مقاله

 

چند نکته

 



گویند ؛ روزی روزگاری ، پادشاهی در بلاد خود وزیر زیرکش را فرا خواند و گفت : ای وزیر دست به کار شو و فکری کن که امت و عمله ما ، ناراضی به نظر میرسند و مواردی اعتراض هم شنیده ایم . شاه و وزیر پس از چندی اندیشه و تفکر ، قوانینی نوشتند سفت و سخت.....و لازم الاجرا برای عمله و امت .

هر اعتقادی به جز خودشان را غیر خودی خواندند.

مالیاتها را چند برابر افزایش دادند.

شب زفاف عروس از آن شاه میشد.

ارزش جان انسان به اندازه خران و اشتران هم نبود.

هر گونه اعتراض مجازاتی سنگین داشت.

صحبت ممنوع.

مریض ممنوع.

روشنفکری حرام و ممنوع.

فکر کردن ممنوع.

نامه نگاری ممنوع.

تماس ممنوع.

سوال ممنوع.

.................و بالاخره آخرین بند این قوانین ، که بر طبق آن ، گوزیدن و چسیدن ممنوع اعلام شد !

بعد هم اسمش را گذاشتند ، قانون اساسی بر آمده از انقلاب .... و قوانین را در دفترچه های کوچک و جیبی چاپ کردند و آن را در بین عمله و امت تقسیم کردند و ........

شاه به وزیر پیام داد که با این فشار و سختگیری کار دستمان میدهی و .......! وزیر هم پیام داد که نگران نباشید .آن آخرین بند همان سوپاپ تخلیه فشار است.

در قصر شاهی ، وزیر برای خودش اتاقی و دستگاهی جداگانه داشت که چسبیده به اتاق شاه بود. از نظر شاه هر کس که وارد اتاق وزیر شده و بر سر سفره وزیر می نشست ، مرتد و منافق میشد..... و از نظر وزیر هم هر کس که وارد اتاق شاه میشد ، مزدور و خائن و نفوذی بود ! شاه و وزیر همه چیزشان جدا از هم و شکلی متفاوت داشت. سفره جداگانه....اتاقی جداگانه.....ظروف جداگانه.....عمله های خاص و جداگانه......رنگهای متفاوت.....و خلاصه خیلی "چیز" بودند. فقط یک چیزشان نمیتوانست هیچوقت متفاوت باشد و خیلی ها یا تشخیص نمیدادند و یا به روی خودشان نمیآوردند .
غذایی که بر سر سفره شاه و وزیر سرو میشد ، همیشه یکی بود....یعنی باید یکی میبود....فقط گهگاهی رنگ غذا فرق میکرد .آنچه که بر سر سفره شاه و وزیر به نام غذا سرو میشد ، چیزی نبود جز لجن و خرافات .......

شاه توضیح المسائل هم داشت و وزیر هم همان چیزها را در نشستها و جلسات عنوان و بیان میکرد.......!

نشست پرسش و پاسخ با وزیر...

سوال از وزیر: آیا گوزیدن با صدای بلند اشکال دارد ؟

جواب از وزیر: اگر گوزنده قصد اعلام مطلبی را دارد شرعا اشکالی ندارد، فقط نباید در خفا باشد!

سوال: حکم شنیدن صدای گوز زن چیست ؟

جواب : شنونده را بنگالی کنید و برخورد کنید . ( ترجمه : زندانی شود و فکش پیاده شود!)

سوال: آیا گوزیدن در نشست اشکالی دارد ؟

جواب : اگر برای تایید بحث است، ثواب اخروی هم دارد.

سوال: ارتباط گوز با شقیقه چیست ؟

جواب: ارتباط از نوع ثبوتی است و بستگی به شدت صدای آن دارد.

سوال: اخیرا عده ایی همراه با گوز میچسند ، چه حکمی دارند ؟

جواب: آنها نفوذی و مزدور شاه هستند و باید رفع ابهام شوند.

سوال: گوزیدن با صدای بلند چه اشکالی دارد ؟

جواب: اگر زمان و قصد گوزنده ، و شدت آن برای جمع مشخص باشد ، هیچ اشکالی ندارد.

سوال: عده ایی گوز خود را حبس و جهت بی اثر کردن صدا، آن را به چس تبدیل میکنند؛ این عده چه حکمی دارند؟

جواب: مسئله دار هستند، مزدور میشوند ، خودکشی بشوند!

و.......خلاصه ؛ شاه و وزیر به همین سیاق و بر سر هر سفره ایی عده ایی عمله هم داشتند. نتیجه آن قانون اساسی ، همان شد که وزیر انتظار داشت و شاه هم میخواست.

نگهبانان در سراسر آن مرز و بوم پخش شدند ، تا اجرای قوانین را تضمین کنند . هر از چند گاهی بی خبر به مستراهها یورش میبردند و افراد گوزو را دستگیر میکردند و به نشست و منکرات میبردند.........اما امت همچنان و در خفا به گوزیدن و چسیدن ادامه میدادند و هر صدایی را از مخرج ، اعتراضی به سیستم و دستگاه میدانستند !

بعد از مدتی همه آن ماجرای قانون اساسی و دین اجباری و ........همه چیز را فراموش کردند و تلاش میکردند تا فقط گوزیدن یادشان نرود. و در همین احوال پادشاه و وزیر ، قهقهه میزدند که چطور زیرکانه ،امت و عمله را در بخارات اسیدی خودشان غرق کرده ایم !

حال هر چقدر هم که به عمله ها بگویی که بابا جان ؛ غذایی که بر سر هر دو سفره سرو میشود لجن و مزخرف و......است وهیچ فرقی با هم ندارند ؛ به خرجشان نمیرود که نمیرود. هئییت عزاداران حاج محمد و برادران ، در زیر بیرق شاه قمه میزنند و عربده میکشند.... و هئییت حاج کرم و عزاداران مقیم فرنگ ، زیر بیرق وزیر سینه میزنند و جیغ میکشند!

شاید هم جبری ناخواسته است ، فکرش را بکنید که بعد از 20 یا 30 سال عملگی ، طرف دیگه توان فکر کردن نداره.
گفته بودم و باز هم میگویم ، که فقط دلم به حال این "محصولات" میسوزد.

یک بابایی رو که سالها عملگی کرده و کارش فقط همین بود ،را بر اثر ارتکاب جرمی به اعدام محکوم کردند. قبل از اعدام ازش پرسیدند ؛ آخرین حرفت چیه ؟
گفت : عمله نمیخواهید ؟
`*****************************************************************



جناب (بن لادن) میتونم یه سوالی از شما بپرسم ؟

اولا نه....دوما به شدت تکذیب میکنم!

ولی من که هنوز سوالی نکردم چی رو تکذیب میکنی ؟

سوال هر چی که باشد ، تکذیب میشود....

نه بابا ...مثل اینکه واقعا حالت خوب نیست!

خیلی هم خوبم...فقط دارم فکر میکنم!

پس شما فکر هم میکنید؟ به چی ؟

به تو چه !....به هر چی که اسلام و سنت بگه.......

آقای گنجی اجازه دارم از شما یه سوال بکنم ؟

بله ، البته....شما هر سوالی دوست داشته باشید ، میتونید بپرسید......اصلا تمام خاصییت این کشف جدید من در همینه....

منظورتون کدوم کشفه ؟

منظورم همین تفسیر جدید از پدیده دین و خداست....در بهترین ازمایشگاهها چک شده و تمام محتویات آن با مقدارش با برچسب رسمی بروی بسته ها نصب میشود....خیلی خاصییت داره.....

ولی آخه.......

ولی آخه نداریم....شما هر سوالی میتونی بپرسی.....ولی من الان وقت ندارم تا جواب بدم....با کامبیز یه ملاقات مهم دارم "( تو خودت قند نباتی) " و باید یه بسته از این کشف معجزه آسای خودم رو بهش بدم....اگه بهش بسازه تا آخر عمر مشتریه....

نه بابا ، این هم حالش خوب نیست..شش و هشت میزنه.....

آی دنیا.....آی آدما ....من سوال دارم....

(بن لادن ) : بیخود زور نزن....کسی گوش نمیده....تو یه چوب برداشتی و هی فرو میکنی به همه جا.....اونوقت انتظار داری برات غش و ضعف هم بکنن....به خدا و کتاب و سنت که اعتقاد نداری ، بدبخت کافر.......پول و زور هم که نداری.....پارتی و لابی هم که نداری... شاعر هم که نیستی......سن و سا لت هم که به اندازه خر ملا نشده.... و از همه بدتر به آدما وباورها شون احترام نمیذاری.......

کات بنی جون : من به هیچ آدمی بی احترامی نکردم......با هیچ انسانی هم مشکل ندارم.....ولی با باورها و یا به قول تو اعتقاد ، اون هم از نوع آسمانی که خیلی هم خنده داره ، مشکل دارم ! باورها در هر شکلی که باشند ، هیچ هنری جز توجیه جنگ و جنایت و خونریزی ندارند.

باز که داری کفر میگی......

پس چیکار کنم ؟

هیچی.....برو زندگی کن و بی خیال سوال و جواب شو..... بذار ما مسلمین یه راهی پیدا کنیم تا با توحید بریم تو تکامل و یا با تکامل بریم تو توحید....... راستش اولش هم میخواستیم با هواپیما بریم تو تکامل ....! ولی ارتفاع برجها بلند بود و مزاحم بودند.........در ضمن حالا که لنگ ما رو کشیدی وسط....یه کاری برام بکن..

چکاری جناب بن لادن ؟

میخوام یه پیام از طرف من برای یه نفر ببری...

نه داداش ....من نیستم....تو یه تروریست خطرناکی......و من حوصله دردسر ندارم، که به جرم همکاری با تو دوباره برم زندان...

مشدی....نمیشه و نمیخوام و نمی تونم و....... نداریم ؛ میتوان و باید....قرآن ناطق منم و فرامین خدایی اگر اجرا نشود مجازات میشوی...

نه حاج لادن....من اینکاره نیستم...

مرتیکه کافر....یا هر چی میگم انجام بده....یا بد میبینی...

مثلا چیکار میکنی ؟

با یه هواپیما میام سراغ سایتت....

ای نامرد....پس تو مدام موشک میزنی به آدرس من.....اسم خودت رو هم گذاشتی ، وحید رستمی....یا مهران...و چیز و.......

تکذیب میکنم. کار من نبود...من تو این مایه ها کار نمیکنم....احتمالا کار فک و فامیلهاست.....من کارم در حد و اندازه هواپیما ست....

حالا این پیامت چی هست و به کی هست که این همه اصرار میکنی...بد جوری کنجکاو شدم....

یه پیام برای این همکلاسی قدیمی خودم دارم....جورج دبیلو بوش.....بهش بگو آخه نامرد ، خرت از پل گذشت ...دیگه سراغ مارو نمیگیری....یادی از ما نمیکنی......قرار بود قبل از اینکه از کاخ سفید بری ، حساب مارو صاف کنی.....ولی هنوز اون آخرین قسط پروژه قبلی به دست ما نرسیده....بچه ها تو توروبورا خرج دارن....خلاصه یا پول منو میدی ، یا میام خواهر و مادرتو....چیز میکنم...

نه بنی جون....بیخیال ما شو....

ای بد بخت ترسو.....پس به حاج مسعود سلام برسون و به اون بگو که پیام من رو به جورجی برسونه....به حاج مسعود بگو ، به علی گدا هم سلام برسونه و بهش بگه : اون 2 نفری که جنس بنجل بهت داده بودند رو سر بریدم.....خدا حفظم کند و برای همه مسلمین و فامیلهایم در همه دنیا آرزوی" چیز" میکنم....
بگذریم...جهت اطلاع و با تشکر....


با درود به رفیق کبیر ، دکتر منوچهر هزار خانی ، عضو با سابقه شورای ملی مقاومت مجاهدین......

آقای هزار خانی نظر شما چیست ؟

هزار خانی : راجع به چی ؟

راجع به ما رکسیسم و آزادی و اسلام و خدا و چپیدن با تکامل تو توحید و از این حرفها......

هزار خانی : والله ، الان که سرم شلوغه.....یک کتاب راجع به اشرف نوشتم که خیلی رمانتیکه.....!درسته که تا حالا توحید نتونسته بره تو تکامل......ولی من میخوام با این کتاب به شکلی تکاملی یه سری برم تو توحید اشرفیها و یه گشتی بزنم.....

نه بابا .تو هم حالت خوب نیست......البته من کتاب شما را خوانده ام ، من مثل شما نخوانده و بر اساس ، مزخرفات اسلام انقلابی ، قضاوت و امضاء نمیکنم....!

حالا منوچ جون یه چند تا سوال راجع به کتابی که نوشتی دارم و اگر..........

هزار خانی : به حضرت عباس قسم ، من هم وقت ندارم تا جواب بدم...

به دست بریده حضرت علی قسم ، نوشتن این کتاب برای تکامل لازم بود......

به فرق شکافته امام حسن قسم ، من فقط حرفهای اونها را نوشتم........

به چیز بریده امام حسین قسم ، فقط احساس این کتاب از منه....بقیه اش از اونهاست.....

به بیماری هپاتیت امام زین العابدین قسم ، اصلا اشرفیها نمیدونن زندان چیه ؟ و همه این حرفها را رژیم و وزارت اطلاعات ساخته.....!من خودم با خانواده ها صحبت کردم و اونها هم گفتن دروغه ...دروغه....

به گهواره امام محمد باقر قسم ، داستان " رفع ابهام " زندانها و شکنجه و.......در سال 73 شمسی ، فقط یک فانتزی بود که رژیم ولایت فقیه ساخت.....

به چیزای حضرت زینب قسم ، من هنوز حالم خوبه.......! حجت زمانه مارکسیسم منم......بعد منم مهدی و زینت تو نوبتند.....

به چیز امام جواد قسم ، فیلم التماسهای حاج مسعود به سپهبد حبوش و........را وزارت اطلاعات ساخته.....

به آروقهای امام عسگری قسم ، اشرفیها خیلی جیگرن.......اصلا اگه به عراقیها و یتیم ها و تمام مردم عراق کمک نکنند ، خوابشون نمیبره.......! اگه اشرف نبود ، عراق هم نبود....و منطقه و جهان هم موضوعییت نداشت......

به گوز امام رضا قسم ، من و حاج مسعود فقط در "چیز " با هم اخنلاف داریم....الان 70 ساله که وقت نمیکنم تا یه اشهد بخونم.....

به اخ و تف امام دهم قسم ، که من میتونم تکامل و توحید رو با هم آشتی بدم.....

به ناخن امام یازدهم قسم ، که من فقط نصف اون شهر رویایی و تکاملی اشرف رو در قله توحید دیدم.....

به نفسهای امام دوازدهم " مهدی " قسم که امریکا میخواست اشرف رو منحل کنه.....

به روح امام خمینی قسم ، به من خیلی تو اشرف خوش گذشت....بقیه شوراییها هم نظرشون همینه.....

به دل و جیگر حضرت بوش قسم ، این انطباق اصول با شرایط رو باید با دیپلماسی انقلابی قاطی کنی ، تا جیگرتون حال بیاد ، از این همه ایستادگی.....

به کلام حضرت حاج مسعود قسم ، که این راه و مسیر.......



کات منوچ جون : برای سن و سال تو سر بالایی زیاد خوب نیست ! بعدش هم آب تو دوازده امام شیعه نکن ...ناقلا....

هزار خانی : منم میخواستم بندازم تو سر پایینی ، که تو اشگل انداختی....

به کلام حضرت حاج مسعود قسم ، خودمونم هم مثل خر توش موندیم و گیر کردیم....چاره دیگه ایی نداریم...بالاخره باید نشون بدیم که کاری میکنیم.....

منوچ جون راستی یه سوال : تو میدونی تیف چیه ؟ بلدی تیف رو بنویسی ؟ و اصلا راجع به تیف چیزی خوندی ؟ یا وقت نداری و باید کتاب بنویسی و خواص اشرفی بودن و مقاومت در خلاء رو تشریح کنی .....؟


آقای منوچهر هزار خانی ، عضو با سابقه شورای مجاهدین ، با نام مارکسیسم اخیرا کتابی نوشته اند به نام اشرفیها...

با شیطان سازیهای رزیم ولایت فقیه همه آشنا هستد...اما......


هزار خانی باید چگونه زندانهای سال 73 و تمامی آن اتفاقات را میدید تا باور کند ؟ داستان رفع ابهام و آن زندانها و شکنجه ها و......به شیطان سازی ولی فقیه ربطی ندارد . یک واقعییت سخت و دردناک و جنایت است .

هزار خانی باید چگونه خودسوزیها و خودکشی ها و نشستهای طعمه و .....را میدید تا باور کند ؟اگر فیلم التماسهای حاج مسعود برای ملاقات با صدام را هم دیده باشد ، احتمالا گذاشته به حساب دیپلماسی انقلابی.....!


دیدن تمامی این وقایع ، در شهر رویایی هزار خانی برای هیچ عضو شورا و هیچ فرد بیرونی عملی نبود . اما ما تمامی این راه و مسیر را که به نام اسلام انقلابی و توسط انسانهای طراز مکتب ، در همین شهر رویایی هزار خانی ، پیموده شد را دیدیم و حس کردیم و معنی اسلام سکولار را هم فهمیدیم....



اگر از سیاستمداران ارشد در پنتاگون و سیا و کاخ سفید هم بپرسید ، حتما خواهند گفت : ما غلط کردیم با هفت میلیون پشتمون ، که قصد انحلال اشرف را داشته بودیم.....حداقل تا آن زمان عمر 5 ساله تیف ، که ما بودیم و دیدیم ، چگونه مسولان و افسران ارتش آمریکا التماس میکردند که برگردید به داخل مجاهدین....شما فرصت طلبهای اپورتونیست راست هستید ....و یا بروید به ایران ! از طریق انواع فشارها......

طی ان 5 سال هم مواضع رسمی سیاستمداران آمریکایی نیازی به تکرار ندارد ، که اصرار میکردند : اشرف یک کیس آمریکایی است ! با تمام قدرت و توان از اسلام انقلابی و اشرفی ها دفاع و حفاظت کردند.....و رهبر عقیدتی هم به قول " مهدی ابریشمچی " تاکتیکا پنتاگون را شیفته خودش کرده بود !


آن باصطلاح دولت عراقی در آن 5 سال خودش را جر داد ، ولی نتونست یه میخ از اشرف کم کنه.....این بازی اسمش مقاومت نبود ! در یوزگی به درگاه غرب و آمریکا بود .البته شرایط در حال حاضر به شکل دیگری است . تاریخ مصرف پدیده مجاهدین در خاک عراق تمام شده است !


آقای هزار خانی ، سایت تیف و خاطرات زندان تیف موجود است .اگر نخوانده اید و با تکرار همان حرفهای مجاهدین ، احساس انقلابی بودن میکنید ، پس باز هم بنویسید ....اما واقعییت و شاهدان زندان تیف ، همیشه زنده میمانند و هیچ کس در هیچ مقامی نمیتواند تصویر زندان تیف یا خروجی مجاهدین و آن توافق کثیف میان دولت آمریکا و سازمان مجاهدین ، بر سر جدا شدگان را ، آنطور که رهبر عقیدتی میخواهد ، نشان بدهد .

ما هستیم و اگر لازم باشد هزاران بار دیگر تکرار میکنیم : به همان اندازه که رژیم ولایت فقیه مشتاق بود تا همه زندانیان تیف به ایران بروند ، دولت آمریکا هم پی گیر همین اشتیاق ولی فقیه بود .....و رهبر عقیدتی که اصلا مبتکر و خلاق و طراح این سناریو بود ، آن هم سالها قبل از ورود آمریکا . در زمان صدام مجری این طرح اداره امنیت عراق بود و حالا پنتاگون.! گزارش دقیق زندان تیف و خاطرات آن را در سایت تیف گذاشته ام .


آقای هزار خانی در کتاب خود به نقل از اسلام انقلابی ، صحبت از یک مبلغ 300 هزار یورویی کرده است که مجاهدین به زندانیان تیف کمک کرده اند !!!


ما هنوز در کوه و دشت و زندان ترکیه و آواره مرزها بودیم .....که خبر دادند ، مجاهدین گفته اند : به هر زندانی تیف 1500 دلار کمک میکنیم . خیلی تعجب آور بود . چون همین اشرفیهای توحیدی از ابتدا به تمامی اعضای خودشان که هنگام جدا شدن ، درخواست کمی کمک میکردند ، میگفتند : مگر اینجا بنگاه خیریه است ؟!

اما یک ماه مانده به تعطیلی زندان تیف توسط ارتش آمریکا ، ناگهان این فکر توحیدی به کله امام زمانی رهبر عقیدتی میزند . چون رهبر عقیدتی خوب میداند که بالاخره از همان بیابانهای عراق و با تمامی خطرات ، باز هم عده ایی از این 200 نفر که با هیچ فشاری به ایران نرفتند و آمریکا هم حاضر نیست قیمت تحویل دادن این زندانیان با دستبند به رژیم را بپردازد.....سالم به جایی خواهند رسید.....


آدمهای درمانده ایی که رفتند و 1500 دلار را گرفتند باید متنی را امضاء میکردند مبنی بر اینکه مجاهدین به من کمک کردند ! و بعد هم آن امضا و اسناد را تا آخر دنیا خرج کنند و به همه نشان دهند که چقدر رمانتیک و حقوق بشری و اسلام رئوفی دارند.....از جمله به منوچهر هزار خانی !

ما که میدانیم چه کسانی و با چه مختصاتی آن پولها را گرفتند.....برای من هم پیام داده بودند که تو هم بیا و پول بگیر.....ما که با تو مشکلی نداریم ....مصاحبه ایی هم که با روزنامه سویسی کرده ایی ، فوقش روزی بیا و بگو که اشتباه کرده ام و خلاصه از این حرفها.....


من هم گفتم : خیر قربان . من با اسلام و تمام سیاست و آیین و مرام تو مشکل دارم. (" پولهای جاکشی سیاسی و ایدئولوژیک اسلام" ) را نه میخواهم و نه میتوانم بگیرم و به این سیاست کودکانه و احمقانه رهبر عقیدتی با یک امضاء مهر تایید نخواهم زد .


آن پولهایی که مجاهدین در یک یا دو ماه آخر عمر تیف با عجله بسیار خرج کردند و امضاء گرفتند ، فقط قیمت حفظ چهره خودشان در صحنه سیاسی و هواداران و عوام بود و لاغیر.....

قرار نیست تا راز این معادله ساده را حتما 70 سال سن و کلی سابقه فهم کند . فقط باید تجربه کرده باشی که ما کرده ایم . بقیه شعارهای تکراری در کتاب هزار خانی به درد همان هواداران و اشرفیهای اسلامی میخورد.....خودتونید...




خوب بید ، جیگر !


اسماعیل هوشیار. فروردین 88

 

به شعری از مینا اسدی گوش کنید.


 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس