبرند و لشکر رهبر عقیدتی در
ساحل امن پاریس و استکهلم و اسلو و بیرمنگام و لس آنجلس و لاس وگاس و کلن و
فینیکس و واشنگتن و ... خط و نشان میکشد و آنها برای بیان احساساتشان روی
جان و زندگیشان خطر میکنند اما واقعیت بالاتر از همهی اینهاست. سکوت در
مقابل آنچه ما را به بیراهه میبرد خطاست.
یکی از مشکلات تاریخی کشور ما اسطوره سازی از افراد است. شاید در نگاه اول
اهمیت لازم به آن داده نشود، اما قطعاً پس از مدتی فردی که مورد تعریف و
تمجید قرار گرفته باورش میشود و باعث رشد خودشیفتگی که در همهی ما کم و
بیش وجود دارد میشود. چنانچه تاریخ گواهی میدهد بسیاری دچار این توهم شده
و فجایع زیادی را در کشورمان دامن زدهاند. شخصیت مستبدین به همین ترتیب
شکل میگیرد.
تلاش من در هنگام نگارش «نه زیستن ، نه مرگ»،«گزارش ۹۲» و دیگر کارهایم
مبارزه با شخصیت سازی و شخصیت پرستی هم بوده است. قطعاً این موضوع در مورد
خود من قبل از هرکس صادق است. مطلق کردن افراد ودیدگاههایشان اشتباه است.
زبانی که منجر به قدیس سازی از فردی شود هرچقدر که صادقانه بیان شود به امر
مبارزه و بالابردن سطح فرهنگ جامعه کمک نمیکند.
از نظر من هر چقدر هم محتوای یک نوشته بیان برخی واقعیت ها در باره یک شخص،
شخصیت او، دستاوردهای زندگی او و... باشد، اما نوع بیان آن و به ویژه تنظیم
جملات و ترکیب کلمات در کنار هم نبایستی به گونهای باشد که به مطلق کردن
شخصیت آن فرد دامن بزند. نبایستی در مقابل نامردمیها و بیشرمیهایی که
صورت میگیرد به موضع واکنشی بیافتیم و از شخصیتی زمینی موجودی ابر انسانی
با توانی فوقالعاده بسازیم. من اگر در مخالفت با شخصیت سازی و شخصیت پرستی
مینویسم اول بایستی از خودم شروع کنم. نمیتوان رطب خورد و منع رطب کرد.
چنانچه در کتابها و گفتگوهایم بارها مطرح کردهام، من انسانی هستم معمولی،
بدون هیچ ویژگی خاصی. مجموعهای از نقاط ضعف و مثبت که هر انسانی میتواند
از آن برخوردار باشد. من اهل تعارف و با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن
نیستم، از صمیم قلب معتقدم که شایستهی هیچ تقدیری نیستم. تلاش کرده و میکنم
صدای قتلعام شدگان را پژواک دهم که ادای دین و وظیفه است.
هیچ تعریف و تمجیدی نه تنها مرا خوشحال نمیکند، بلکه شرمندهام میکند.
بماند که برخی توصیفها راجع به من واقعیت ندارد و همراه با مبالغه است.
این را دوستانی که در داخل کشور به من محبت دارند بطور خصوصی هم بارها از
من شنیده و واکنشهایم را دیدهاند. تکرار این مسائل چنانچه پیشتر هم
بارها توضیح دادهام ناشی از ضرورتی است که احساس میکنم. تعهدی است که
نسبت به سرنوشت جامعهام دارم. علاقهای است که به ویژه به خودم دارم. من
سرنوشت افراد را دیدهام، داوری تاریخ در مورد آنها را شنیده و خواندهام،
به اندازهی کافی تجربه کسب کردهام، نمیخواهم به راه آنها بروم. آزموده
را آزمودن خطاست.
به یاد داشته باشیم مبارزه با شخصیتسازی و شخصیت پرستی و پرهیز از مطلقکردن
افراد از نان شب هم برای ما و فرهنگ ما واجب تر است.
شهریور ۱۳۹۲
_______________________________________________________
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام
دریافت نمیشود.
|