مقاله

 

 

تاریخ انتشار:08.12.2014

 درشکه ” قبله عالم“ درحال سقوط

مهرداد هرسيني



روند روبه رشد بحران های لاعلاج درنظام آخوندی هرروز ابعاد تازه ای بخود می گیرد. شدت وحدت تحولات و گردبادهای ناشی از آن اکنون بقدری شدید است که عنقریب ”درشکه قبله عالم“ را در طوفان حوادث به پرتگاه سقوط خواهد كشاند. سخن از بحرانهای داخلی، منطقه ای و بین المللی است که رژیم برای برون رفت از آن هیچ راه حلی، حتی در کوتاه مدت ندارد. ابعاد این بحرانهای لاعلاج داخلی به موازات بحران مشروعیت نظام، اکنون از عمق به سطح جامعه رسیده و خود را در زمینه های معیشتی، گرانی، تورم، افزایش جهشی بهای ارزهای خارجی، نان، برق و بهداشت و درمان مردم به منصه ظهور رسانده است. وضعیت حکومت بقدری بحرانی و خراب وهمچنین تار و پود ”اولدرم، بلدورم“ های ولی فقیه و تمامی گماشتگان حکومتی بقدری ازهم گسسته شده اند که بواقع در این بلبشو ”سگ هم دیگر صاحب اش را نمی شناسد“.

به یقین می توان اذعان کرد که شکست مذاکرات اتمی و بی آیندگی آن، خود به تمامی این بحرانها ضریب زده است. سال گذشته خامنه ای به غلط بر این باور بود که با بروی کار آوردن شیخ فریدون و با قدری ”لبخند و نیش خند“ می تواند دل ”ارباب نامروت“ را بدست آورده و تمامی آن پیش برنامه های احمدی نژادی را که چند ماه قبل از آن طی مذاکرات مخفی رد و بدل شده بود، به کرسی بنشاند. با این امید بود که او همان طرح معروف ”نرمش قهرمانانه“ را به اجرا درآورد. از آغاز اعلام این طرح، این مقاومت ایران بود که بر دجالگری و خدعه و نیرنگ آخوندی بکرات تاکید کرد و همواره خانم رجوی در تمامی سخنرانی ها و کفنرانس های داخلی و بین المللی بر یک نکته مهم تاکید داشت که ولی فقیه ارتجاع با این طرح، فقط به دنبال ”خرید زمان برای دستیابی به سلاح اتمی“ است. اکنون نیز با شکست بیش از 11 سال مذاکره، همگان دیدند و ما ایرانیان نیز یکبار دیگر به یقین رسیدیم، که این پیش بینی چقدر اصولی و منطقی و برآمده از واقعیات سختی بود که مجاهدین و شورای ملی مقاومت طی سی و اندی سال گذشته آن را با گوشت و پوست و استخوان خود در تمامی زمینه ها لمس و تجریه کرده بودند.

بهرحال با اعلام شکست مذاکرات و چشم انداز تحریم های جدید از سوی سنای آمریکا و ”بای دادن اتمی“ رژیم، اکنون بحرانها یکی پس از دیگری سربرآورده اند. زیرا تا پیش از آن رژیم آخوندی توانسته بود از طریق مذاکرات و با وعده و وعید و لولوی سر خرمن بخش بزرگی از جامعه و دستگاه تجاری و اقتصادی ایران را ”سرکار“ بگذارد و به نحوی انفجار عنقریب این ”آتشفشان“ را به عقب بیاندازد. اما هنوز جوهر اعلام شکست مذاکرات خشک نشده بود و عکس های ”خانم اشتون با محمد جواد ظریف“ در لابراتوار زیر چاپ بودند که نخستین بحران یعنی بهای ارزهای خارجی و بویژه دلار، نمايان شد. شوک قیمت دلار کاملا قابل پیش بینی بود، زیرا دلار نخ نبات سیاست و اقتصاد بشدت ضربه خورده رژیم آخوندی و همان دنبالچه ”تحریم های اقتصادی“ است. بویژه آنکه این حکومت آخوندی است که از طریق فروش نفت و دریافت ارزخارجی و بویژه دلار تا به امروز سرپا ایستاده و به بقای خود ضمانت داده است.

شب پس از اعلام شکست مذاکرات واحد پول همان کشوری که بقول سران حکومت ”هیچ غلطی نمی تواند بکند“ به مرز 3500 تومان رسید. سایت حکومتی خبرآنلاین (9 آذر 1939) در مطلبی تحت عنوان: ”دلار دوباره پرواز کرد“ ضمن لگد محکمی به آخوند روحانی و بی لیاقتی دولت وی، می نویسد: « قیمت دلار در حالی به طغیان رسید که این اتفاق از همان نخستین روز کار آمدن دولت یازدهم به این شکل بی سابقه بوده است. طغیانی که بنابه گفته کارشناس مسایل بانکی دو عامل خوش بینی از نتیجه مذاکرات هسته ای و دیگری کاهش قیمت نفت بیشترین تاثیر را در شکل گیری آن دارد».

به موزارت این تحولات و با افت شدید بهای نفت و چشم انداز هر بشکه به قیمت 40 دلار، سیلاب تشنج در بازار و همچنین گرانی و تورم در میهن آخوند زده امان اکنون براه افتاده است. براین اساس مردم و اقشار ضربه پذیر طی هفته گذشته شاهد افزایش نرخ تا 100 درصدی نان، چشم انداز بنزین لیتری 1000 تومان و افزایش نرخ تورم در آبان و آذر بودند.


سایت حکومتی تابناک ( 11 آذر 1393) در این رابطه به نقل از یک عضو مجلس حکومتی نوشت: «هنوز درصد افزایش نان در استانها مشخص نیست، زیرا در برخی استانها 60 و در برخی 50 تا 40 درصد این محصول افزایش قیمت داشته است. نرخ برخی نان ها 100 درصد گران شده نه 30 درصد!».


در نمونه ای دیگر، به گزارش بانک مرکزی حکومت نرخ تورم در آبان ماه روبه افزایش گذاشت. سایت حکومتی دنیای اقتصاد (7 آذر 1393) در این رابطه گزارش کرد: «سطح قیمت ها درآبان ماه سال جاری نشان می دهد، نرخ تورم ماهانه در دومین ماه پاییز حدود 5،1 درصد بوده است».

بهرحال از هر منظر که به وضعیت وخیم معیشتی و اقتصادی و طرح های شکست خورده آخوند روحانی نگاه کنیم، تماما تائیدی بروجود بحران ها است. کارشناسان مسائل اقتصادی به درستی براین باورند که نرخ رشد اقتصادی تا پایان سال جاری و در صورت ادامه این وضعیت حتی در سال آینده به منفی 4 درصد خواهد رسید. به تبع آن نیز نرخ تولید ناخالص ملی به یقین سقوطی به همین میزان را بهمراه خود خواهد داشت که به موازات رشد سرسام آور نقدینگی ، کاهش شدید درآمد های نفتی دولت سرانجام به تعطیلی گسترده واحد های صنعتی و کارخانه ها راه خواهد برد. نتیجه منطقی چنین روندی نیز افزایش سرسام آور نرخ بیکاری در جامعه است که خود به لشکر بیکاران و جویندگان کار و همچنین فقر و تهیدستی در کشور ضریب خواهد زد.


وضعیت تیره و تار وهمچنین شکاف روبه رشد طبقاتی آینه تمام قدی از وجود بحران های لاعلاج ولی فقیه است. وضعیت رژیم بقدری خراب و اوضاع بقدری از دست کارگزاران حکومتی در رفته است که حتی نمایندگان مجلس حکومتی نیز خواسته یا ناخواسته بدانها اعتراف می کنند. جعفری عضو کمیسیون برنامه و بودجه در مجلس حکومتی علائم بحران ها اینگونه آنتنی کرد: «درگذشته قراربود احمدی نژاد نفت را برسرسفره های مردم بیاورد که با همان نفت سفره های مردم را به آتش کشید. در حال حاضر از دولت تدبیر و امید! انتظار می رفت برای کسب درآمد و پوشش هزینه های خود یک اقدام مثبت اقتصادی انجام دهد». ( همبستگی ملی 13 آذر 1393 )



در روی دیگر این سکه، بدلیل فشار مردم و افکار عمومی و همچنین بدلیل هراس رژیم از پتانسیل انفجاری و حرکات اعتراضی مردم، جنگ و جدال گرگها و باند های درونی رژیم نیز به میزان بی سابقه ئی افزایش یافته است. سونامی گرانی و تورم از یک سو و کمبود اقلام خوراکی، آژیر خطر را برای بسیاری از ناظران و کارشناسان حوزه ی اقتصاد رژیم بصدا درآورده است. در این میان هر یک از دستجات رژیم برای شانه خالی کردن از مسئولیت اوضاع و بحران های حاد، گناه را به گردن باند مقابل می اندازد. پرونده سازی علیه یکدیگر و قفل و زنجیر زدن به دست پای باند های حکومتی و برگزاری نشست های هفتگی ”مقام معظم رهبری“ با سپاه سرکوبگر و بسیجی های توسری خورده و زهوار در رفته، تنها گوشه ای از علائم این بحران درونی است.


دیکتاتوری ولی فقیه برای مقابله با بحرانها راه حل را همچنان در سرکوب عریان و بگیر و ببند های حکومتی می بیند. شاخصه هایی مانند افزایش اعدام، تصویب قوانین جدید سرکوب، راه اندازی باند های سیاه حکومتی، چاقو زدن زنان و دختران و همچنین اسید پاشی سخن از هراس شدید دیکتاتور از باز شدن سرکلاف و جوش و خروش مردم و نهایت قیام ها و خیزش های مردم بجان آمده را دارد. این راهکار به مانند منحنی سینوسی است که سرانجام پس از اوجگیری روزی به سقوط خواهد انجامید.


و این جبر زمان برای تمامی دیکتاتورها است.


15 آذر 1393
 

 


________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد