مقاله

 

 

تاریخ انتشار: 07.04.2014

اشکال کار در کُجاست؟

سعید اطلس



دستگاه حاکمۀ رژیم آخوندی در ایران ، همیشه برای حفظ حاکمیت و حیات خود، گذشتن از مرزهای انسانی و اخلاقی را از جمله مهمترین وظایف شرعی خود دانسته است. از آنجایی که مردم ایران نتایج ویرانگر سیاست های ضد انسانی رهبران رژیم را طی سی سال و اند گذشته، با تمامی وجود خود لمس کرده اند، نیازی به شرح و لیست کردن تکراری سیاست های سرکوبگرانه، امنیتی، و دجالگرانۀ این نظام ضد مردمی نمی بینم. حتی به علت اشراف همگان نسبت به نقش و حمایت های آشکار و پنهان کشورهای غربی از نظام فعلی، از توضیح علّت ها و چرایی آنها هم می گذرم. اما از دشنه های خونینی که بطور مستمر بر پشت ملت دردمند ایران فرود می آیند و از عمل ننگین دشنه بدستانی که برای حفظ منافع شخصی خود، با خون و جان و روح و روان مردم ایران تجارت می کنند، نمی توان سخن نگفت. سوداگرانی که علی رغم اطلاع کامل شان از جنایات و ویرانگری های سردمداران رژیم، برای حفظ این نظام همواره کوشیده اند.

این ناجیان همیشه در صحنه شامل طیف های رنگارنگی هستند. از لابی های رژیم در خارج از کشور گرفته تا عناصری که با مارک های اکثریتی و توده ای همچنان در خط امام مشغول فرایض سیاسی-عبادی خویش هستند. این فرایض بر دو محورِ اساسی و تغییر ناپذیر استوار بوده است. رسالت اول آنها، از بدو تولد جمهوری اسلامی، توجیح خشونت ها و شُستن دستهای خونین خمینی و جانشین اش بوده و در مقابل آن، شکستن تمامی کاسه و کوزه ها بر سر کسانی است که در مقابل بی عدالتی ها و آدمکشی های بیرحمانۀ حاکمانی که به انقلاب مردم خیانت کردند، ایستادگی کرده و به تسلیم تن در ندادند.


نمونۀ چنین افرادی را میتوان در گردانندگان سایت خبری "پیک نت" جستجو کرد. شاهکار اخیر آنان در همصدایی با آخوندی که دارای یکی از بالاترین مناصب و مسئولیت ها در کشتارهای دهۀ 60 بوده است، خود بهترین گواه و معیار قضاوت، در مورد تلاشهای مذبوهانۀ این افراد در تطهیر خمینی و قلب واقعیت های تاریخی است. برای پی بردن به تمایلات دیرینۀ خط امامی افرادی که گردانندۀ این سایت هستند، بخشی از تفسیری را که گردانندگان پیک نت در رابطه با محتوای مصاحبۀ آخوند "آیت الله موسوی بجنوردی"با "پایگاه اطلاع رسانی جماران"، و در مقدمۀ آن نوشته اند، از نظر می گذرانیم.


این مصاحبه تحت عنوانِ "پرده برداری آیت الله بجنوردی از سالهای رهبری آیت الله خمینی" در 6 مارس 2014 (پیک هفته 109) در این سایت باز نشر شده است. خط کش های(underline) مربوط به زیر مطالب گردانندگان "پیک نت" و نُکات گزینشی آنها در مقدمۀ مصاحبه، در سطور زیر، از نگارنده است.


("پایگاه اطلاع رسانی "جماران" متن گفتگوئی افشاگرانه را با آیت الله موسوی بجنوردی منتشر کرده است. موسوی بجنوردی در زمان حیات آیت الله خمینی عضو شورایعالی قضائی بود. شورائی که ریاست آن ابتدا با آیت الله بهشتی و پس از کشته شدن او در انفجار حزب جمهوری اسلامی به آیت الله موسوی اردبیلی رسید. نام شورایعالی قضائی پس از درگذشت آیت الله خمینی و در زمان رهبری علی خامنه ای با تغییراتی تبدیل شد به "قوه قضائیه".


"گفته های موسوی بجنوردی در این مصاحبه جنبه های بسیار مهم تاریخی دارد و نفی کننده بسیاری از ادعاها درباره قتل و زندان و اعدام در زمان آیت الله خمینی از یکسو و جنایاتی است که جناح راست جمهوری اسلامی توسط اسدالله لاجوردی مرتکب شد. از جمله قتل عام زندانیان سیاسی.


آیت الله بجنوردی پرده از اسرار دستگاه قضایی و زندان های دهه 60 بر داشت و در مصاحبه خود گفت:"


بر خلاف مخالفت برخی از اشخاص امام گفتند، اگر چهار نفر هم به آقای رجوی ملحق شده باشند ما نباید به خاطر آن چهار نفر، ۴۰۰ نفر را در زندان نگه داریم. امام به پشت گردن شان زدند و گفتند، بروید آزاد کنید، به گردن من. امام، عفو را به آقای منتظری احاله کردند و هیچ اختلافی میان هیئت عفو و آقای منتظری نبود. اصلا امام حکم اعدام برای مفسد فی الارض را قبول نداشت. استفتاء کردم آیا قاچاقچیان مواد مخدر مستحق اعدام هستند یا خیر؟ فرمودند: «چنان چه حمل اسلحه، شرارت و فساد کنند.» امام حکم شاه را حبس ابد اعلام کردند؛ فرمودند: «ما به چشم مان ندیدیم که کسی را کشته باشد. ایشان آمر به قتل است.» مذاق امام این بود. چون اصرار برخی از بزرگان این بود که برخی که مستحق اعدام هستند، اعدام شوند؛ امام به فتوای آقای منتظری [اعدام مفسد فی الارض] ارجاع می دادند؛ اما هیچ وقت یادم نمی آید که حکمی را که به عنوان مفسد فی الارض باشد، امضاء کرده باشیم. شرایط امروز زندان های ما شرعی نیست، از آن رو که طبقه بندی شده نیستند. سلول انفرادی از مصادیق شکنجه است، امام گفتند کار خوبی کردی زندان های انفرادی را جمع کردی. نمی خواهم اسم بیاورم اما بدانید که از امام [برای اعدام های اول انقلاب]حکمی نداشتند، شورای عالی قضایی هم هنوز شکل نگرفته بود. آقای لاجوردی اصلا حرف گوش نمی کرد. )


در نگاهی به مطالب گزُینشی "پیک نت" از این مصاحبه که سفارشی و هدفدار بودن اش از محتوای متن آن، نام رسانۀ مصاحبه کننده و نفر مصاحبه شونده، کاملاً مشخص است، میتوان بخوبی به تمایلات و سوء نیت مسئول و یا مسئولان "پیک نیت" و تلاش مزبوحانۀ آنان در القای بی خبری و بیگناهی خمینی از کشتارهای فجیع دهۀ 60 در ایران پی برد. در ارایه نُکات گزینشی مصاحبۀ ساختگی آخوند بجنوردی در مقدمۀ باز پخش آن در "سایت پیک نت" تلاش شده است که موارد زیر در ذهن خواننده برجسته و حک شود:


• تاریخی خواندن این مصاحبه بمنظور سندیت بخشیدن به یک مصاحبۀ سفارشی و ساختگی
• القاء مخدوش بودن خبرهای مربوط به کشتارهای دهۀ 60 به کاربران، با استفاده از کلمات "نفی کننده" و "ادعاها" در جملات فوق
• تبرئۀ خمینی از نقش اصلی ای که او در براه افتادن حمام خون در آن دهۀ سرخ داشت و انداختن تمامی تقصیرات به گردن جناح راست (اسدالله لاجوردی) و مجاهدین
• اسم بردن از جناح راست رژیم برای بی رنگ کردن مسئولیت های جناح مغلوب کنونی رژیم (اصلاح طلبان کنونی) که در آن زمان نقش بسیار مهمی در کشتارها و شکنجه های جوانان و نوجوانان و حتی زنان باردار ایفا می کردند. در این مورد می توان از افرادی چون عبداله نوری، آیت الله صانعی، سعید حجاریان، موسوی تبریزی (که در آذرماه ۶۱ حزب توده را منحله اعلام کرد) و بسیاری دیگر از اصلاح طلبان امروزی نام برد.


• احاله و انتساب حکم های مستقیم خمینی برای از بین بردن آنچه که او از آن بعنوان دشمنان اسلام یاد می کرد، به آیت الله منتظری ای که همکنون در قید حیات نیست!


گردانندگان "پیک نت" حتماً بیاد دارند که تعداد قابل توّجه ای از اعضای بدنه و رهبری حزب توده در کُشتار های سبعانۀ دهۀ 60 بخصوص تابستان 67 در زمرۀ زندانیانی بودند که بنا به احکام شخص خمینی توسط برگزیدگانش به جوخۀ اعدام سپُرده شدند. عطش سیری ناپذیر "خمینی" در پرپر کردن گُلهای معطر این آب و خاک به حدّی بود که حتی اندرزهای خیر خواهانۀ جانشین خود "آیت الله منتظری را هم برای تجدید نظر در شیوۀ اعدام های سبعانه اش بر نتابید و او را خانه نشین کرد. حال پس از گذشت سی و اندی سال از ماجراهای خونین دهۀ 60 در ایران، اینکه چرا گردانندگان این سایت و همفکران شان، با استقبال از چنین مصاحبه های هدفداری، تلاش دارند که مسئولیت های خمینی بعنوان رهبر سیاسی و مذهبی کشور در طول دوران زمامداری اش را برای نسل جدید ایران واژگونه جلوه دهند، سئوالی است که نباید به آسانی از آن گذشت.


شایان ذکر است که "پیک نت" مانند هر رسانۀ دیگری مختار است که آزادانه و بدون هیچ محدودیت و مانعی هر آنچه را که میخواهد انتشار دهد. اما اگر این نوشتارها بطور روشنی در پیوند با اتاق فکرهای رنگارنگ رژیم و ارگانهای امنیتی انتشار یابند، آن رسانه باید در نزد مردم ایران افشا شود.


اشکال کار در کجاست؟


گفته میشود که بیش از پنج میلیون ایرانی در خارج از کشور زندگی می کنند. بخش بزرگی از این جمعیت تبعیدی و مهاجر بعلت فشارهای سرکوبگرانه سیاسی و اجتماعی، بی آیندگی خود و فرزندانشان و شداید اقتصادی با هزار سختی و مشقت خود را به خارج از کشور رسانده اند. رژیمی که خود این بلاها را بر سر چنین جمعیت کثیری آورده است و بخش بزرگی از پناهندگان ایرانی را از موهبت زیستن در سرزمین ابا اجدادی شان محروم کرده است، حال چهار نعل به سمت کنترل و سمت دهی این جمعیت آواره از وطن در حرکت است.


گرداننده گان طرح های خارج کشوری رژیم برای رسوخ کردن هر چه بیشتر شان در مجامع، محافل، خانواده ها و رسانه های خارج از کشوری، نیاز به پاک کردن حافظه های قربانیان خود از جنایات و بی عدالتی هایی که در حق ملت ایران و خود آن افراد روا داشته اند، دارند. این امر مهم را فعلاً لابی های رژیم در خارج از کشور و رسانه هایی که در جهت دوام نظام جمهوری اسلامی و سفید سازی رژیم قدم بر می دارند، بدون هیچ گونه مزاحمت سازمان داده شده ای از جانب مخالفان جدی این رژیم بر عهده دارند!


نشریۀ "پرشین" چاپ لندن که معمولاً خبرهای نوید بخشی در مورد روابط بین المللی رژیم و فعل و انفعالات ظاهراً مثبت دولت ایران در جذب ایرانیان خارج از کشور، به چاپ میرساند، در شمارۀ 336 خود، اظهارات قشقاوی معاون کنسولی وزیر امور خارجه در امور مجلس و ایرانیان خارج از کشور را به چاپ رسانده است که در آن بر باز بودن درهای کشور بروی همۀ ایرانیان خارج از کشور تاکید شده است.

 قشقاوی در اظهارات خود، ضمن توضیح برنامه ریزی های وزارت خارجۀ رژیم برای شکستن فضا سازی ها و القائاتی که مانع جذب ایرانیان خارج از کشور شده است، اشارتی به پرونده های کنسولی 96 در صد از ایرانیان خارج از کشور در سفارتخانه های رزیم در کشورهای خارج دارد. وی در این اظهارات تاکید دارد که " اپوزیسیون در شدیدترین حالت آن بین همۀ ایرانیان خارج از کشور تنها بین سه تا چهار درصد است"؟


معاون ظریف در امور ایرانیان خارج از کشور همچنین به این نکته اشاره دارد که " 400 میلیارد دلار سرمایه ایرانیان فقط در آمریکا و کاناداست و سرمایه های فراوانی در دیگر نقاط جهان نیز وجود دارد" وی بخشی از نیات رژیم را در برگرداندن این سرمایه ها برای تزریق به اقتصاد در هم شکستۀ رژیم برملا می کند.


در این رابطه سخن فراوان است. اما سئوالی که مطرح است این است که در دهه های 60، 70 و حتی 80 آیا این اظهارات در خارج از کشور خریدارانی چون امروز داشت؟ اگر نداشت چه شُد که با چنین تعرض گسترده ای از سوی رژیم به حریم پناهندگان ایرانی در خارج از کشور مواجه شده ایم !؟


برای غفلتی که در این رابطه صورت گرفته است، می توان دلایل چندی ارائه داد. اما بنظر نگارنده، غفلت از پیشروی رژیم در محافل ایرانی خارج از کشور و گُم کردن اولویت های مبارزه از سوی فعالّین سیاسی و رسانه ای مخالف رژیم ایران، از جمله هموار کنندۀ این تعرضات بوده اند.


متاسفانه بخش زیادی از انرژیهای مفید مخالفین جمهوری اسلامی، طی سه دهۀ گذشته صرف تضعیف و تخریب یکدیگر شده است. انگار که همۀ شرایط برای سرنگونی رژیم مهیا بوده و مردم آمادۀ پهن کردن فرش های قرمز، در خاک پای فلان سازمان، گروه و یا شخصیت سیاسی به خاک کشور بوده اند!


بحث بر سر این نیست که درب نظر دادن و انتقاد کردن سازنده گِل گرفته شود، اما موضوع، شناخت اولویت ها در مقابله با دیکتاتوریست. وقتی کسی قصد آتش زدن مزرعۀ ما را دارد، صحبت از مرغوبیت کود این مزرعه نمی تواند در اولویت اول قرار گیرد. طبیعی است که اولویت اوّل مان باید، خنثی سازی توطئۀ آتش افروزان و بیرون راندن آنها از دور و بر مزرعه مورد ذکر باشد. اما برای کسی که با مفهوم اولویت بندی بیگانه است، شاید آنقدر بحث بد وخوب کیفیت کود مزرعه میتواند حیاتی جلوه کند که از آتش افروزانی که در اطراف مزرعه جولان میدهند و نیت آنها غافل باشد.


اگر در تمامی این سالها که رژیم در حال پیشروی در حریم پناهندگان بوده است، فعالین سیاسی و رسانه های سرنگونی طلب بدور از هر گونه اختلاف نظرهای سیاسی و اعتقادی، حداقل در رابطه با سالم سازی حریم پناهندگی خود و دفع ویروس های "بی تفاوتی" رژیم، طرحی مشخص و راه کاری مشترک میداشتند، کار به اینجاها نمی کشید. بسیار غم انگیز است، در زمانی که هزاران شاهد دهۀ 60 هنوز در قید حیاط هستند، رسانه ای آنهم در خارج از کشور، آنقدر فضای پناهندگی را پاسیو و بی در و پیکر می بیند که در روز روشن، پروژۀ سفید سازی خمینی را تبلیغ می کند، با این امیّد که اگر مزاحم و مُعترضی پیدا نشُد، یک گام دیگر در مسیر خاک پاشیدن بر چشمان نسل جدید ایران بردارد.


نتیجه:


یکی از اصلی ترین تفاوتها بین یک فعال سیاسی با یک جورنالیست، اینست که جورنالیست بنا به حرفه اش میتواند از هر دری سُخن بگوید. اما کار یک فعال سیاسی باید با ماده و دستآورد قابل لمسی همراه باشد. بنابر این، فعالین سیاسی برای جلوگیری از پیشروی رژیم در حریم و فضای پناهندگی ایرانیان، می توانند، نقش اساسی تری را ایفا کنند. شاید که یک پروژۀ فراگیر اینچنینی بتواند باعث فعالتر شدن رابطه ها در بین فعالین سیاسی شده و پروژه های مشترک دیگری را نیز بهمراه داشته باشد.


با تشکر
23 مارچ 2014


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد