تاریخ انتشار: 16.01.2014
حاصل مکتب
رجوی، فضولات انباشته بر ذهن و جاری برزبان مریدان
از آنجا که سایت یاد شده در واقع بلند گویی تبلیغاتی برای «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» و همسر غایب از نظر ایشان و آن «تنها آلترناتیو دموکراتیک» ادعایی تحت رهبری ایشان است، آنچه در آن لجن پراکنی آمده، انعکاسی از شخصیت و منش و روش آن دو شخصیت یاد شده، به ویژه «مریم رهایی»! هم هست. همراه آن مطلب نوشته دیگری از محمد اقبال با تیتر «باز نشخوار کنندگان فضولات ولایت» هم جزو «مطالب برگزیده» در همان سایت درج شده بود که در آن نویسنده ضمن هرزه زبانی و یاوه گویی و اهانت به خواهرنش برای چندمین بار، کلا منتقدان سیاستهای فاجعه بار رهبری مجاهدین را مورد اهانت قرار داده بود. در نوشتار « شاعر مزبله نشين دربار»، که مرید کف برلب، ساطورش را برای قیمه قیمه کردن اسماعیل وفا بلند کرده است و همراه است با فحش و توهین به اسماعیل وفا یغمایی و نیز اهانت به منتقدان سابقا همراه مجاهدین و آن دو عضو مستعفی شورا،همراه است با ستایش از مسعود و نقل سخنانی از او به عنوان «سند حقانیت» ساطورکشی و عربده کشی خودش و الهام بخش دهن دریدگیهایی که کرده بود. از جملات متجلی و منعکس کننده آموزشهای «انقلابی» مکتب مریم و مسعود، در این مقاله این جملات است:« اين بريده خائن[اسماعیل وفا یغمایی]، مانند كساني كه مدت زيادي در انبار پياز كاركند، بوي پياز ميگيرند، آنقدر با فضولات مناسبات مجاهدين و شورا حشر و نشر كرده است كه سر تا پايش بوي فضولات و مزبله، و كثافت آخوندي ميدهد. البته از نوع آخوندهاي هرزه و همه كاره اي كه روزعاشورا هم دست از عياشي برنميدارند.
من نمی دانم اگر «پدر اقبال» زنده بود و آن اهانتها به دخترانش را در سایت «همبستگی ملی»! می خواند، این که عفت اقبال را مریدان مریم و مسعود، بی عفت بنامند و پاکدامن خوانده شدن آنان از سوی اسماعیل وفا یغمایی را مورد طعنه قرار بدهند، یا آن دریدگیهای محمد اقبال را می دید چه حالی می شد. و یا به محمد اقبال و دستگاه رهبری مجاهدین چه می گفت. یادمان هست که مهدی خان ابریشمچی در رثای او و آن چه در گفتگو در آخرین ملاقاتش با او گذشته بود ، چه روضه یی خواند. به هر حال خوب شد که عمرش به دیدن این روزها نرسید. اما آن چه به نظر من در این ماجرا برجسته است این است که محمد اقبال با برگردن نهادن داوطلبانه یوغ پفیوزی و اهانت به خواهرانش به ویژه به عاطفه، پالان بارکشی آن برای آن فضولاتی که از ذهن و زبان مریدان «رهبری انقلاب نوین» به سوی خواهرانش روانه شده است را، هم به برپشت دارد. من قبلا وقتی محمد اقبال بیشعور اولین مطلب در اهانت به خواهرش را نوشت و آن را در مطلبی با عنوان «تکثیر روح و منش مادر طریق الاسلام » مورد انتقاد قرار دادم، نظریه پردازی مهمل مسعود رجوی در مورد یکسان دانستن جذب و دفع اجتماعی با سوخت و ساز و متابولیسم را مورد بحث قرار داده و آن را مردود دانسته ام که آن بحث در مقاله یاد شده، زیر میان تیتر « جذب بیولوژیکی و جذب اجتماعی » آمده است.* با همین دیدگاه جذب بیولوژیک و متابولیک در کار سیاسی است که مسعود رجوی به مساله «شورا» و «ائتلاف» نگاه می کند و این هم یکی از عواملی است که ائتلاف و کار به شیوه «پارلمانی» با حضرتش را از محتوا خالی و غیر ممکن می کند چرا که او باید هرچه را که جذب می کند، بِجَود و خرد کند و قورت بدهد و جزو پیکره خودش بکند. به خاطر همین کمترین انتقادی از سوی کسانی که وارد ائتلاف یا همکاری و همراهی با او شده اند، سبب اختلال و ناهنجاری در ارگانیسم ایشان شده و سبب عربده کشی ها و خرناس کشی و چنگ و دندان نشان دادن می شود. اگر در اینها کمترین اعتقادی به دموکراسی و حق حاکمیت مردم بود، هرزه زبانی و تهدید و توهین به منتقدان اینگونه به روش و رفتار و فرهنگ اینان تبدیل نمی شد و در رسانه یی که مُعرّف «جبهه همبستگی ملی» و «تنها آلترناتیو دموکراتیک» است که در حال حاظر «مریم مهرتابان- رئیس جمهور ایران»، بالاترین شخصیت و سخنگوی آن در «کنفرانسها»ی بین المللی است و سخنرانیها در مورد ستایش آزادی و دموکراسی و محکوم کردن استبداد دینی و فاشیسم مذهبی کرده و می کند، منعکس نمی شد. این نوع برخوردها و خرناس کشیدن ها که و لجن پراکنی ها که در چند ماه گذشته و بعد از فتوی مذهبی مسعود رجوی در اواخر سال گذشته در مورد کنار گذاشتن حیا و بکار بستن دریدگی تشدید شده است، گواه روشنی است که مبارزه «خصوصی » اینها برای کسب و انحصار قدرت و بر قراری نظامی پلیسی با ارعاب نفس گیر با محوریت یک مالک الرقاب و رهبر غیرقابل انتقاد است. رهبری که با تصویر منحوسش که در همه جا (جز توالتهای عمومی) نصب شده اعلام حضور و اقتدار مطلق می کند، اقتداری که نگبهان و حافظ آن یک دستگاه امنیتی گسترده و مرعوب کننده و با اختیار نا محدود و دارای دست باز در تجاوز به همه حقوق شهروندان، و لگد مال کردن حرمت و حیثیت آنان(همانطور که در مقاله مورد بحث و در جملات نقل شده از آن بی پدر مادر حل شده در انقلاب مریم، در مورد اسماعیل وفا یغمایی و عفت اقبال دیده می شود) است. ثلاثه مزوّر جبّار که به خاطر تکبّر و خودپرستی تغلیظ شده، شعورشان هم مختل شده است، چون در اوهام غرق اند نمی توانند بفهمند که مردم از روی رفتار آنان به قضاوت در مورد آنان می پردازند نه از نطق های تهیه شده برای «کنفرانس»های پرخرجی که برای خارجی ها برگزار می کنند، یا برخی پیامهای مزورانه یی که در مورد دموکراسی خواهی می دهند.
در مورد نوع پاسخ دادن ممکن است برخی یا خیلی ها با نظر من موافق نباشند، اما من معتقدم که برخورد با لات و عربده کش و نسق گیر، نباید با تعارف و احتراماتی همراه باشد که اصلا نه طرف لیاقت آن را دارد و نه شعور فهم زبان بچه آدم و زبان بحث و نه این که تاثیر مثبتی در تغییر روش ناشی از رویای مالک الرقاب ایران شدن رهبری این جریان می گذارد که شعار منحوس و هیتلری ایران رجوی – رجوی ایران به خوبی معرف آن است. تجربه مردم در سی سال گذشته و به ویژه نسل جوان که بزرگترین گروه جمعیتی در جهت گیری و تاثیرگذاری در داوری افکار عمومی است و بزگترین نیروی صحنه های درگیری مردم با نیروهای سرکوبگر رژیم مذهبی بوده است، می داند که بزرگترین مانع دموکراسی عدم تحمل دگراندیشان و منتقدان از سوی حاکمان است و انواع چماق کشی ها و روشهای ایجاد اختناق توسط حاکمان را می شناسند. نسل جوان رویکردی جز انزجار و تنفر از رفتار و روش دستگاه رهبری مجاهدین با منتقدان نمی تواند داشته باشد این را انزوای مجاهدین در رویداهایی که نفوذ و مورد حمایت بودن رهبری مجاهدین به محک کشیده شد و در فراخوان هایی که داد و حمایتی دیده نشد، بارها آشکار شده و به ثبوت رسیده است.
يا بايد ميزمذاكره را چپه كند و عواقب همه چيز را بجان بخرد و منتظر ارتش آزاديخش درسراسرميهن اسير، هم چون قهرمانان ارتش آزاديبخش سوريه باشد، كه درآنصورت، طومار رژيم و مزدورانش به سخت ترين شكل درهم كوبيده ميشود». این مرید مشنگ کلا فراموش کرده که اولا ارتش آزاد سوریه از اوهام آدمی مثل مسعود رجوی در سوریه بیرون نیامد، بلکه آن را نظامیان ناراضی و جدا شده از ارتش تشکیل دادند، از این گذشته هنوز بعد از این همه کشت و کشتار و ویرانی گسترده در آن کشور و گریختن بیش از دو میلیون نفر از کشور که بخش بزرگی از آنها در سرمای زمستان در شرایط بسیار ناگواری در اردوگاهها حاشیه مرز به سر می برند و جا به جایی میلیونها نفر دیگر در داخل و ترک خانه و کاشانه و کار زندگیشان، هنوز هیچ چیز که گواهی سرنگونی رژیم اسد توسط «ارتش آزادی» سوریه بدهد وجود ندارد برعکس درگیری های خونینی بین ارتش آزاد و گروههای دیگری از مخالف اسد صورت گرفته است. حالا بماند که منطقه کرد نشین سوریه با رژیم اسد در جنگ نیست. این است دنیای ذهنی مریدان ابله رهبران متکّبر و متفرعن و واقعیت گریز.
توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.
|
مقاله ها | نظریات | اطلاعیه | گوناگون | طنز | پیوندها | تماس
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد