مقاله

 

 

تاریخ انتشار:10.05.2015


مهاباد ، و اصفهان هر دو لازمند اما هردو ناکافی!
در حاشیه شورش قهرمانانه مردم مهاباد در مقابل رژیم اسلامی
از: سعید صالحی نیا
salehinia@aol.com
9 می 2015


مقدمه:


مقاله اخیر برهان عظیمی(1) من را بفکر انداخت.کنار هم قرار دادن و مقایسه دو الگوی مبارزه موجود در جامعه ایران و به یکی در مقابل دیگری مهر انقلابی زدن و دیگری را تحویل رفمیزم دادن را می گویم.آیا این بحث درست است؟
متد برخورد مردم مهاباد در مقابل جنایت هتل "تارا" که همکاری "بخش خصوصی و هتل داران چند ستاره با اطلاعات رژیم را بطور مکرر اثبات کرد . برخورد مردم مهاباد با این جنایت از یک سو و متد برخورد مردم اصفهان به موج اسید پاشیها از سوی دیگر.
آیا متد برخورد مردم اصفهان که از طرفیتهای کار علنی استفاده کردند و به تحصن ها و راهیپمائیها پرداختند ، لزوما متد رفرمیستی است؟ و در مقابلش متد مردم مهاباد لزوما انقلابی؟! ایا معیار سنچش انقلابی بودن اینست که جائی اتش زده شود؟ طبعا در فرهنگ چپ ایرانی اینجوری تقسیم بندیها عموما شرح احوال این چپ است.
من این متد را نمی پذیرم و انرا ناکافی و حتی نادرست می دانم.در این مقاله کوتاه نظرم اینست که به این نتیجه برسم که هیچکدام از متدهای تاکنونی اعمال شده چه نوع مهابادش و چه نوع اصهانش کافی نیستند .اینها همه لازمند اما ناکافی:

(1)چرا مهاباد و اصفهان هر دو لازمند؟هر دو را باید حمایت کرد؟

متدهای اعتراضی هر جامعه در بستر مناسبات قوا در بستر سابقه تاریخی و فرهنگی معین شکل می گیرند.در شهرهای مرگزی ایران یا ابر شهرهای ایران مکانیزم رابطه حکومت و مردم با شهرهای کردستان یا بلوچستان یا آذربایجان کاملا فرق دارد.
درگیری مردم "مرز نشین" با حکومت اسلامی از همان بتدای به حکومت رسیدنش آغاز شده و بر بستر سرکوب "ملیتها" اساسا روانشناسی مردم این مناظق در مقابل رژیم اسلامی روانشناسی مستقیم درگیری است. رژیم اسلامی با سرکوب دائم و مستقیم این مناظق جامعه را همواره در وضعیت جنگی قرار داده و لذا هر انفجار اجتماعی به راحتی به متدهای درگیری مستقیم با رژیم و مراکزش انجامیده. لشگر کشی های رژیم به کردستان همواره ادامه داشته.متدهای رادیکال مبارزه در کردستان هم "درونی" فعالین اجتماعیش بوده. اما حتی همین متدها هم لزوما به جائی نرسیده و دچار عقب نشینی ها و شکستها بوده.
در ابر شهرها جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی دیگری در جریانست.طبقه متوسط که به طرق مختلف دخالت مهمی در سیاست و متدهای مخالفت دارد، نقش بالاتری دارد.متدهای درگیری مردم با حکومت بسیار پیچیده تر است و رژیم در این ابر شهرها متدهای دیگری اعمال می کند. در این ابر شهرها جامعه وقتی می خواهد اعتراض کند، متدهای "مسالمت امیز" را بیشتر امتحان می کند و ترجیح نی دهد چرا که مثل مناظق مرزی میلیتاریزه نیست.
جالبست که تا همین امروز هم در هر دو نوع اصلی مبارزاتی ، نفوذ راست نفوذ احزاب ناسیونالیست و ملی و قوم گرا نفوذ رفرمیزم با اشکالش نگذاشته که این مبارزات بتوانند در سطحی وسیع و سراسری ظاهر شوند.هردوی این متدها ایراد دارند.

(2)چرا مهاباد و اصفهان ، هیچکدام کارائی ندارند؟

از دید من، متد برخورد مهاباد و متد برخورد اصفهان هر دو لازمند .هردو مکمل همند.اما ناکامل و ناتوانند تا اجتماعی شوند چرا؟ چونکه روی لولای منطقه ای و فرهنگی خود می چرخند و نتوانسته اند افق رادیکال ، سازمانیافته و سراسری بخود بدهند. شورش و آتش زدن مراکز رژیم در کردستان و سرکوبهای متعاقب آن لزوما معادل رادیکالیزم برنامه ای نیست.اینها در نهایت شورشهائی است که در سایه عدم سازماندهی و قدم گذاری به عرصه سراسری حتما سرکوب می شود.رژیم اسلامی چند دهه است اینکار را براحتی انجام داده.
از سوی دیگر، متدهای اصفهان که در ابر شهرها تکرار می شود هم به سرانجامی نرسیده و نخواهد رسید. از این رو که افق حرکتهای اعتراضی "غیر خشونت امیز" بیشتر از اعتراض نیست و نتوانسته پله های بالاتر یعنی سازماندهی برای اعتصاب عمومی را طی کند.نتوانسته به نهاد سیاسی سراسری که طبعا غیر علنی خواهد بود فرا بروید.لذا فضا را نگه داشته و مردم را خسته می کند و به رغم تلاشهاشان به خانه می فرستد.
از دید من متدهای اصفهان و مهاباد هردو باید مکمل هم دیده شوند.مکانیزمهای سازماندهی اعتراضات را باید فعالین سیاسی و اجتماعی کنار هم بگذارند و حداکثر راندمان را از خیزشهای اجتماعی ببرند.تا سازماندهی نباشد، شورشها حتی بدون سرکوب خاموش می شوند.چه اینکه به اتش زدن مراکز رژیم بینجامند چه اینکه به تحصن در مقابل نهادهای حکومتی دل خوش کنند.
ایراد اصهان و مهاباد اینست که با هم دیالوگ ندارند.در فضای متفاوت و جدا از هم مبارزه می کنند.افق جنبش اعتراضی کردستان هنوز در خود است هنوز فعال ازادیخواه در کردستان نتوانسته بپذیرد که مسئله او مسئله کلیت جامعه ایران و کلیت نظام سرمایه داری حاکم است.هنوز هم اصفهان و هم مهاباد در پیچ و خمهای فرهنگی محدود نگر خود اسرند و رژیم اسلامی از این جدائیها حداکثر استفاده را می کند.
لذا باید فراخوان داد به همه فعالین آزادیخواه داخل کشور که در ابر شهرها و شهرهای مرزنشین دنبال آزادی و زندگی بهتر هستند و این رژیم جنایتکار را نمی خواهند.
ایستادن در کنار یک منطقه یک قوم یک متد مبارزاتی کاری بیهوده است.باید فراخوان داد که اصفهانها به مهابادها بپیوندند.مبارزات غیر خشونت امیز به مبارزات خشونت امیز و حمله نهائی به مراکز حکومتی بینجامد و اعتصابات سراسری کار رژیم اسلامی را تمام کند.
باید سازمان داد تا اون سازمان سراسری و الترناتیو بتواند انقلاب اینده ایران را در مقابل شکست زودرس بیمه کند.این کار کمونیستهاست کار بلوک چپ است!


منابع بیشتر:

(1)برهان عظیمی: کدامین راهکار؟! رفرمیسم یا انقلاب؟ راهکار اصفهان یا مهاباد ؟!
http://www.azadi-b.com/G/2015/05/post_488.html


(2)ناصر اعتمادی:چگونه فریناز خسروانی دختر جوان مهابادی کشته شد
http://www.tipf.info/chegone,farineze,khosravi.htm


(3)روند سوسیالیستی کومله: در رابطه با اعتراض مردم مهاباد به قتل فريناز خسروانى
http://www.azadi-b.com/J/2015/05/post_353.ht

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد