مقاله

 

 

تاریخ انتشار:19.11.2013

گفتگوی ایران و ایالات متحده: ایدئولوژی و ضرورت

بازگردانی آزاد از نوشته جرج فریدمن - مجله هفتگی ژئو پلیتیکال


رضا راهدار- آمریکا
. نوامبر 2013

جرج فریدمن رئیس استراتفر است، شرکتی که او در 1996 بنیاد نهاد و اکنون در میدان اطلاعات جهانی (Global Intelligence)نقش رهبری را بازی می کند. فریدمن دیدگاهای استراتژیکی استراتفر را تبیین و جهت دهی کرده و بر واحد اطلاعات کمپانی نظارت داشته و تعلیم و توسعه آنرا بهده دارد.


گفتگوی بین ایران و غرب پایان یافت ولی شکست نخورد. دوباره در هفته دیگر از سر گرفته خواهد شد. این خود یک چرخش هیجانی از گذشته است، در صورتیکه چنان مذاکراتی بی تردید همواره با شکست روبرو بود. من در کتابم "دهه آینده" بحث کرده بودم که ایالات متحده و ایران در جهت همگونی استراتژیک به پیش خواهند رفت. و من فکر می کنم که این همان چیزیست که ما شاهد آن هستیم. البته هیچ اطمینانی نیست که گفتگوها به قرارداد و یا تفاهمی برسد. یا اینکه این مذاکرات توسعه یافته و به هدف معنی داری دست یابد. ولی برای ما مهم است تا بدانیم که جواب سه سئوال زیر چه خواهد بود: چرا چنین گفتگوها حالا صورت می گیرد، قرار داد (تفاهم) چگونه و چه شکلی خواهد بود، و اگر چنین اتفاقی بیافتد تأثیر آن در منطقه چه خواهد بود؟

سوابق یا پیشکسوتها


بسیار با اهمیت است تا تشخیص بدهیم که بدور از همه بازیکنان در این صحنه،این گفتگو بین ایران و ایالات متحده انجام می گیرد. همچنین اهمیت دارد تا بفهمیم که هرچند این فاز از گفتگو و مذاکره تماماً روی توسعه هسته ای و تحریمها دور می زند، سر آخرراه به توافق نامه ای خواهد برد که از روابط ایران و آمریکا و اثرات آن در منطقه بحث خواهد کرد. اگر مسئله هسته ای حل و تحریمها برداشته شوند، سپس موضوع کنترل سنیهای افراط گرا، سرمایه گذاری و توسعه در ایران، و توازن و کنترل قدرت در منطقه همه روی میز مذاکره قرار می گیرند. بدنبال حل دو مسئله مطرح، انتظار رابطه ای تازه بین ایران و آمریکا را باید جدی گرفت.


اما اول از همه، گیرهای بزرگی سر را هستند که باید برداشته شوند. یکی ایدئولوژیست. ایران ایالات متحده را شیطان بزرگ می داند. ایالات متحده ایران را پاره ای از محور شرارت می بیند. برای ایرانیان، خاطرات کودتای آمریکایی 1953 (1332) و حمایتش از شاه همیشه زنده است. آمریکائیهای بالای سن 35 نمی توانند بحران گروگان گیری ایران را فراموش کنند، زمانیکه ایرانیها بیش از 50 کارکنان سفارت آمریکا را به اسارت گرفتند. ایران معتقد است که ایالات متحده حاکمیت ایران را خدشه دار کرده است و آمریکا باور دارد که ایران عرف پایه ای قانون بین المللی را زیر پا گذاشته است. هر یک دیگری را به بربریت متهم می کند. اضافه بر این ایدئولوژی اسلامیستهای رادیکال ایالات متحده را شیطان و فاسد می بیند، و در ایدئولوژی ایالات متحده ایران وحشی و بی رحم و سرکوب کننده است، در این راستا راه حل غیر ممکن بنظر می رسد.


از جانب آمریکائیها، سابقه آتشی دادن اختلافات ملی وجود دارد: چین. وقتی که ایالات متحده در 1970 به چین روی آورد، بیژینگ اسلحه به ویتنام شمالی ارسال می کرد که از آن بر علیه ارتش آمریکا بکار گرفته می شد. رجز خوانیهای چین در باره امپریالیسم آمریکا، انباشته با سگان فراری، ایالات متحده را هیولا تصویر می کرد. ایالات متحده چین را یک قدرت هسته ای می دید، خطری بزرگتر از تهدید اتحاد جماهیر شوروی برای جنگ اتمی، چونکه مائو اشکارا گفته بود- و بنظر بدان اعتقاد نیز داشت- که کمونیستها باید به پیشباز جنگ هسته ای بروند تا بجای اینکه از آن بترسند. در کنار وحشی گری و خشونت بی اندازه انقلاب فرهنگی، دیوار ایدئولوژیکی نفوذ ناپذیر می نمود.


اما منافع استراتژیک دو کشور بر ایدئولوژی چیره شد.آنها یکدیگر را برسمیت نشناختند، اما به همدیگر نیاز داشتند. قدرت نسبی اتحاد جماهیر شوروی اوج گرفته بود. درگیری سنگینی بین چین و شوروی در مسیر رودخانه اوسوری در 1969 در جریان بود و ارتش متراکم شوروی در مرز چین پیاده شده بودند. ایالات متحده نیروهای خود را از اروپا به جنوب شرقی آسیا گسیل کرده بود آنهم در زمانی که روشن بود جنگ ویتنام را می بازد.


هر طرف نگران بودند که اگر شوروی بخواهد به چین یا ناتو جداگانه حمله کند, در آن صورت می تواند آنها را شکست دهد. اما اگر چین و ایالات متحده همکار و متحد شوند, حمله ای از طرف شوروی انجام نخواهد شد, اگر مسکو در دو جبهه حمله آغاز کند پیروز نخواهد شد. هیچ نیازی به امضا قرارداد همکاری نظامی یا حتی طرح چنین امکانی نبود. یک ملاقات ساده و یا گفتگو و برقراری روابط دیپلماتیک با چین می توانست به شوروی فشار بیاورد تا تصور کند که بیژینگ و واشینگتن بیک درک ضمنی رسیده اند -- یا حتی بدون وجود چنین عهدی-- هر حمله به یکی از آنها می توان دیگری را به جنگ تحریک کند. پس از آن, اگر ناتو یا چین شکست میخوردند، , شوروی می توانست دیگری را به نفع خویش قدرتمند نماید. بنابرین, با تغییر روابط از تماما خصمانه به حداقل پذیرش, توازن استراتژیک تغییر کرد.


با نگاهی به ایران, مهمترین چیزی که باید توجه کرد تفاوت بین شعار و عمل است. اگر به مقامات رسمی دولتی در گذشته گوش کرده باشید, فکر خواهید کرد که آنها آهنگ سیطره جهان را دارند. براستی, سیاست خارجی ایران بسیار اندازه گیری شده اند.تنها جنگ اصلی ایران, که بر علیه عراق در دهه ۱۹۸۰ جنگید, از جانب ایران شروع نشد. آنها نیروهای سوم مثل حزب الله و سوریه را با فرستادن مهمات و مشاوره کمک کردند, ولی بسیار محتاط بودند تا از نیروی آشکار خویش استفاده کنند. در روزهای اولیه جمهوری اسلامی, هر جاییکه تهران با منافع آمریکا روبرو می شد, خود را به طرف اتحاد جماهیر شوروی می کشاند, کشور کافری که در همسایه اش افغانستان می جنگید. او به ضد وزنه ای در برابر ایالات متحده نیاز داشت و ایدئولوژی را کنار گذاشت, حتی در ابتدایش, روزهای سخت رادیکالیش.


منافع استراتژیک تازه


ایدئولوژی را نمی توان بی اهمیت دانست، ولی در بازی نهائی داور(حکم) روابط خارجی نیست. مثل همه کشورهای دیگر، ایالات متحده و ایران مسائل استراتژیکی دارند که بر عمل آنها اثر می گذارد. ایران تلاش کرد تا هلالی از نفوذ خویش را از غرب افغانستان تا بیروت بر افرازد، کلیدی که رژیم سوریه را قرق و تحت کنترل قرار می داد. ایرانیها در سوریه شکست خوردند، در حالیکه رژیم سر کار است ولی بر بخش بزرگی از کشور حکومت ندارد. پی آمد چنین شکشت اوج فعالیتهای سنی های مبارز علیه رژیم تحت کنترل شیعی را بهمراه داشت.
اما هلال نفوذ در جائی دیگرنیزگسسته شد، بویژه عراق، با اینکه چالش امنیتی ملی بزرگی برای رژیم ایران بود. بهمراه شکست در سوریه و پس رفت درعراق ایران در موضع دفاعی قرار گرفت، در صورتیکه حتی تا یکسال پیش، میرفت که وزنه قدرت را به نفع ایران بچرخاند.
در همین زمان، ایران دریافت که برنامه هسته ایش رژیم را با تحریمات جدی زیانباری روبرو کرده است. استراتفر از مدتها پیش گفته بود که برنامه هسته ای ایران در درجه اول برگ داد و ستدی است در دست رژیم که از آن برای حفظ امنیت و برسمیت شناختن قدرتش بازی خواهد کرد. هدفش نمایش تهدید بود نه برای ترساندن. برای همین هم هست که ایران برای سالها فقط "چند ماه" تا دست یابی به سلاح هسته ای فاصله دارد. مشکل دراینجا بود که رژیم، با وجود قدرت افزایشی اش، نتوانست بیش از این در برابر فشار اقتصادی ناشی از تحریمها مقاومت کند. بخاطر سوریه و عراق، برنامه هسته ای اشتباه محاسبه جدی ای بود که بحران اقتصادی رابدنبال آورد. شکست سیاست خارجی و بدنبالش بحران اقتصادی و بی اعتبار شدن سیاستهای خارجی رئیس جمهور قبلی، محمود احمدی نژاد، برآوردهای رهبربزرگ را تغییر داد که در نهایت راه به پیروزی انتخاباتی رئیس جمهور حسن روحانی برد. ایدئولوژی ممکن است تغییر نکرده باشد ولی واقعیتهای استراتژیک عوض شدند. روحانی سالها نگران ثبات رژیم و در این راستا منتقد سیاستهای احمدی نژاد بود. او می دانست که ایران باید سیاستهای خارجی اش را باز سازی کند.


ایالات متحده نیز استراتژی خود را تعییر می دهد. در دوران دهه 2000، تلاش کرد با سنیهای رادیکال ازفشارمستقیم (جنگ نظامی) در افغانستان و عراق استفاده کند. ایالات متحده نمی توانست مدام نیروی نظامی اصلیش را صرف دنیای اسلام کند در صورتیکه چنین تعهدی به ملتهای دیگر، مثل روسیه، فرصت می داد تا بدور از دلواپسی نیروی نظامی آمریکا مانوربگیرند. ایالات متحه با القائده مشکل داشت، ولی اجتیاج به استراتژی تازه ای داشت تا با آن برخورد کند. سوریه مدلی ارائه کرده بود. ایالات متحده دخالت یک جانبه برعلیه رژیم اسد را رد کرده بود زیرا نمی خواست سنیهای رادیکال بقدرت برسند. بهتر است تا فرقه های سوری با همدیگردرگیر باشند که در این صورت هیچ یک نمی تواند به تنهائی کنترل کامل را دردست گیرد.


رویکرد توزان قدرت الترناتیو دخالت یا تعهد نظامی مستقیم بود. ایالات متحده تنها کشوری نبود که نگران رادیکالیسم سنیها باشد، ایران، یک قدرت شیعی که در نهایت دشمن سنیهاست، بهمان نسبت نگران جهادیستهاست. عربستان سعودی، رقیب منطقه ای ایران، درهمین زمان مخالف اسلامیهای رادیکال (در عربستان سعودی) ولی حامی آنها در جاهای (عراق و سوریه) دیگر است. رابطه آمریکا با عربستان سعودی، که بسیار به نفت بستگی دارد، تغییر می کند. ایالات متحده حالا نفت زیاد در اختیار دارد و استراتژی پیچیده عربستان سعودی دیگر چندان دلپسند آمریکائیها نسیت. در اشل پراکنده، ایران قویتر، همگام با ایالات متحده، می تواند جاه طلبیهای سنی را تلافی کند. این امر نمی تواند جواب سئوال آفریقای شمالی و یا موضوعات کوچک دیگر باشد، ولی می تواند عربستان سعودی را وادار کند تا سیاستهای خود را بازسازی کند.


بهار عربی نیز موضوع دیگری بود. تکیه گاه اصلی سیاست واشنگتن در باره ایران امید به قیامی بود تا درزمانی رخ بدهد وبتواند رژیم را سرنگون کند. قیام 2009 (1388)، درواقع هرگز تهدیدی برای رژیم نبود، بیشتر به نمایش شبیه بود تا قیام. اگر قرار بود تا قیامی شکل بگیرد دیگر نیازی به معامله با ایران نمی بود. سپس بهار عربی اتفاق افتاد. بسیاری در دولت اوباما بهار عربی را بد خواندند، انتظار داشتند تا رژیمهای لیبرال سر بر آورند. ولی چنین نشد. مصر پیشرفتی نکرد، سوریه در قهقرا دچار جنگ داخلی شد، بحرین شاهد بود تا عربستان سعودی قیامش را سرکوب کرد، و لیبی خود در مرز هرج و مرج گرفتار آمد. حتی یک رژیم لیبرال دمکراتیک سر بر نیاورد. روشن است قیامی در ایران نخواهد بود، حتی اگر چنین شود، نتیجه اش چندان به نفع آمریکا نخواهد بود.


استراتژی تشویق قیام دیگر کار نمی کند. استراتژی دخالت گسترده نیز قابل دوام نبود. ایده حمله به ایران چندان حمایتی کسب نکرد. حتی اگر دولت با اسرائیل موافقت کرده و فکر کند که هدف برنامه هسته ای تولید سلاح اتمی است، روشن نبود که با حمله هوائی بتوان آنرا نابود ساخت.


بنابرین، در خصوص ویژه برنامه هسته ای ایران، ایالت متحده فقط قادر به برقراری تحریمها بود. مسئله بزرگتر مدیریت منافع آمریکائیها در خاورمیانه است. ایالت متحده می باید گزینه های بیشتری برای آن پیدا کند. او نمی تواند در بست به عربستان سعودی تکیه کند، که به ناگاه منافع منطقه ای متفاوتی پیدا کرده است. او نمی تواند بطور کامل به اسرائیل متکی باشد، که به تنهائی نمی تواند مسئله ایران را نظامی حل کند. این واقعیتها ایالات متحده را مجبور می کند تا رابطه اش با ایران را باز سنجی کند در زمانی که ایران می باید رابطه اش با آمریکا را از نو بسنجد.


همه چیز امکان پذیر اس
ت


اولین گفتگوی ایران-آمریکا مشخص بود که روی موضوع فوری برنامه هسته ای و تحریمها دور می زند. در اینجا موضوعات تکنیکی فراوانی دخالت دارند، مهمتر از همه طرفین باید نشان دهند که آنها نیازی به یک قرارداد ندارند. هیچ کس در مذاکره هرچیز به سادگی پیشنهاد اول را نمی پذیرد، آنهم در زمانیکه انتظار دارند مذاکرات به موضوعات بیشتر جدی راه یابد. دور شدن از میز مذاکره پس از ده روز به هر دو طرف مقداری اعتبار می دهد.


مذاکرات حقیقی هنگامی شروع می شود که موضوعات هسته ای و تحریمها حل شده باشند. آنها راه به روابط بازتر ایران-آمریکا خواهد برد. هر طرف از دیگری برای برتری خود استفاده می کند. ایرانیان از آمریکا برای بهبود وضع اقتصادی استفاده خواهند کرد، و آمریکائیان از ایران برای موازنه قدرت با عربستان سعودی استفاده می کنند. چنین چیزی غیر مستقیم برای هر دو طرف سود آور می باشد. شرایط وخیم اقتصاد ایران فرصتی برای کمپانیهای آمریکائی خواهد بود تا در ایران سرمایه گذاری کنند. نیاز آمریکا به موازنه قدرت به ایران در برابر دشمنانش وزن و اعتبار می دهد، حتی اگر استرتژی شکست بخورد.


البته منطقه دگرگون می شود اما نه ناگهانی. ایده موازنه قدرت به معنی گسستن از عربستان سعودی و اسرائیل نیست. موازنه قدرت فقط در زمانی کار می کند که ایالات متحده روابط قوی خویش را با همه طرف داشته باشد. سعودیها و اسرائیلیها توازن دوباره را دوست نخواهند داشت. گزینه های آنها در این امرمحدود است، ولی آنها می توانند طبق مدرک مطمئن باشند که یک سیاست شدید طرفدارانه از ایران برای ایالت متحده غیر ممکن می نماید. استراتژی آمریکا با چین در دهه 1970 این بود تا قدرتی شود که قدرت چین و شوروی را میزان نگاه دارد. کیسینجر پس از ملاقات با چینیها به مسکو رفت. بنابرین، بر حسب روابط دوجانبه، آمریکا-سعودی و آمریکا-اسرائیل در همین حد باقی می مانند. اما اکنون روابط و گزینه دیگری برای ایالات متحده پیش آمده است. سر آخر، ایران هنوز قدرت دست دوم است و ایالات متحده قدرت اول می باشد. ایران از این رابطه بهره برداری خواهد کرد ولی آمریکا آنرا اداره می کند.


تصور چنین پیشرفتی سخت می نماید، با در نظر گرفتن اینکه چیزهائیکه ایران و آمریکا در این 34 سال بر علیه یکدیگر گفته اند. اما روابط بین ملتها بر اساس احساسات و عاطفه نیست، آنها به منفعت بستگی دارند. اگر روزولت با استالین، و نیکسون با مائو توانستند همکاری کنند، سپس روشن است که در سیاست خارجی آمریکا همه چیز امکان پذیر است. از طرف آنها، پارسیان برای هزاره ها بردباری نشان داده اند، به عقاید مختلف ایمان داشتند ولی آنچه که برای پایداری و ماندن و پیشرفت لازم و ضروری بود انجام دادند. همه اینها ممکن است از هم بپاشند، ولی منطق وادار کننده ای وجود دارد تا باور کنیم که ازهم نمی پاشد، وهیچ مذاکره ای به فروتنی آنچه که جریان دارد نخواهد بود.
 

 


_______________________________________________________

  Share

توجه کنید . نوشتن یک ایمیل واقعی الزامی است . درغیر این صورت پیام دریافت نمیشود.

: اسم
: ایمیل
پیام

 

مقاله ها   |    نظریات   |    اطلاعیه   |    گوناگون    |      طنز     |      پیوندها    |    تماس

-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
کليه حقوق محفوظ ميباشد.
نقل مطالب با ذکر منبع (شبکه تیف) مانع ندارد