مقاله

 

 

تاریخ انتشار :07.12.2015

بهائیت و فراخوان گریز از شرکت در مبارزه سیاسی !

سعید صالحی نیا


بخش نهم از نقد بهائیت


salehinia@aol.com
6 دسامبر 2015

مقدمه:

در مقالات گذشته (3)، در نقد بهائیت ، تاکییدم روی وجه نظری و جهانشناسانه این دین و در مرحله بعد روی خواستگاه طبقاتی آن بعنوان ایدئولوژی رفرم نظام سرمایه داری بود. توضیح دادم که بهائیت در مقطعی در جامعه ایران عروج کرد که مناسبات ارباب و رعیتی دوران قاجار در حال شکستن بود و نظام سرمایه داری در اروپا در حال شکوفائی. مدرنیته در اروپا حاکم بود و ایران، همچنان زیر فشار فرهنگ عقب مانده پیش مدرن کوبیده می شد.


بانیان بهائیت ، ابتدا تلاششان این بود که در اسلام "رفرم" انجام دهند. از طریق "نسخ برخی احکام اسلام" .وقتی با امواج تکفیر از طرف آخوندهای شیعه و سپس شاهان قاجار مواجه شدند، وقتی تهاجم برای دستگیریشان آغاز شد، وقتی تبعید تنها چاره رهبرانشان گردید، اینها به این نتیجه رسیدند که در حین "حمایت از ادیان ابراهیمی"، راه خود پیش بگیرند و دینی چدید اعلام کنند.


همانطور که توضیح دادیم، بهاء الله یا همان حسینعلی نوری ، بقول آقای فردوسی (از مدعیان بهائیت)، دهسال بعد از زمانی که در زندان شاه قاجار ، "نسیم خداوند" بهش خورد، ناگهان یادش افتاد که پیامبر است! خدا او را فرستاده تا نور بیفشاند!


رهبران بهائیت از ایران تبعید شدند یا گریختند اما توسط حاکمان امپریالیست دوران خود حمایت گردیدند. پسر حسینعلی لقب سر از پادشاه انگلیس دریافت کرد و اینها را با سلام و صلوات به سرزمینی فرستادند که قرار داشتند "اسرائیلش" بنامند! و از آنزمان بهائیان مفتخرند که "گسترده ترین دین" بعد از مسیحیت هستند !


در این مقاله موضوع مشخص دیگری را مورد بررسی قرار می دهم: چیزی که بهائیان "صلح جوئی اجتماعی" یا " بی طرفی" می نامند و بخش جدائی پذیر از سرشت ایدئولوژی است که بعنوان ابزار فراخوان سکوت به جامعه استفاده شده است.اگر مذهبی یا دینی یا ایدئولوژی بتواند ده میلیون نفر در دنیا را از فعالیت در سیاست باز دارد ، به هر بهانه و استدلال به نفع کی ها تمام می شود؟ به نفع همانها که حاکم سیاست هستند و اکثریت مردم دنیا را می چاپند!


اینجا می خواهم ابتدا موضع گیری بهائیان را در مورد امر دخالت در سیاست ارائه بدهم و بعد نقد کنم:


(1)بهائیان در مورد سیاست گریزی چه می گویند:

در این مقاله من از دو منبع مشخص استفاده می کنم.یکی حرفهای اقای فردوسی(مدعی بهائیت) و دیگری مقاله اقای مایکل کالبرگ(1و2) . با انطباق حرفهای اقای فردوسی متوجه شدم که ایشان هم از آقای کالبرگ استناد فرمودند.

آقای فردوسی فرمودند: (1)

".. :" تشكيلات بهاءى در حال حاضر اجازه دخالت در سياست به بهاءيان نميدهد"و "افراد بهاءى كار سياسى نميكنندو "راه بهائیان از کسانی که خواهان اصلاح جامعه هستند، کاملاً جداست. بهائیان برای دستیابی به اهداف خود به روش‌های سیاسی متوسل نمی‌شوند، و به احیای قلوب، افکار، و رفتار مردم و ارائه‌ی الگویی کارآمد می‌پردازند که شاهدی است بر واقعی و عملی بودن روش زندگی‌ای که ترویج می‌کنند.".." -در مورد اعتراض به اسراءيل وهر حكومت واقعه ديگر هم فكر كنم توضيح من كافى بوده است .من گفتم:(بعد هم مگر قرار است بهائیان تمام امور دینی خود را رها کنند وسرتاسر دنیا بگردند ببینند کجا ظلمی اتفاق افتاده است وبروند از ان جلو گیری کنند؟"
آقای کالبرگ فرمودند (2):


"بنابراین، بهائیان عقیده دارند که راهبردهای ایجاد تغییرات اجتماعیِ پایدار— از جمله راهبردهای غلبه بر ظلم و ستم خشونت‌آمیز— باید به ابعاد مادی و روحانیِ تغییر، از جمله تقلیب قلوبِ ظالمان و مظلومان، توجه کنند. از این رو، راهبردهای تقابل‌آمیزی که گروهی را به مبارزه‌ی خشونت‌آمیز یا غیرخشونت‌آمیز با گروهی دیگر وامی‌دارد، به دگرگونی روحانی و تغییر پایدار نمی‌انجامند. در نتیجه، بهائیان از هر گونه کنش اجتماعی تفرقه‌آمیز، از جمله مشارکت در سازمان‌دهی و مخالفت سیاسی حزبی، دوری می‌گزینند.
راه بهائیان از کسانی که خواهان اصلاح جامعه هستند، کاملاً جداست. بهائیان برای دستیابی به اهداف خود به روش‌های سیاسی متوسل نمی‌شوند، و به احیای قلوب، افکار، و رفتار مردم و ارائه‌ی الگویی کارآمد می‌پردازند که شاهدی است بر واقعی و عملی بودن روش زندگی‌ای که ترویج می‌کنند
به اختصار می‌توان گفت بهاییان با پایبندی به رهیافتی اصولی و سازنده، حتی در مواجهه با ظلم و ستمِ خشونت‌آمیز، توانمندی‌های بالقوه‌ی یک الگوی کاملاً غیرخصمانه برای تغییرات اجتماعی را به نمایش می‌گذارند. درست است که بسیاری از بهائیان بهای شخصی سنگینی برای این کار پرداخته‌اند، اما اگر راه مقاومت و مخالفت سیاسی، و نافرمانی مدنی را درپیش می‌گرفتند، و در نتیجه بخش‌های بزرگی از جامعه‌ی ایران را از خود دور می‌کردند، به مقام‌های حکومت بهانه‌ای برای حمله‌ی تمام عیار می‌دادند و اذهان جهانیان را درباره‌ی بی‌گناهی خود آشفته می‌ساختند،
نظریه و کنشِ جمعی جامعه‌ی بهائی نشان می‌دهد که مخالفت خشونت‌پرهیز با نهادهای ناعادلانه و ظالمانه، وقت و نیروی ارزشمندی را که باید صرف بنای نهادهای جایگزین بر اساس اصول وحدت و وابستگی متقابل شود، هدر می‌دهد."


(2)اصل حرف بهائیان چیست؟ :

اول: آقای فردوسی با اعلام اینکه "بهائیان اجازه ندارند" خیال ما را در مورد درک بهائیت نسبت به بهائین روشن می کند.دین بهائیت مثل همه ادیان آدمها را صغیر می داند و بهشان اجازه می دهد و گاهی اجازه نمی دهد!
دوم: آقای فردوسی رسما اعلام می کند بهائیان "اجازه ندارند در سیاست شرکت کنند.البته در جای دیگر می گوید "فعلا"! (1) و توضیح می دهد که چون "سیاست کثیف است" بهائیان نمی خواهند کثیف شوند!
سوم: آقای فردوسی استدلال دیگرش اینست که "بهائیان کارهای مهمتر؟ دارند باید دنبال اعمال دینی باشند و "وقت ندارند"!

چهار: آقای کلبرگ ، در مقاله طولانی و کاملا بی سرو ته خود، از گاندی آغاز می کند اما نهایتا می فرماید که ّهائیان نه تنها مبارزه خشونت آمیز نمی کنند بلکه مبارزه مدنی هم نمی کنند! چون "قطب بندی می شود بد است"!

پنج: آقای گلبرگ مدعی است که بهائین بجای کار سیاسی به "احیای قلوب" متکی هستند! این "احیای قلوب نه خشونت امیز است و نه مبارزه مدنی!"

در حاشیه این "استدلالات " عمیق، اقای فردوسی فرمودند که ما مخالفان بهائیت باید تصور کنیم که بهائیان موضعشان مثل کشور سوئیس است! همانطور که کشور سوئیس بیطرف تشریف دارد بهائیان هم کشور سوئیس هستند! همینطور اقای فردوسی فرمودند که "بفرض که ما به حکومت اسرائیل انتقاد کردیم بابت جنایت بر علیه بشریت بعدش باید به دیگر حکومتها هم اعتراض کنیم! اینکه نمی شود وقتمان گرفته می شود به دینمان نمی رسیم"!


خواننده گرامی باور بفرماید این حرفها را بهائیان زده اند ! من نزده ام! فقط کافیست به دو منبعی که ارائه دادم مراجعه بفرمائید!
(3)چرا واقعا بهائیت به مردم دنیا فراخوان می دهد که در مبارزه سیاسی شرکت نکنند؟


با مروری به "استدلالات" بهائیان مشخص می شود که اولا رهبری اینها عمدا اجازه نداده که بهائیان در سیاست "دخالت" کنند و دوما استدلالاتی بسیار مهمل برای این "نوترالیته" اعلام کرده اند که هیچ ساده لوجی را هم بجز خودشان قانع نمی کند.

همانطور که خواننده مشاهده کرد اقای کلبرگ حتی مبارزه مدنی را هم ممنوع اعلام کرده برای بهائیان! بهانه هم اینست که "اختلاف ایجاد می کند" بهانه اینست که اینها قرار است "قلوب" را عوض کنند!

نظریه تغییر قلوب را خود بهاء الله با فراخوانش به شاه قاجار برای پذیرش مجدد او به ایران و وعده معجزه کردن در دربار شاهی و با نامه های دعوت مذهبی به سایر حکام دنیا دنبال کرد.البته اونها بهائی نشدند اما نتیجه خوبی برای بهائیان داشت! حاکمان دنیا فهمیدند یک ابزار جدید تحمیق مردم و نگه داشتن مردم در "نوترالیته" به بازار آمده و لذا به سرعت این مذهب را در اسمان قاپیدند و از بهائیان حمایتهای مختلفه انجام دادند بجز شاهان و حاکمان ایران و شیعه ها که این دین را رقیب خود می دانستند!

بهائیت مثل سایر گرایشات راست سیاسی خوهان عدم شرکت مردم در سیاست خوهان عدم مداخله گری مردم در زندگی سیاسی است. چرا؟ چون شرکت مردم در سیاست فضا را برای حاکمان تنگ می کند. اصل ماجرا اینجاست!

برخی از پیامبران راست سیاسی در گوش مردم زمزمه می کنند که "سیاست چیز کثیفی است" ! ظاهرا این چیز کثیف باید حوزه حاکمان بماند! مردم اگر بخواهند به قدرت سیاسی نزدیک شوند، "کثیف" می شوند!
واقعیت چیست؟ واقعیت اینست که قدرت سیاسی حق اکثریت مردم است.انرا اقلیتی دزدیده اند و اخوند و بهائی و کشیش و ادیان را بکار گرفته اند تا مردم "نزدیک سیاست" نشوند!


خلاصه کنم:


در مقالات قبلی روشن کردم که بهائیت دین دوران سرمایه داری به سبک ایرانیست. این دین در فضای شیعه گری در دورانی که جامعه داشت برای نظام سرمایه داری پوست می ترکاند ، درون بخشی از جامعه ایران زائیده شد که مخالف برخی "احکام اسلام" بود. این دین همان سنتهای متحجر و خرافی را در شکل و شمایل متاثر از فرهنگ غربی بازتولید کرد.معجونی که شباهت به مسیحیت مادرترسا دارد .فراخوان به "دوری از سیاست" می دهد تا "قلوب" را متحول کند! می گوید سیاست کثیف است و بهائیان را از دین باز می دارد! انسان را از شرکت در سرنوشت خود از مداخله در سیاست باز می دارد تا حاکمان جانی کنونی دنیا بر خر مراد سوار بمانند. بهائیت مذهب تسلیم در مقابل وضع موجود است. ابزار بسیار مناسب حاکمان برای یه سکوت کشاندن مردم!



منابع بیشتر:

(1)مناظره با اقای فردوسی حامی بهائیت در موضوع "سیاسی نبودن بهائیان"
https://www.facebook.com/firooz.ferdosi/posts/478768695658416?comment_id=481765558692063&reply_comment_id=482998375235448&notif_t=feed_comment_reply
(2)استقامت سازنده: پاسخ بهائیان به ظلم (مایکل کالبرگ)
http://aasoo.org/articles/64/
(3)آرشیو نقدهای این نویسنده به بهائیت:

بهائیت ، دین “ایجاد تعادل در نظام سرمایه داری!” (بخش هشتم)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56670
آیا “نقد بهائیت” به نفع رژیم اسلامیست؟ (بخش 7)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56625
بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن (بخش 6)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56535
(بخش 5)“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56445
(بخش4)“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56422
وقتی میرزا حسینعلی، “بهاء الله” می شود(بخش3)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56359
استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (بخش 2 )
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335
نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا ( بخش1)
http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56270
 

 

________________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد