مقاله

 

 این مطلب را دوستی با ایمیل برایم فرستاده

من صحت و واقعی بودن این داستان را نه تایید میکنم و نه تکذیب

ولی خواندنش را توصیه میکنم

اسماعیل هوشیار


 

 
 ماجراي حسيني اخلاق در
 خانواده رو اکثرا به ياد
 داريم.
ولي اين روايتش رو من تا حالا
 نمي دونستم
 فکر ميکردم دليل اسيد سوزي
 اون بدبخت حسادت هوويي بوده ...
ولي اينجا چيزي ديدم که انگار
موضوع به اين سادگي ها هم نبوده.
 بخونيد:
 کم وبيش بابرنامه ي اخلاق درخانواده که توسط حجت الاسلام حسيني هرهفته درتلويزيون
 اجراميشد اشنايي دارند. چرا چندين
 سال است اين برنامه با وجود اينکه
 طرفداراني را
 هم پيدا کرده بود اکنون اجرا
 نمي شود. البته براي بيخبران و
 جاهلان ارزش داشت و گرنه
 مزخرفترين برنامه بود که هر هفته
 آقاي حسيني با برنامه اي جديد و
 تمسخراميز برصفحه ي تلويزيون
 ظاهرمي شد. و هدف اصلي ش امربه
 معروف و نهي از منکرات بود و
 جوانان را از گناهان بر حذر مي
 داشت.
 
 زياد حاشيه روي نکنيم چون
 خود اين برنامه نکات خيلي احمقانه
 ي داشت و خود فصل جداگانه اي دارد
اگر به شرح ان بپردازيم . واما
 ماجراي هلمت هوفر بازرگان آلماني
 که چگونه به دام رژيم افتاد وکمي
 مانده بود روي چوبه ي دار برود.
 داستان از روزي آغاز مي شود که
 دادگاه ميکونوس تمام
سران
 ايران
 را قاتل وتروريست خواند البته
 بامدرک و متهمان اصلي که دکتر
 سعيدشرفکندي ويارانش
 راناجوانمردانه به شهادت رساندند
 توسط قاضي شجاع آلماني همگي حکم
 گرفتند که سه متهم رديف دوم لبناني
 بودند ومتهم رديف اول کاظم دارابي
 ايراني وبه
 ابدمحکوم گشت .اکنون درزندان
 آلمان اب خنک مي خورد .رژيم اخوندي
براي ازادي دارابي ازهيچ کوششي
 دريغ نکرد اما نتوانست کاظم
 دارابي را ازادنمايد .اين بود که
 تصميم به توطئه گرفتند .آقاي هلمت
هوفر که بازرگان ثروتمندي بود
 ودرمشهد دفتربازرگاني داشت .سوژه
 ي خوبي بود که اطلاعات رژيم مي
خواست .انان دختر زيبايي را
 درس
 دادند
 که با آقاي هوفر اشنا شود واين
اشناي تاحدي رفت که مستر هوفر با
 دخترک معاشقه مي کرد وسرانجام شبي
 که با
 دختر ايراني در مشهد همبستر بود
 به دام اطلاعات افتاد.

 و
 اين همان چيزي بود که رژيم مي
 خواست فرداي ان روز تمام اخبار
 ورسانه ها خبراز بازرگان آلماني
 ورابطه ي نامشروع با دختر مسلمان
 در جهان پخش شد وبازرگان نگون بخت
 که به زندان افتاده بود حاکم شرع
 فورا حکم اعدام براي وي
 صادرنمود .

 کشورآلمان به تب
 وتاب افتاد که چطور چنين کاري
 اجرا مي شود و هر چند گاهي حکومت
 براي ترساندن آلمان دربوق و کرنا
 ميدميد که فلان روز بازرگان به جرم
 گناه
 محصنه
 اعدام خواهد شد. وزارت خارجه ي
 آلمان که تحت فشار خانواده هلمت
 هوفر افتاده بود دست به هرکاري
 ميزد براي ازادي اين بازرگان اما
 بي نتيجه وسرويسهاي امنيتي ايران
 تنها يک راه براي نجات جان بازرگان
 به طورمحرمانه پيشنهاد کرده بودند
 .ازادي کاظم دارابي درقبال ازادي
 هلمت هوفر .اما قاضي
 آلماني هرگز اين معامله را
 نپذيرفت . و اما آن سوي قضيه .جناب
 آقاي حسيني از سوي فرهنگ سراي
 ايراني به آلمان دعوت شده بود
 وچندتا سمينارهم داشت سرويس
 امنيتي آلمان که سخت درتلاش آزادي
 بازرگان خود بودند. آقاي حسيني را
 طعمه ي خوبي دانستند . آنان آقاي
 حسيني را به
 بهانه ي
 انکه مردي بسيار روشنفکر وعالم
 است پياپي دعوت مي کردند ويک دختر
 بسيار جذاب وخوشگل را به آقاي
 حسيني معرفي نمودند که گويا دخترک
 مي خواهدبه دين اسلام بگرود
 .حسيني استقبال خوبي از خانم جذاب
 کرد واز دين اسلام چنان چرندياتي
 مي گفت که دخترک سخت متاثرشده بود
 اما درباطن آقاي حسيني ميسوخت
 براي اين دختر خوش تيپ!
 
 دختر شب درهتل مهمان آقاي
 حسيني شد غافل ازاينکه اتاق آقاي
 حسيني پراز دوربين مخفي ودستگاه
 شنوداست .بالاخره آقاي حسيني درس
 اخلاق را به دختر گفت از اول شب تا
 صبح لخت بادختر عشق بازي و....را
 انجام داد .دولت المان بدون سروصدا
 نسخه اي از فيلم سوپر آقاي حسيني
 با دختر آلماني را به سفارت خود
 درايران فرستاد وتقديم سران
 جمهوري اسلامي کرد .سران حکومت که
 فيلم را نگاه کردند مي خواستند
 طفره روند وان راساختگي قلمداد مي
 کردند اما سفير آلمان با خونسردي
 گفت ما نه بوق وکرنا مي زميم ونه
 اعدام مي کنيم فقط اين فيلم راپخش
 مي کنيم وآقاي حسيني هم ازاد است
 .دولت ايران ديگر سخت گير افتاده
 بود .:چه مي خواهيد؟ "بازرگان
 بايد هرچه سريعتر ازادشود."
 وکمتراز 24 ساعت بازرگان آزاد
 شد!!

 ناگفته نماند که نسخه اي هم
 براي خانواده ي حجت اسلام حسيني
 ازاين سي دي ارسال شد. دوتا همسر
 حسيني تا به فيلم
 نگاه
 کردند شوکه شدند .باورکردني نبود
.هرچه بگندد نمکش مي زنند واي به
 روزيکه بگنندنمک .
 
 آقاي حسيني پس از چندروز از
 مسافرت باز گشت وبيخبر ازهمه چيز
 به خانه که رسيد دوباره نمايش شروع
 شد :"سلام همسران وفادارمن حتما
 درغياب من بسي دلتنگ بوديد
 کادوهاي هم برايتان اورده ام"!
.بيچاره خبرنداشت که پيشترکادو
 رسيده بود! "افتابه بياوريد کار
 واجب دارم" و همسران افتابه
 راپرازاسيد کرده بودند وحسيني
 بيخبر که با اسيد طهارت گرفت پس از
 چندلحظه به دادوفرياد افتاد! تمام
 دستگاه تناسلي اش سوخته
 بود.
 

 

 

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد