|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
 |
|
تاریخ انتشار: 17.07.2014 گالیله و شنگول و منگول !
پرده اول : گالیله ایتالیایی ۱۵ فوریهٔ ۱۵۶۴ به دنیا آمد. او یک دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیائی در سده‌های ۱۶ و ۱۷ میلادی بود. گالیله در فیزیک، نجوم، ریاضیات و فلسفه علمی تبحر داشت و یکی از پایه‌گذاران تحول علمی و گذار به دوران دانش نوین بود. بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد . گالیله در دادگاه کلیسا به جرم ادعای گرد بودن زمین ، محکوم به ارتداد و مرگ شد. اما بعد توبه کرد و ادعایش را پس گرفت و دادگاه هم او را بخشید. باجناق سقراط نقل میکند که ، بعد از تبرئه و تمام شدن دادگاه ، گالیله که زانو زده بود موقع برخواستن پایش را آرام به زمین زد و زیر لب میگفت : ولی من مطمئنم که تو گردی لعنتی !
پرده دوم : در یکی از شبهای قدر ماه رمضان 1435 ، جناب حضرت گرگ با ظرفی نذری به خانه شنگول و منگول رسید و در زد . به ناگاه خرسی بیرون آمد و گفت : مرتیکه دیوس تو دهن منو سرویس کردی ، این خانواده 20 ساله از این بیشه رفتن . بابا جان خیانت که نکردن ، فقط اسباب کشی کردن ! گرگ هم با دلخوری گفت : میدونم . من واسه شنگول و منگول نیومدم . به خاطر شبهای قدر برات نذری اوردم بی ظرفییت ! بعد ظرف شله زرد را به خرس داد و با دلخوری زمزمه کرد : میدونم این درد یه روز تموم میشه ، ولی همدرد تموم نمیشه....منتها اگه همدردی باشه !
پرده آخر : در یکی از شبهای قدر همین رمضان 1435 ، به ناگاه من متنبع شدم و فهمیدم که اشتباه میکردم ، من غلط کردم . اصلا بسوزه پدر اون کسی که عینک تئوری دائی جان ناپلئون را به چشم من زد . بر خلاف نظریه تئوری توطئه ، این فراخوان دوم ،فقط انسانی و حقوق بشری است . خالقان آن شش قبضه جانشان برای حقوق و بشر و زندانی مجاهدین در باتلاق عراق در میرود . خلق این فراخوان کلا سیاسی نیست . اصلا هم به دلیل شرایط متحول شکل نگرفت . اصلا هم آماده سازی برای تحقق یک سناریو نیست . من اشتباه میکردم که الکی ذهنم را پیچ میدادم و طرحی ساختگی به یک فراخوان انسانی میدادم . این فراخوان دوم به خاطر شرایط خاص خلق نشد . مثلا احتمال تحقق انجام توافق حکومت اسلامی و غرب و بعد تعیین تکلیف اجتناب ناپذیر زندانیان مجاهدین بعد از توافق....و بعد این تعیین تکلیف فرضی را فقط و فقط به حساب و به نام همین فراخوان دوم مُهر کنند ، تا بتوانند با تکیه به همین عامل ، در یک سکوی پرشی فرضی ، خیز سیاسی فرضی بردارند تا اون فلانی را در زمین سیاست فرضا دور بزنند...! البته تمام این فرضیات ذهنی به من ربطی ندارد ، ولی نه به نام زندانیان لیبرتی و به کام مشتی لاشخور ! سالهاست یکی از موضوعات اصلی بحثها با رهبری مجاهدین همین است که نفرات اسیر را نباید خرج بازیهای سیاسی کرد !
همین چند ماه پیش بود که آن پسرک شجاع درپاریس، که با شجاعت زانو زد ودر بالا کردیت سیاسی داد و در پائین خودش را شجاعانه سرگرم بازیهای کودکانه میکند..شخصا به اطلاع ما رساند که قرار است انجمنی تشکیل دهد تا به جیک ثانیه 3000 زندانی را از باتلاق عراق و زندان لیبرتی نجات دهد ! همان موقع خیلی فکر زدیم که این چه انجمنی و با چه قدرتی باید باشد که بتواند به جیک ثانیه عمل کند.... ؟ ما که مخالف نجات زندانی نبوده و نیستیم . هر چقدرهم به همزاد تشر میزنم که جناب ناپلئون ، گودرزی با شقایق ربطی به هم ندارند ، اصلا این فراخوان سیاسی نیست آنها فقط وقت نداشتند و شاید هم خبر نداشتند تا همان 2 سال پیش اقدام کنند...اصلا به تو چه ، که کی میخواد فلانی را دور بزند ؟ گفت : حق با توست به من ربطی ندارد که کی در کجا میخواهد دور بردارد و یا دور بزند ! من فقط اسیر بخش حقوق بشری این نماش شده ام . خلاصه که من اشتباه میکردم و این فراخوان خیلی انسانی و فقط حقوق بشری است ومن از همه فعالان حقوق بشری پوزش میطلبم و اینا....! بعدا نگید که نگفتم .
اسماعیل هوشیار 16.07.2014
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس